اما به همّت خلق دلیر بپاخاسته مان، آتش مقدّس و فروزان قیام شکوهمند و بیمانند نوینی همچون ققنوس از خاکستر سرد آن قیام خیانت شده سر برآورد و برای ایران و ایرانی و تاریخ مقاومت ایران، افتخاری جاودانه آفرید. قیام آفرینان دلاور، بی ترس و بیم از فدای جان و با استقبال از تحمل دار، درفش و شکنجه با دستهایی خالی ولی با عزم و اراده یی سترگ و استوار همچون رودهایی خروشان به اقیانوس اعتراضات سراسری میهن پیوستند و سر فصل و نقطه عطف غرورآفرینی را در تاریخ مقاومت این میهن رقم زدند.
این قیام در واقع از نقطه ای آغاز شد که خیزشهای سرکوب شده سال ۱۳۸۸ به اوج خود رسیده بود، یعنی سراسری شدن شعار طلایی «مرگ بر اصل ولایت فقیه» در جریان جنبشی که در آن دوران با «رای من کو؟» شروع شد و در بالاترین فراز خود به همت مجاهدانی که در اشرف آنرا به «مرگ بر اصل ولایت فقیه» ارتقا داده بودند پایان یافت و ظاهرا در زیر کوهی از خاکستر حسرت و ناامیدی دفن شد!
اما قیام کنونی بعنوان بزرگترین چالشی که حکومت مذهبی ایران تا بحال با آن مواجه بوده است از همان لحظه نخست، شالوده خود را بر نفی تمام عیار حکومت ولایت فقیه بنیان نهاد. این قیام برخلاف خیزشهای سال ۱۳۸۸ که ناشی از تضاد در سرحاکمیت بود دقیقا مبتنی بر تضاد خلق با تمامیت نظام است و درست بهمین دلیل قیام آفرینان آهنین عزم توانستند حرکتی آنچنان عظیم بیافرینند که در تاریخ مبارزات نوین آزادیخواهانه خاورمیانه و حتی بجرات میتوان گفت درجهان کنونی نیز بی سابقه بوده و بقول برخی از دست اندرکاران پدیده ای است در حد یک «معجزه سیاسی»!.
یقینا نظام جهنمی ولایت و ریزه خوارانش هرگزن میتوانستند گمان کنند که ابعاد این اعتراضات با این شدّت و حدّت بتواند به صورت یک سونامی تهاجمی اعتراضات میلیونی به بیش از ۱۴۰ شهر میهنمان گسترش پیدا کند. در حقیقت این همان موقعیت انفجاری و ظرفیت انقلابی جامعه کنونی میهنمان است که بهمت مقاومت ایران به چنین سطح رفیعی بلوغ پیدا کرد. پدیده ای که البته هرگز رژیم نتوانست به آن بهای مکفی هم بدهد. آنها پیشتر با برگزاری نمایش انتخابات قلابی ریاست جمهوری و پروژه حالا در گل نشسته اصلاحات و ملغمه اصلاح طلب - اصولگرا بزعم خود در تلاش بودند تا با مصادره ۲۳ میلیون رأی واهی برای روحانی شیاد بر روی عدم مشروعیت کلیت نظام سرپوش گذاشته و خود را بخواب خرگوشی بزنند که حکومت نامشروعشان در امان است و در انظار جهانیان آنرا بعنوان نظامی که از درون صندوق های رأی بیرون آمده، مشروع نیز جلوه دهند! اما طنز تاریخ یکبار دیگر در شکلی متفاوت اما بصورت یک حماسه ملی، نفی گفته معروف و البته بی اساس جیمی کارتر را در جریان دیدارش از شاه در ماههای پایانی حکومت او که ایران را «جزیره ثبات و آرامش» خوانده بود تکرار شد. طنین شعارهای کوبنده «مرگ بر روحانی و مرگ بر خامنه ای» بر کلیت و اساس نظام ولایت فقیه خط بطلان کشید و رویا و افسانه اصلاحات در درون این نظام پوسیده را از هم درید و جهان را هم از توهّم مدراسیون پوشالی تلقینی آخوندهای مکار و حامیان ارتجاعی و استعماریش نجات بخشید.
این اعتراضات مشروع و حقطلبانه مردم بجان آمده که از مشهد و ابتدائا با طرح مطالبات اقتصادی آغاز شد، با گسترش خیره کننده ای در اقصی نقاط میهن جریان یافت و هم اکنون به عنوان قیامی سراسری با هدف سرنگونی تمامیت رژیم ولایت با همه جناحها و دستجات داخلی شناخته شده است. قیام ظفرنمونی که بالمال تغییر سرنوشت ایران را از یک حکومت استبداد خونخوار فاشیسم مذهبی به برقراری آزادی و حاکمیت مردمی سوق خواهد داد.
شعارهای این قیام خود آئینه تمام نمای سرشت انقلابی و آزادیخواهانه و دموکراتیک این حرکت عظیم مردمی است که بافت طبقاتی آن با قیام عموما دانشجویان و شهرنشینان تهرانی سال ۱۳۸۸ مطلقا متفاوت است؛
- نفی اصل ولایت فقیه و واژگونی خامنهای و استبداد دینی حاکمش که با فساد و چپاول و غارتگری بی سابقه با «آقایی» بر داراییها و ثروت بیکران کشور، «گدایی» را بهملتی فقیر و رنجدیده تحمیل کردهاست،
- خط بطلان بر هر گونه سوءاستفاده از دین و اهرمهای سرکوبگر و ضدبشری حکومت مذهبی به عنوان «پلّه» های قدرت طلبی و تحکیم حکومت مرتجعان جبّار که ملت را ذله و بهستوه آورده است،
- محکوم شناختن تروریزم و جنگافروزی سپاه دزد و سرکوبگر پاسداران در سوریه و کل منطقه،
- ژرف بینی تحسین برانگیز قیام آفرینان که بر ماجرای خائنان و متولیان سراب «اصلاحات» و «اعتدال» مهر بطلان زده و خواهان استقرار یک «حکومت جمهوری» بر اساس آزادی، استقلال و جدایی دین از دولت میباشند،
همسویی اصلاح طلبان ریایی و دغلکار با سرکوبگران اصولگرا که این روزها تغییر رویه داده و در حمایت از دولت روحانی برخاسته اند، خود را در یک سکوی مشترک برای حفظ و بقای رژیم، در قالب فراخوان به سرکوب قیام کنندگان آزاده و دردمند کاملا افشا و رسوا نموده است. از خامنه ای وطن بربادده و روحانی دغلکار و مکار و خاتمی شیاد و دار و دسته گروگانگیر باصطلاح اصلاح طلبش تا بقیه مرتجعین جملگی در یک کر هماهنگ خواهان شدت عمل و سرکوب مردم بجان آمده و گرسنه ای هستند که برای آزادی از چنگال این نظام جهل و جنایت با همه چیز خود به میدان آمده بودند. خوشا بر این نسل فدا که دست این شیادان مشاطه گر را اینگونه رسوا نموده و پرونده ننگین آنها و نقشه سیاسی و آرایش نیروهای درونیشان را اینگونه در منظر جهانی بی آبرو و برای همیشه بسته و ممهور کرده اند.
در کشاکش خیزشهای مردمی، مقاومت ایران در این پیکار ملی از همان بدو امر با تمام قوا وارد صحنه شد. بعنوان مثال فقط در عرصه تبلیغی و اطلاع رسانی، سیمای آزادی برنامه های معمول خود را متوقف نمود و با تلاش تحسین انگیز دست اندرکارانش بطور بیست و چهار ساعته تمام همّ خود را وقف قیام نمود. اما کاکل این تلاشهای عظیم در ورود آقای مسعود رجوی فرمانده کل ارتش آزادیبخش ملی ایران در مقام فرماندهی و رهبری صحنه قیام، تجلّی یافت که با دستورالعملهای مشخص و روشن نمودن خطوط دقیق مبارزاتی، راه و هدف را با درایت و تیزبینی خاص همیشگیش مشخص، ترسیم و سمت وسو و سامان بخشید که تاثیرات بلافصل آنرا در ارتقای روند قیام بخوبی میتوان مشاهده نمود.
و اما رژیم درمانده در تلاش است تا این قیام را بعنوان محصول یک توطئه خارجی توجیه و بی اهمیت و کوچک جلوه دهد. حکومت وحشتزده آخوندی در اساس منکر قدرت و عظمت توده های بپاخاسته ای است که صرفا سرنگونیش را در پیشانی شعارهایشان قرار داده اند. اما در ورای همه این مقصرشناختن های عوامل خارجی، روی یک حقیقت مسلم نتوانسته اند سرپوش بگذارند و آنهم نقش محوری و رهبری کننده مقاومت ایران و فرزندان دلیر مجاهدش میباشد. البته رژیم با همان سناریوی همیشگی اش در جهت شیطان سازی مقاومت به این حقیقت تلخ گردن میگذارد. اما در شرایط کنونی پر واضح است که نمیتواند آنرا بسادگی کتمان کند، بنحوی که خامنه ای که پس از روزها تأخیر به صحنه آمد مشخصا بر نقش مجاهدین بعنوان یکی از عوامل اصلی در آفرینش و راهبری قیام تأکید ورزید. این در واقع درست نقطه مقابل تحلیلهای بی اساس برخی در مورد فقدان عنصر رهبری کننده در این قیام است که سعی بر کور جلوه دادن حرکتها و بی سمت و سو بودن آنها دارد.
درعین حال، از سوی دیگر بعضی عافیت جویان میانه باز نیز برای حفظ خلافت آخوندی، با انگ و برچسب زدنهای چپ روانه بر نیروهای انقلابی و آشوبگر و اغتشاش طلب خواندن آنها و تاکید روی نبود رهبری این جنبش، مروج این فرضیه استعماری و ارتجاعی میباشند که لاجرم در چنین اوضاع و احوالی یا باید به دوران شاه بازگشت و یا با همین شیخ سوخت و ساخت و کنار آمد!؟ اما برای ما بعنوان یک نیروی انقلابی دموکراتیک و با اعتقاد به اصل طلایی «نه شاه، نه شیخ» موضوع اصلی در کادر رهبری این قیام، حفظ و استمرار آن است و اینکه تلاش کنیم نگذاریم شعله هایش خاموش شود. و یا حتی اگر قرار است فروکش کند، با تمامی توان و امکاناتمان هر چه بیشتر این افول را به تأخیر بیاندازیم. چرا که این خیزشهای بنیان کن هر چه بیشتر بطول بیانجامند تاثیرات شگرفی هم در درون رژیم و هم در اعماق جامعه پرتوفش و متحول ایران برجای خواهد گذاشت و امر سرنگونی را تسریع خواهد بخشید.
در حقیقت کسانی که خواهان پرهیز از سردادن شعار مرگ بر خامنه ای و روحانی و نیز اندرزگوی صلح جویی با این رژیم هستند یا از سر ناآگاهی و حماقت محض و یا دقیقا برای بقای این رژیم به این قبیل موضعگیری خائنانه تن میدهند. آیا درهم شکستن مراکز سرکوب و شکنجه بسیج و پاسداران و زندانها و بیدادگاهها و دوایر قوه ظالمانه قضائیه خامنه ای و سردژخیم جلادش لاریجانی، جز در جهت منافع توده های محروم قیام کننده است و چه کسانی جز حاکمیت از آن متضرّر میشوند؟ لازم به ذکر است که بر اساس انبوه فیلمها و اسناد موجود که در شبکه های اجتماعی هم بطور گسترده منتشر شده، مزدوران سرکوبگر نیروهای انتظامی و گارد ضد شورش برای بدنام کردن تظاهر کنندگان و انحراف در افکار عمومی، در ابعاد وسیع خود راسا اقدام به تخریب اموال مردم نموده اند؛ از جمله تخریب اتوموبیلهای اطراف خیابانها و یا شکستن درهای منازل و ورود غیرقانونی و آسیب رساندن به واحدهای آنها و حتی اتوموبیلهای پارک شده در پارکینگهای منازل مردم، تخریب مغازه ها، بغارت بردن اموال آنها و بسیاری جنایات دیگر که به شهادت مردم در صحنه و فیلمهای موجود، در زمره کثیف ترین توطئه هایی میباشد که این نظام فاسد برای خرابکار و اغتشاش گر جلوه دادن قیام کنندگان شریف، با رذیلانه ترین وجه و به صفت همان خامنه ای خونریز تبهکار، بدانها مبادرت ورزیده اند که یدون شک از سوی مردم بپاخاسته ابران بی پاسخ نخواهد ماند.
علاوه بر اینها، در این میان باید هوشیارانه به سیاستهای استعماری و ارتجاعی در برخورد با مقوله قیام نیز توجه دقیق مبذول داشت. رژیم میتواند با سوار شدن بر روی امواج یاوه بافی هایی از قبیل چپ روی های اغتشاشگرایانه و انتساب آنها به مجاهدین و نیز پاسداری سیاسی با طرح موضوع سلطنت و شلاق کش کردن مجاهدین و تنها جایگزین جانشین، با استفاده از بریده مزدوران خود اهداف شوم خویش را دنبال نماید. از یاد نبرده ایم که چگونه غرب در عراق و در داستان چلپی احمقانه به خطا رفت. بهیچ وجه نباید اجازه داد چنین سناریوهایی اساسا محلی از اعراب پیدا کنند. حقیقت مسلم این است که تهدید برای این قیام هرگز نمیتواند از ناحیه سلطنت باشد. زیرا که این امر اساسا در سال ۵۷ مختومه اعلام شده و این سناریو با قیام مردم ایران برای آزادی برای همیشه به گورستان تاریخ سپرده شده است. در این میانه البته پرواضح است که هر آنکه این رژیم را از اریکه قدرت برزمین نیستی بکوبد خود حاکمیت را هم مستقر خواهد نمود. همانگونه که مسعود رجوی بدرستی در پیامهای خود چه در دوران قیام سال ۱۳۸۸و چه در جریان همین ایام بدرستی تاکید نموده است، موضوع آلترناتیو و رهبری بعنوان ضرورت مسئله قیام، امری تعیین کننده است و بحث چپ روی و راست روی صورت مسئله اساسی ما نیست. مهم این است که خط مشی و استراتژی مقاومت در جریان این قیام هژمونی را در دست گرفت و مردم همان مطالبات دیرینه شورا و مجاهدین را فریاد میزدند. پاسخ ما هم در تقابل قهرآمیز کاملا روشن است: «آتش جواب آتش!»
اما درست بر خلاف قیام سال ۱۳۸۸ که غرب و بخصوص دولت آمریکا و شخص اوباما در کنار خامنه ای ایستاده بودند، این بار حجم و گستردگی و عمق این قیام بحدی است که در حوزه سیاست خارجی اوضاع را کاملا علیه رژیم دگرگون نموده است؛ سیاست تنش زدایی روحانی را ناکام ساخته و بجز ترکیه و روسیه که از رژیم حمایت کرده تقریبا بقیه کشورها از این قیام حمایت بعمل آورده و سرکوب جنگاوران آزادی را قویا محکوم نموده اند. استمرار اعتراضات و به طور خاص برخورد سرکوبگرانه و خشونت آمیز با معترضان میتواند غرب را نیز به تقابل با حکومت ولایت فقیه براند و همچنین بر تمایل و میزان سرمایهگذاری خارجی در ایران تاثیرات تعیین کننده ای بگذارد و علاوه بر اینها احتمال افزایش فشار اقتصادی بر حکومت ایران را بار دیگر با برقراری تحریمهای جدید در پیش روی قرار دهد.
از تاثیرات بلافصل و سریع این قیام در درون حاکمیت، عقب نشینی رژیم در طرح افزایش قیمت نان و حاملهای انرژی است که قبلا آنرا به طور رسمی اعلام کرده بود. رژیم بدلیل «خفگی اقتصادی» آنهم در شرایطی که شکست برجام، افزایش پیاپی تحریمها و هزینههای سنگین تروریسم و چپاول بیکران آخوندها، کمر اقتصادی نظام را شکسته، در صدد باز کردن راه تنفسی برای خود بود. اما طی روزهای اخیر از بیم و هراس عواقب قیام و بخاطر خفیف کردن شعله های سرکش آن، با دستپاچگی از این تصمیم اعلام شده اش مفتضحانه عقب نشست. در یک اقدام زبونانه دیگر لاریجانی سردژخیم قوه قضائیه نیز دستور توقف اجرای احکام اعدام مجرمین مواد مخدر را صادر و خواهان بازگشایی و رسیدگی مجدد به پرونده آنها شد، امری که وی همیشه از آن طفره میجست و پیوسته بر احکام اعدام بعنوان دستورالعملی در اجرای اشد مجازات در مورد این محکومین تاکید میورزید!
حرف آخر اینکه حتی اگر بفرض محال این قیام با بیش از ۵۰ شهید و ۸۰۰۰ اسیر سرفرازش همین امشب خاموش شود، مردم قهرمان و بپاخاسته ایران با قیام شکوهمند خود مسیری را پشت سر گذاشته اند که به آن بازگشتی متصور نیست. آنها دیوار اختناق و ترس از رژیم ولایی را فرو ریخته اند و عدم مشروعیت نظام را برای جهانیان به رای العین به اثبات رسانده اند. رژیم درمانده هم دیگر توان کنترل مردم بجان آمده را از طریق اعمال خشونت بمانند گذشته ندارد. این طبعا یک دستاورد کیفی و جهشی عظیم به پیش در کوشش برای استقرار حکومتی مردمی، منتخب و دموکراتیک میباشد. پس هرگونه تلاش برای آرایش و پیرایش این رژیم یقینا مذبوحانه و عقیم خواهد ماند. تنها راه ممکن برای حل این تضاد، حرکت بسوی آینده است که با استقرار یگانه آلترناتیو دموکراتیک شورای ملی مقاومت، ساختن ایرانی آباد و آزاد بر ویرانه های کلیت این نظام رو به مرگ و بگور سپردن تمامی جناحها و دسته بندیهای سرکوبگر، جلّاد و غارتگرش متصور و شدنی خواهد بود.