یک مجاهد اشرفی دیگر ضمن روشنگری درمورد سیرک خامنه ای ـ مالکی، یک دسیسه فضاحت بار شعبه اطلاعات آخوندی درلرستان را افشا کرد.
اظهارات مجاهد اشرفی غلامعلی میرزایی را ذیلاً ملاحظه می کنید:
من نیندیشم جز به میدان نبرد. جمله ای از مجاهد شهید رضا رضایی راستی مگر به جز اشرف کانون استراتژیک مبارزه علیه رژیم حاکم بر ایران است که همین روزها جوانان قیام در خیابانهای تهران خواب را از چشم مزدوران ربوده اند جای دیگری وجود دارد؟ سابقه جنگ مجاهدین با رژیم به سی سال پیش بر میگرده در این سی سال رژیم از تمام توطئه ها استفاده کرد تا مجاهدین و اشرف را از بین ببرد ازبمبارانهای قرارگاه ارتش آزادیبخش تا انجام 350 عملیات تروریستی و یا به قول خودش هزار موشک برای انهدام کل ارتش اینجا سرش به سنگ خورد و کاری از پیش نبرد شرایط منطقه یی در عراق عوض شد و عراق توسط نیروهای آمریکایی اشغال شد. در همین دوران رژیم به قول خودش با کمک گرفتن از 12 کشور یا امدادهای غیبی که خودش میگه و با معاملات تجاری از اموال بیت المال مردم و همین جوانان قیام توطئه برای بمباران اشرف که کاری از پیش نبرد و هیچ کاری نتونست بکنه 17 ژوئن را درست کرد اونجا هم سرش به سنگ خورد و از کارخودش پشیمون شد اونجا بود که مقاومت و ارتش آزادی بالاتر کشیدند. رژیم توطئه جدیدی تحت پوش خانواده با وزارت اطلاعات درست کرد خوب بنا به سنت مجاهدین که در هر سر فصل چراغهاشون رو خاموش میکنندتا هر کس مجدد انتخاب خودش رو برای مبارزه بکنه در اون شرایط فردی به نام علی مرادی که توان ادامه مبارزه را نداشت , به داخل ایران رفت و برای اثبات مزدوریش جلسات توبه و ندامت در خرم آباد لرستان راه انداخت و نمایشاتی تحت عنوان انجمن نجاست در لرستان بر پا کرد برای اینکه مجاهدین اشرفی رو به ندامت و توبه بکشونه که در این جلسات از خانواده ها از خانواده های مجاهدین مستقر در اشرف هم به هر وسیله ای استفاده میکرد تا با تهدید یا تطمیع آنها را وادار بکنه بر علیه فرزندانشون اقداماتی بکنند. به طور اتفاقی یک روز سایت رژیم رامن خودم باز کردم دیدم این مزدور یه نمایشی در انجمن نجاست دایر کرده تعدادی خانواده هم تحت عنوان خانواده های مجاهدین مستقر در اشرف جمع کرده و این مزدور برای اشرفیان صحبت میکرده در پایان جلسه به طور خیلی ناشیانه ای دیدم که یادداشت به دست مأمور وزارت اطلاعات داد که گویا برادر من هم در اون جلسه شرکت کرده و خواستار بازگشت من است زهی خیال باطل برای مزدور و حاکمان بر ایران. با دیدن این شو مسخره به فرمانده نیروهای آمریکایی مستقر در اشرف مراجعه کردم و همچنین بر علیه این مزدور گزارش کردم به سازمانهای بین المللی که این یک توطئه بر علیه من است. ولی مگر رژیم کوتاه میاد همونطوری که گفتم دسیسه های او ادامه داره یکسال نگذشته بود که به من اطلاع دادن که دو تا نامه از خانواده ام آمده در وهله اول به طور طبیعی خوشحال شدم چونکه مجاهدین تنها کسانی هستند که عواطفشون نسبت به خلقشون و خانواده شون بیش از هر کسیه به خاطر همین هم مبارزه را انتخاب کردن نامه را که باز کردم با کمال تعجب دیدم که نامه به دستخط برادرم نیست و یا پسرم . تعجب کردم دقت کردم چون که خط علی مرادی مزدور رو از قبل میشناختم دیدم با خط او نوشته شده و کپی برداریه دیگه برام جای شکی باقی نگذاشت که دسیسه وزارت اطلاعاته و این مزدور برای خوش خدمتی به رژیم و اینکه اثبات بکنه که به رژیم پایبنده این کارها رو داره میکنه همون موقع با فرمانده نیروهای آمریکایی و وکلام در خارج تماس گرفتم و این موضوع را به آنها اطلاع دادم که بر علیه آنها اعلام جرم بکنند و در ادامه در سیمای آزادی موضع خودم رو هم اعلام کردم و نشون دادم این مسئله رو البته جوابش رو جوونای قیام وبچه های لرستان در خرم آباد دادند شنیدم که این مزدور رو طرد کردند. یکسال نگذشته بود در بهمن 87 که از طریق نیروهای عراقی به من اطلاع دادند که درب اشرف ملاقات دارم وقتی مراجعه کردم در اتاق ملاقات با فرمانده نیروی آمریکایی و عراقی سؤال کردم که چرا نمیاد تو نفری که ملاقات من اومده جواب دادن که اینها یک اکیپ هستن که از ایران اومدن و با هم اومدن و داخل نمیتونن بیان وقتی که جویا شدم دیدم اینا از طریق وزارت اطلاعات به سرکردگی فردی به نام مصطفی محمدی که رابط رژیم از کانادا به عراقه که در سفارت رژیم مستقر میشه و چندماه چندماه اینجا میمونه و نفراتی که از شهرهای مختلف رژیم از طریق وزارت نجاست اطلاعاتش جمع آوری میکنه به طور مثال همون سری از رشت خرم آباد اصفهان و شهرهای دیگه اصلا تعجب بود که اینها چطوری با هم دیگه چفت شدن. بعد فهمیدم که این مزدور اینها رو آورده خب معلوم بود دیگه مجاهدین با هرکسی که با وزارت اطلاعات با نجاست رابطه داشته باشه وارد گفتگو نمیشم موضع خو دم رو اعلام کردم خب معلوم بود دیگه فرمانده نیروهای عراقی و نیروهای آمریکایی اصرار داشتند که لااقل من یک نامه یا یک عکس از پسرم بگیرم . لااقل او مطمئن بشه که با من ملاقات شده و من خودم تصمیم گرفتم که به این دیدار نروم نامه را گرفتم با کمال تعجب نامه را بازکردم اولین جمله ای که به چشمم خورد نوشته بود که رژیم عفو داده و با شما کار نداره تعجب کردم عفو برای کی برای مجاهدین؟ عفو برای همان مزدوران و رژیم حاکم ملایان حاکم بر ایرانه همونهایی که خون جوانان داخل خیابان میریزن و فردا باید به خلق قهرمان جواب بدن و از ملت ایران عفو بخوان به فرمانده آمریکایی و عراقی هم گفتم که اینها مأمور وزارت اطلاعات هستن و اگر خانواده من هستن اگر پسر من است اشکالی نداره بره چند روز دیگه برگرده و اصلا نیازی نیست که اینجا به من بگید هر موقع خودش اومد از طرف خودش اومد شما این رو بیارید داخل و من حرفی ندارم ولی متأسفانه معلوم شد که ازطرف وزارت اطلاعات بوده و میخواستن یک جوری به عنوان خانواده جا بزنن. در همین ایام هم روز به روز نیرنگها و حیله هاش رو عوض میکنه معلومه من غلامعلی میرزایی ارتشی بودم معلومه رژیم عکس من رو داره اسم منم داره تمام وزارت خونه هاش الان هم مدتیه دم در اشرف با بلندگوهای گوشخراش که میخواد جنگ روانی برای اشرفیها درست کنه اسم من رو میاره که اینکه خانواده هم اشرف اومده میخوام اعلام کنم که هر کس به اسم خانواده من به درب اشرف اومده خانواده من نیست بلکه یک مزدوره ازطرف وزارت اطلاعات اومده اینو قبلا گفتم و الان هم در همین پیام گفتم اینا مزدور رژیم هستن و ما هیچ دیداری با اونها نداریم و نخواهیم داشت و میخوام به رژیم, رژیم ولایت فقیه طلسم شکسته اعلام بکنم که هر چقدر در توان داری هر چه قدر بتونی بیا نیرو بیار ما قبلا بیا بیامون رو گفتیم و اعلام میکنیم تا سرنگونی تو از پا نخواهیم نشست