جمشید پیمان: راستی،امروز مدرسه ها باز می شوند؟

صدای زنگ که پیچید دخترک افتاد

کسی ندید در آنجا که شاپَـرَک افتاد

صدای گریه ی پروانه را کسی نشنید

وَ دَرد کهنه ز چشمان مادرک افتاد

صدای زنگ که پیچید غصّه شد آغاز

شکسته بود به بال کبوتـری پرواز

کسی نگفت که امروز اولّ مهر است

 و زنگ خسته ی دارلفنون نکرد آواز

 

صدای زنگ که پیچید مهربانی مُرد

میان بهت خزان، رنگ آسمانی مرد

کسی نگفت چرا شاپَرَک پریشان بود

و هفت ساله گُلی با قَدی کمانی مرد

 

صدای زنگ که پیچید اولّ پائیز

هوای مدرسه دیگر نبود عطرآمیز

کسی نگفت :"چرا کوچه ها نمی خندند

شرار شوق ز چشمی نمی شود لبریز "

 

صدای زنگ که پیچید نسترن پژمرد

شکست قامت گل،سوسن و سمن پژمرد

بنفشه دیده فرو بست و باغ گزیان شد

وَ شوق دیدن خورشید،در چمن پژمرد