این اسقاطی را دیگر نمی خرند!
محمود احمدی
احسان نراقی خودفروش ناشناخته یی نیست. سوابق و پرونده ننگین او مسبوق به سالیان سال است. او را بی تردید باید «مرد خیانت» نامید. بی آبرویی او منحصر به خیانت به مردم و روشنفکران نیست. او به همه ولی نعمتهای خود چه شاه و چه آخوندها خیانت کرده و می کند. شرح این زندگی ننگین و رسوا در حد یک کتاب است و ما در این قسمت به آخرین دسته گلی که جنابش به آب داده می پردازیم. تا روشن شود عاقبت خودفروشی که حتی جلاد هم دیگر خریدارش نیست چقدر تهوع آور و رقت انگیز است.
وی در تاریخ 22تیرماه 89مصاحبه یی داشت با سایت جرس. در این مصاحبه نراقی به تمام سوز شدن خود بعد از دادگاهی که در پاریس برگزار شد به نحو دریده یی اعتراف می کند و با سوز دلی کاملا قابل فهم از این که پاسدار احمدی نژاد هم تحویلش نمی گیرد می نالد.
او به کارهایی که به خواست مقامات رژیم آخوندی علیه مجاهدین و مقاومت ایران انجام داده است به شرح زیر اعتراف می کند:
1 - « آقای خاتمی قبل از ترک پاریس پیشنهاد کردند که برای مبارزه با این افراد ناشایست طرحی بریزم و من با کمال میل پذیرفتم و شروع به تهیه کتابی کردم که منجر به رای پارلمان اروپا مبنی بر تروریست شناخته شدن این افراد شد.»
2 - «در زمان آقای خاتمی من 8 جلد کتاب به دست نویسندگان معروف .... چاپ کردم و .... این کتاب ها را میان 700 نماینده مجلس فرانسه پخش کردیم و نتیجه این شد که دادگاه عمومی اروپا اینها را تروریست شناخت. دو سال قبل از پایان ماموریت خاتمی بود. ایشان هم به ما کمک کرد .»
3- «بعد از آمدن آقای احمدی نژاد هر چه ما اصرار کردیم که باید موضوع مجاهدین دنبال شود ولی اینها اصلا توجهی نکردند .... جمهوری اسلامی مانع انتشار این خبر(دادگاه پاریس) در جمهوری اسلامی شده است . من نمی فهمم چرا کارهای جمهوری اسلامی اینقدر متضاد است .».
4 - در باره نامه ای که در دادگاه برملا شد و در آن در خواست پول از احمدی نژاد کرده بود می گوید:« نامه یی را که من برای رئیس جمهور به صورت خصوصی ارسال کرده بودم نمی دانم از کجا به دست منافقین افتاده است». و «بله من نامه یی به آقای احمدی نژاد نوشته بودم ..... وکیل مجاهدین .... این نامه را برای من آورد که آیا شما این نامه را نوشتید و من هم گفتم. بله . من در این نامه از خدمات اقای خاتمی تشکر کرده بودم و از رخوت دولت احمدی نژاد اظهار تعجب کرده بودم . ... او باید به ما کمک کند»،
5- «من نامه را (به احمدی نژاد) نوشتم خواستم که رییس جمهور را مسئول بدانم و بگویم شما مسئول هستید و به آن شخصی که من نامه را به او دادم اظهار محبت به من کرده بود اما هیچ نظر مساعدی ندیدم.»
6 - «این نامه گویا به آقای احمدی نژاد رسیده بود و ایشان هم در پاسخ گفته بودند که حتما پیگیری می کنند اما نه تنها هیچ پیگیری نشد بلکه با کمال تعجب نامه خصوصی من به احمدی نژاد در تلویزیون مجاهدین .... خوانده شد». «... احمدی نژاد باید به ما کمک کند، نه تنها کمک نکرد بلکه این حرفها هم علیه ما درآمده است. من نمی دانم چه بگویم .»
7 – در دادگاه «آنها به من اتهام زده بودند که من هم در دستگاه شاه و هم در زمان جمهوری اسلامی جاسوسی کردم. در حالی که من دو سال و نیم در ایران زندان بودم.».
(ملاحظه : این دستگیری در آغاز انقلاب و به اتهام همکاری احسان نراقی با ساواک شاه بود).
8 - همان شبی که حکم محکومیت این آقای بونه و ناشر کتاب صادر شد مجاهدین گفتند که من محکوم شدم .... . جمهوری اسلامی باید این واقعیت را نشان دهد که مردم فریب نخورند».
9 - «من نمی فهمم رئیس جمهور یک موضوع را می گوید بعد به گونه ای دیگر عمل می کند. در 4 سال اخیر پیگیری موضوع سازمان مجاهدین را نمی کند و حتی در تهران چند وقت پیش واقعه ماجرای دادگاه من و محکوم شدن مجاهدین را در گفتگو با یک روزنامه مطرح کردم و مصاحبه مفصلی هم انجام شد اما مدام در انتشار آن تعللی می شد و نهایتا به من گفتند که دستور از بالا رسیده که این مصاحبه منتشر نشود. آنچه در مصاحبه بود کاملا رد انتقادات و اتهامات و دروغ هایی بود که مجاهدین به من و دیگران نسبت داده بودند و باید موفقیت ما در دادگاه مورد تایید و استقبال دولت جمهوری اسلامی قرار می گرفت. اما این دولت خواسته یا ناخواسته با ندانم کاری اجازه انتشار و اطلاع رسانی اخبار و وقایع آن دادگاه را نداد.».
اینها اعترافات فردی است که تمام تلاشهایش علیه مجاهدین در خارج کشور به خواست رژیم و برای پیشبرد سیاستهای رژیم علیه مجاهدین بوده است. این کارها را به درخواست مقامات رژیم و در ازای دریافت پول و یا به قول خودش کمک انجام داده است و وقتی در گذر از خاتمی به احمدی نژاد این کمکها در آن حدی که او انتظار داشته نرسیده، در یک نامه اعتراضی به احمدی نژاد مبالغ قابل توجهی را درخواست کرده است. با این پرونده و این اعترافات که بخشی از آنچیزی است که در دادگاه برملا شده است تازه در کمال وقاحت و دریدگی مدعی برنده شدن در دادگاه هم شده است.
سؤالی که می ماند این است که این اعترافات مشخص آن هم پس از رسوایی در دادگاه پاریس و انتشار اخبار آن -که کوس رسوایی احسان نراقی را در بام جهان به صدا درآورد - برای چیست؟ با چه هدفی می گویدکه به دستور مقامات رژیم و مشخصا خاتمی دست به چنین پرونده سازی و دروغ پردازی علیه مجاهدین زده است تا مجاهدین خلق به خواست رژیم در لیست تروریستی اتحادیه اروپا قرار گیرند؟ یا برای چی اعتراف میکند که 8 کتاب علیه مجاهدین درآورده است؟ برای چه اعتراف می کند که نامه به احمدی نژاد نوشته و انتظار کمک داشته است؟ این اعترافات بویژه در ایران برای چیست؟
واقعیت این است که اینها اعترافات یک خودفروش تمام سوز است که دیگر چیزی برایش باقی نمانده است. به قول معروف، نه درغربت دلی شاد و نه رویی در وطن دارد. مطرود مردم و روشنفکران است و حالا حتی دژخیم تیر خلاص زنی مثل احمدی نژاد هم تحویلش نمی گیرد. و البته روشن است که بی دلیل نیست. دستمال مصرف شده ای مثل نراقی دیگر کارآیی ندارد و دردسرش برای رژیم بیشتر است.
همه شکوه و شکایت های احسان نراقی هم همین است که چرا دیگر تحویلش نمی گیرند. به رغم دست گدایی دراز کردن نزد احمدی نژاد و بی آبرویی اش در دادگاه باز هم گله دارد که این همه «خدمت» کرده است و حالا محلش نمی گذارند و حتی اجازه پخش مصاحبه او را نمی دهند. او با خفت یک خائن بی ارزش و رسوا تاکید می کند که مصاحبه اش از بالا رد شده ا ست. رسوایی این اجاره یی به آنجا رسیده که هرچه می گوید من که با مجاهدین مسأله شخصی نداشتم و به دستور شما و خاتمی وارد چنین خوشرقصی و خوشخدمتی برای رژیم شدم، کسی برایش تره هم خرد نمی کند و احمدی نژاد هم برای او طاقچه بالا می گذارد.
بنظر می رسد که همچنان در انتظار دریافت کمک و پولهایی است که برای آن کیسه گشاد دوخته است. اما پر واضح است که تکرار این اعترافات هیچ مسأله ای از او حل نمی کند، بلکه تاکید چندباره است بر اجاره یی بودن نراقی و برای دریافت پول بیشتر.
نکته آخر در مورد سایت جرس است که در پایان راه یک عنصر اجاره یی فرومایه، گویی او را تازه کشف! کرده و تریبونی در اختیارش گذاشته تا از احمدی نژاد دریوزه هایش را بکند و چند صباح باقی مانده عمر را نیز با نان آلوده به خون و خیانت سرکند.