به گزارش رسالت، امیر احمدی که ساکن آمریکا بوده و در سالهای اخیر به عنوان دلال غیر رسمی برای ایجاد روابط میان ایران و آمریکا تلاش های ناموفقی داشته است طی روزهای اخیر وارد ایران شده و هم اکنون در گیلان به سر میبرد. بنا به این گزارش شنیده شده وی قصد دارد در پی صدور قطعنامه اخیر شورای امنیت علیه رژیم ایران در ملاقاتهایی با برخی عناصر سیاسی رایزنیهایی را انجام دهد. وی در کنار تحرکات سیاسی در پی اخذ وام برای ساخت هتل در کیش بوده و اهداف تجاری را دنبال میکند.
بنا به این گزارش, امیراحمدی در مصاحبهای با عصر امروز گفته است به احمدینژاد به دلیل شجاعتش علاقه دارد.
وی ضمن اشاره به حضور نزدیکانش در ایران میافزاید یکی از خواهران و یکی از برادرانش در چوکا (چوب و کاغذ ایران) شاغل بودهاند و شوهر یکی از خواهرانش نیز از ارتش به سپاه رفته و آنجا مشغول فعالیت است.
وی که خود را متعلق به خانوادهای متمول و فئودال میداند میگوید: «همیشه با پدر و پدربزرگم دعوا داشتم. همیشه به آنها میگفتم شما با این رعیتها بد میکنید. پدرم به من میگفت مفتخوری میکنی و دنبال عدالت هستی! ولی این را هم صادقانه بگویم، خانوادهام به آن مفهوم فئودالی، خیلی بد نبودند. الان هم هنوز هم بچههای رعیتهایمان عاشق ما هستند. من همیشه اعتقاد داشتم و هنوز هم دارم که رعیتها استثمار میشوند.»
وی در برابر این پرسش که نخستین بار بعد از انقلاب کی به ایران بازگشته میگوید : «سال ۸۶(میلادی) به ایران برگشتم. با دعوت آقای مهندس مهدی چمران، که الان رییس شورای شهر است. سه بار در سه کنفرانس بازسازی، در سه سال پشت سرهم به ایران آمدم. بعد از آن با دعوت کنفرانس های دفاع مقدس چندبار آمدم. بعد هم به دعوت وزارت امور خارجه چند باری به ایران آمدم.»
وی مدعی است بحث جامعه مدنی را پیش از حضور خاتمی به عنوان رییس جمهور به ایران کشانده است و ادامه میدهد: «یادم است که در دوره اول انتخابات آقای خاتمی، من طرفدار آقای ناطق بودم. در حالی که بحث جامعه مدنی را من به کشور آوردم. از احمدی نژاد خوشم میآید چون آدم خیلی شجاعی است، از کروبی هم به همین معنا. از آقای خاتمی هم خیلی خوشم میآید آدم خیلی وارسته و دموکراتی است، اما شجاعت لازم را خیلی وقت ها به خرج نداد.»
امیر احمدی میگوید: «من اعتقاد دارم که هر کدام از این افراد یک سری چیزها دارند. آدمها مثل پکیج میمانند، خیلی چیزها در آنها هست. متاسفانه در کشور ما همه چیز را سیاه و سفید میکنند، اما واقعیت این است که آدمها خاکستری هستند. وقتی که آقای احمدینژاد به طرف روستاها و مناطق رفت، من خیلی این را دوست دارم. به خودش هم گفتم که من خیلی دوست دارم به تو کمک کنم.»