حسین یعقوبی:‌ سفر گابریل به تهران و تجربه یک حقیقت

در راستای سیاست مماشات غرب و دلجویی از "دولت اعدام" شیخ حسن روحانی، روز یکشنبه ۱۱ مهر زیگمار گابریل، وزیر اقتصاد و معاون صدراعظم آلمان از حزب "سوسیال دمکرات آلمان" در راس یک هیات صد نفره از نمایندگان صنایع آلمان و البته با کیسه ای گشاد برای بستن قراردادهای سودآور از سفره مردم محروم ما وارد تهران شد. پیشینه مواضع استمالت جویانه آقای گابریل و بسیاری از شرکایش در حزب سبزهای آلمان در قبال اصلاح طلبان قلابی در ایران البته جدیت ایشان را مبنی بر اینکه در این سفر "نگرانی‌های کشورش درباره نقش تهران در سوریه و وضعیت حقوق بشر در جمهوری اسلامی را به اطلاع مقام‌های ایران خواهد رساند" مورد تردید جدی قرار می دهد. اما قبل از ورود به نتایج این سفر که تا حدودی نیز اسباب خفت جناب گابریل گردید که ذیلا به آن خواهم پرداخت، و اینکه آیا چنین سفرهایی اساسا دردی از رژیم آخوندی دوا خواهد کرد یا نه، لازم است برای درک میزان صداقت جناب وزیر از نگرانی مورد ادعایش نسبت به نقض حقوق بشر در ایران، اشاره ای به رویکرد کلی سیاست خارجی آلمان در قبال رژیم های توتالیتر و مستبد شود. در این رابطه استناد به یک واقعه تاریخی می تواند تا حدی روشنگر باشد.

مجله اشپیگل آلمان در تاریخ ۱۹ مه۲۰۱۴ در مقاله ای تحت عنوان "جنازه ها و پنگوئن ها" (Leichen und Pinguine) ضمن بازنگری و ملامت موضع جانبدارانه دولت وقت آلمان در قبال رژیم ژنرال های آرژانتین در دهه هفتاد و هشتاد میلادی که طی آن بیش از ۳۰۰۰۰ نفر از افراد اپوزیسیون ربوده، شکنجه و کشته شدند و بسیاری از قربانیان بعد از تزریق آمپولهای بیهوش کننده کت بسته از هواپیما به داخل دریا پرتاب می شدند، این سیاست را، البته با گذشت بیش از سه دهه از آن جنایات، اینگونه تشریح می کند: "یک نگاه به گذشته بی فایده نخواهد بود، زیرا روش سیاست خارجی جمهوری فدرال آلمان تا به امروز کماکان بر اصول زیر استوار بوده است: دیپلماسی آرام در قبال دیکتاتورها بجای مطالبات دردسر ساز؛ رفرم از داخل بجای تغییر رژیم از خارج؛ همکاری بجای رویارویی و در کانون همه آنها ماکزیمم حفاظت از صادرات اقتصادی آلمان."
بنابر این لفاظی‌های دلسوزانه آقای گابریل مبنی بر اینکه: "در این سفر نگرانی‌های کشورش درباره نقش تهران در سوریه و وضعیت حقوق بشر در جمهوری اسلامی را به اطلاع مقام‌های ایران خواهد رساند. "می تواند در بهترین حالت صرفا در کادر همان " دیپلماسی آرام در قبال دیکتاتورها بجای مطالبات دردسر ساز" مورد اشاره باشد. اما بقول آلمانی ها "هیچ قاعده ای بدون استثناء" وجود ندارد و به یقین اگر حضورمستمر "اشرف نشانان زردپوش دادخواه" خون شهیدان مجاهد و مبارز دم در وزارتخانه مربوطه آقای گابریل در برلین نمی بود، بعید بنظر می رسید که جناب وزیر به بهای خفت شنیدن حرف های پاسدار شکنجه گری چون حسین شریعتمداری، استثنائی در "دیپلماسی آرام" قائل می گردید و اصولا حتی "نگرانی لفظی اش از نقض حقوق بشر در ایران را" مطرح می کرد.
در واکنش به سفر وزیر اقتصاد آلمان به ایران، حسین شریعتمداری، نماینده علی خامنه‌ای و مدیر مسئول روزنامه کیهان، با انتشار یادداشتی با عنوان "آقای گابریل! روی این دیوار یادگاری ننویس" از جمله نوشت: "... کمترین انتظار از دولت محترم آن بود که در اعتراض به گستاخی وزیر اقتصاد آلمان، سفر وی به ایران را لغو کند و مادام که رسما از دولت و ملت ایران عذرخواهی نکرده است به او اجازه سفر به کشورمان داده نشود. یعنی اقدامی که کشورهای فکسنی و دست‌چندم نیز برای حفظ حرمت مردم خویش انجام می‌دهند. این همه تحقیر از سوی وزیر اقتصاد آلمان در حال و هوایی صورت می‌پذیرد که مطابق اخبار کاملا موثق، نزدیک به یکسال است رئیس‌جمهور کشورمان قصد سفر به آلمان را دارد ولی دولت آلمان به بهانه‌های مختلف که برخی از این بهانه‌ها خالی از تحقیر نیست تاکنون با سفر ایشان موافقت نکرده است!" (سایت یورو نیوز ۵ اکتبر ۲۰۱۶)
اما، اگر فشردن دستان خون آلود جنایتکاران حاکم بر ایران توسط وزیر سوسیال دمکرات آلمانی به حساب بی پرنسیبی اخلاقی و سیاسی او گذاشته نشود، ظاهرا ذوق زدگی مفرط ایشان برای ورود دربازار- به تعبیر وی -"هشتاد ملیونی ایران آن هم بعد از ده سال تحریم"، ایشان را دچار این توهم کرده بود که گویی می توانسته در حاشیه مراوداتش با رژیم ولایت فقیه حاکم بر ایران، ولو در قالب یک لفاظی صرف و در حد یک توصیه غیرعلنی و نسیه "بیزنس اس یوژل" وارد حیطه حقوق بشر شود، آن هم در شرایطی که این مقوله اکنون موضوع اصلی جنبش دادخواهی مردم ایران و مقاومت سازمان یافته سراسری آن در داخل و خارج کشورتبدیل گردیده؛ که البته بیش ازهر کس سردمداران رژیم، خود بر عواقب خطرناک ورود در آن برای بود و نبود رژیمشان واقف هستند. و دقیقا به همین دلیل، در شرایطی که برای خروج از بحران های نفس گیر و خفه کننده اقتصادی نیاز حیاتی به گسترش روابط اقتصادی و به اصطلاح سیاست درهای باز اقتصادی دارند، هر گونه گشایشی که "پاشنه آشیل سرکوب و اعدام" را مورد پرسش قراد دهد، به مثابه عبور از خطوط قرمز فروپاشی رژیمشان تلقی کرده و نسبت به آن واکنش نشان می دهند. و اینجاست که واکنش سران رژیم از ظریف گرفته تا سایرین کاملا قابل درک است: "اینکه وزیر اقتصاد آلمان و امثال او پیش از رسیدگی به موارد متعدد نقض حقوق بشر از سوی خودشان و متحدانشان بر اساس اطلاعات کاملا خلاف واقع و ساختگی، کشوری مانند ایران را متهم به نقض حقوق بشر می‌کنند سخنی نامربوط و ناسنجیده است و مقامات جمهوری اسلامی به امثال وزیر آلمان اجازه دخالت در امور داخلی خود را نخواهند داد و بنده به دولت و وزیر خارجه پیشنهاد می‌کنم که اجازه ندهند چنین افرادی وارد کشور شوند." (سایت یورو نیوز ۵ اکتبر ۲۰۱۶ به نقل از صادق لاریجانی قاضی القضات اعدام و شکنجه)
نتیجه سفر آقای گابریل به ایران با هر نگاهی یک شکست بود و آنچه به یقین می توان گفت، این است که بستن چند قرارداد اقتصادی کم ارزش و امضای چند تفاهم نامه، نه رونق قابل ملاحظه ای به اقتصاد آلمان خواهد بخشید و نه دردی از مشکلات لاعلاج نظام دزدسالار (کلپتوکراسی) حاکم بر ایران را حل خواهد کرد.
اما با این همه می توان سفر آقای گابریل را از جهتی نه تنها موفقیت آمیز که بسیار آموزنده نیز ارزیابی کرد و آن اثبات این تجربه گرانبها که امید به دست برداشتن رژیم ولایت فقیه از سیاست صدور تروریزم و بحران در منطقه و سرکوب و اعدام شهروندان ایرانی، ولو در شکل بزک شده اش، که از الزامات جبری دوران برای سرمایه گذاری غرب در ایران می باشد، خیالی بس واهی است. این همان حقیقتی است که مقاومت ایران از سالها پیش در یک جمله کوتاه اعلام نموده است: "افعی کبوتر نمی زاید"