مریم برای جمعیتی بالغ بر 100 هزار نفر از ایرانیان مهاجر در اروپا, سخنرانی کرد, او نمونه ای برای زن مسلمان امروزی بود که با مردان دست نمیدهد, ولی میداند که چطور از آنها بیشترین را برای منافع کشورش استخراج کند.
وقتی در برابر او می ایستی, اندیشه بزرگی را احساس می کنی که بدون توقف کار می کند, و او بخوبی میداند که چه کسی نزد اوست و کجا کار میکند و مواضع و سمت گیریش چیست, لبخندش قطع نمیشود ولی با چشمانش اشاره ای می کند و آنچه می خواهد انجام میشود.
فهمیدم که چطور روز اجتماع بزرگ در پاریس را انتخاب کرده, این روز میلاد شیر پیروزمند خدا امیرالمومنین همان خبر بزرگ, و سرچشمه اراده انسان برای غلبه بر ناممکن, و تحقق آرزوهای انسان است.
مریم بردگی بنام دین, و بقول خودش فاشیسم عمامه دار را رد می کند, و میگوید ما سنگسار و اعدام و قطع اعضای بدن نمی خواهیم, با وجود اختلاف عقیده و برغم اینکه خودش حجاب دارد, آنچه را حجاب اجباری مینامد رد میکند, و همینطور دین اجباری را, زیرا در ایران پیروان ادیان مختلف هستند که باید در کنار هم و زیر سقف آزادی که شایسته مردم ایران است با هم زندگی کنند.
او می گوید از وقتی قیام برای دمکراسی شروع شد به رژیم تهران ضربه زده ایم, در طی یکسال نیروهای سرکوبگر در آماده باش بودند و شروع آن از ادغام ارگانهای امنیتی در یک سازمان اطلاعاتی واحد بود .. در ادامه سازمان جدیدی برای نیروهای بسیج تشکیل شد و در انتها زندان کهریزک که بدترین زندان جهان به لحاظ خشونت و شکنجه است, مجدا بکار گرفته شد.
وقتی صحبت به اشرف رسید مدت زیادی ساکت شد و نزدیک بود که اشکهایش جاری شود, این قرارگاه که در خاک عراق و نزدیک به مرز ایران واقع شده, با حمایت و حفاظت رژیم صدام حسین ر ئیس جمهور فقید عراق, پناهگاه امن کسانی بود که از مقامات ایران فرار می کردند, و بعد از جنگ امریکا علیه عراق, روی این قرارگاه نیز مثل سایر شهرهای عراق بمبها ریخته شد, طبق توافق با دولت اول اشغالگر, مخالفین ایرانی در مقابل توقف حملات, خلع سلاح شدند و بعد از تسلیم سلاحهایی که حتی یک روز رو به خاک عراق بکار نرفتند, محاصره علیه قرارگاه توسط نیروهای عراقی و عناصر اطلاعات ایران شروع شد, و از سالها پیش از ورود غذا و نوشیدنی و دارو جلوگیری شد, و حدود 3500 مرد و زن و کودک که در این قرارگاه زندگی می کنند چیزی برای خوردن ندارند الا بعضی از محصولات کاشته شده توسط خودشان و آب چاههایی که خودشان با ابزار ساده حفر کرده اند تا حداقل زندگی خود را تامین کنند.
مریم رجوی اشرف را سمبل مبارزه برای آزادی می داند, و در مقابل رژیم ایران آنرا سمبل شورش و خروج از قانون می داند, مریم اشرف را بهترین راه برای کمک به دمکراسی میداند, ولی رژیم ایران آنرا خاری در گلو و بذر انقلاب آینده میداند.
ما از ارتش خارجی نمیخواهیم که برای آزاد کردن ما بیایند, و ما سوار تانکهای امریکایی یا غربی به تهران وارد نخواهیم شد, ما میخواهیم که دنیا دست از حمایت این رژیم مستبد بردارد, رژیمی که فقط بخاطر مطالبه آزادی بیان, دارها را در میادین برپا کرده است, رژیمی که زنان باردار را بخاطر اینکه همسرانشان خواهان انتخابات سالم و آزاد شدند, تکه پاره می کند, و اطفال را زنده دفن میکند زیرا پدرانشان مسلمانان سنی هستند که میخواهند مطابق مذهب خودشان نماز بگزارند و عبادت کنند, مریم رجوی به این صورت وحشیگری رفتار با مخالفین رژیم آخوندها در تهران را خلاصه میکند.
او گفت ما آنچه که در 6 و 7 مرداد گذشته در اشرف اتفاق افتاد را هرگز فراموش نخواهیم کرد, آنها با شلیک گلوله جنگی علیه کسانی که جز چوب و بعضا سنگی برای دفاع از خود چیزی در دست نداشتند, حمله کردند, اما به مدت 2 روز مستمر مقاومت کردند و روح 11 شهید آنها به آسمان پر کشید, و 130 تن دچار نقص عضو شدند, و 370 نفر هنوز هم گلوله یا ترکشی در بدن خود دارند, و بیش از 1000 نفر مجروح شدند, و 36 نفر را دولت مالکی به عنوان گروگان ربود و آنها را تحویل جلادان قسی القلب خود داد و ما نمیدانیم آیا آنها زنده هستند یا نه و یا بر سر دارها در میادین تهران رفته اند؟
او میگوید دوست دارم یاد شهدا حنیف و سیاوش و مهرداد و علیرضا واصغر و امیر, فردین و شعبان و محمدرضا و حسین و مهرداد را زنده بدارم, بله این بها و خون بهای بدست گرفتن پرچم تغییر در ایران است.
مریم رجوی بخوبی می داند که چگونه معاونینش را انتخاب کند, و چطور مناصب دولت در تبعیدش را به آن کس که شایستگی دارد بسپارد, وزیر خارجه اش و یا رئیس کمیسیون امور خارجه در شورای ملی مقاومت ایران محمد محدثین, دیپلمات توانایی است که میداند چطور و چه وقت صحبت کند.
محدثین بارها دعوت به ضربه نظامی خارجی به منظور ساقط کردن رژیم ایران را رد کرد, وی گفت بنظر ما گسترش قیام مردمی و تقویت آن, 2 عاملی است که هدف سرنگونی را محقق خواهد کرد...