رضا قریشی متولد فروردین ۱۳۲۹ از فرزندان قهرمان مردم تهران بود که ۵۰سال پیش با اوجگیری مبارزه انقلابی در برابر دیکتاتوری شاه، بههواداری از مجاهدین برخاست.
در آذر ۱۳۵۶ توسط ساواک دستگیر و در زندان اوین زیربازجویی و شکنجه دژخیمان قرار گرفت، اما ۴ماه بعد ساواک که بههیچ مدرکی دستنیافته بود، مجبور بهآزاد کردن او شد.
رضا که در سراسر سال ۱۳۵۷ همراه با بستگان و دوستانش فعالانه در تظاهرات و خیزشهای انقلاب ضد سلطنتی شرکت داشت، از اولینروزهای پس از انقلاب زندگی حرفهیی و تشکیلاتی خودش را در صفوف مجاهدین آغاز کرد. خودش در این مورد نوشته است: “در اسفند ۵۷ در اولین روز ورود بهساختمان بنیاد، وارد سازمان شدم و بهصورت حرفهیی و تمام وقت با سازمان شروع بهکار کردم».
و این شروع که با انتخابی عمیق و متکی بهعشق و ایمان بهآرمانها و ارزشهای صدق و فدا در سرلوحه مجاهدین همراه بود، سنگ بنای۴۲سال نبرد بیامان در راه خدا و خلق را رقم زد.
رضا در دوران مبارزة سیاسی و افشاگرانه علیه ارتجاع خمینی، مدیریت پایگاههای مختلف مجاهدین ازجمله پایگاه امداد پزشکی مجاهدین را برعهده داشت. پس از ۳۰خرداد و آغاز مقاومت انقلابی، مسئولیت تهیه تدارکات و مدیریت پایگاههای مخفی مجاهدین را بهعهده گرفت. پایگاههایی که در آنها با قهرمانان و فرماندهان شهید مجاهد خلق چون حسین ابریشمچی، محمود ملکمرزبان، رضا دررودی و مهدی کتیرایی همسنگر بود.
در تابستان ۱۳۶۱ در بحبوحة سنگینترین بسیج سرکوبگرانة پاسداران و دژخیمان علیه مجاهدین ارتباط رضا قطع شد تا اینکه پس از چند ماه دربهدری و خانهبهدوشی در تهران و شهرهای مختلف، سرانجام پس از وصل ارتباط در خرداد ۱۳۶۲ بهمنطقة مرزی ایران و عراق اعزام شد و بهیگانهای مجاهدین در منطقه پیوست. پس از تشکیل ارتش آزادیبخش ملی ایران، رضا در بخشهای پشتیبانی و حفاظت ارتش بهایفای مسئولیت پرداخت.
سالهای پایداری پرشکوه در اشرف و لیبرتی برای رضای قهرمان با شرایط سخت پس از عمل جراحی قلب باز در اردیبهشت ۱۳۸۳ همزمان و با فشارهای مضاعف همراه بود، با این حال این مجاهد صدیق الگوی پایداری و مسئولیتپذیری درخشان بود. او که انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین و آموزه های مریم پاک رهایی را سرچشمة تواناییها و مایة حیات و ماندگاری مجاهدین میدانست در فراز و نشیبهای نفسگیر دوران پایداری پرشکوه بهیارانش میگفت حال که ارتجاع و استعمار دست بهدست هم دادهاند تا اراده و ایمان مجاهد خلق را بیازمایند، ما باید درسهای فراموشنشدنی و ماندگار بهآنها بدهیم.
در رمضان سال۹۰ چند ماه پس از حماسة خونین فروغ اشرف در ۱۹فروردین نوشت:
“در فروغ اشرف مجاهدینی وارد صحنه شدند بدون سلاح و با دستهای خالی بارژیمی تا دندان مسلح به انواع سلاحها از زرهی گرفته تا هاموی و تیربار و ... به مقابله با آن برخاستند و توانستند با ۳۶ شهید و ۴۰۰ مجروح دشمن را میخکوب و خوار و ذلیل کنند و پیروز بیرون بیایند. در این پیروزی ایمانم به انقلاب خواهر مریم (انقلاب ایدئولوژیک) هزار برابر شد. نقش خواهر مریم در این چند ماه به وضوح روشن بود و با کارزاری که راه انداخت توانست اشرف را جهانی کند. این جوش و خروش از چه چیز در میاید؟ چیزی جز انقلاب نبود. جز انقلاب خودش و من هم با تمسک به انقلاب خواهر مریم و شورای رهبری و سلطان نصیر در این مسیر قدم میگذارم و با حداکثر توانم و با جنگ صدبرابر برای تحقق انقلاب ایدئولوژیک به پیش میتازم و این بهترین هدیه به خلق قهرمان است و با همین انقلاب ایدئولوژیک است که میتوانیم ریشة رژیم ضدبشری را نابود کنیم. تالله لاکیدن اصنامکم».
رضای قهرمان یک سال بعد نیز در نقشه مسیرش در شب قدر سال۹۱ نوشت:
“بامولا حسین و ۱۲۰ هزار شهید و شهدای فروغ جاویدان و شهدای فروغ اشرف با تمام وجودم عهد می بندم ومتعهد می شوم که تا آخرین قطرة خونم در رکاب برادر مسعود و خواهر مریم از مبارزة ایدئولوژیک که همان انقلاب خواهر مریم و عملیات جاری و هفتگی است دست برندارم»
در نقشهمسیر خود در سال۹۳ نیز در نجوا با مولای متقیان علی(ع)نوشت: “به خودت تعهد میدهم که با هرچه در توان دارم، با تلاش شبانهروزی، با عملیات جاری و با نبرد ایدئولوژیک با عوامل بازدارنده دربیفتم و هر مانعی را باکمک جمع، از جلو پا بردارم چرا که میخواهم مجاهد بمانم و مجاهد بمیرم».
و بهراستی که مجاهد قهرمان رضا قریشی آنچنان که عهدبسته بود، در نبرد ایدئولوژیک تا آخرین لحظه، سرمشق یاران بود. یارانی که در ماههای آخر و در شرایطی که رضا بهدلیل تشدید بیماری نارسایی قلبی بستری بود و در سختترین شرایط بیماری قرار داشت، در کنارش بودند، بر این واقعیت گواهی میدهند.
یکی از یاران همراه رضا در این مورد نوشته است: “مجاهد قهرمان رضا قریشی سمبل تعهد بود. تعهد به آرمان آزادی مردم ایران، تعهد به مجاهد گونه زیستن و تا آخرین نفس جنگیدن و تعهد نسبت به انجام وظایف انقلابیاش تا آخرین لحظه!
رضا به لحاظ جسمی بسیار ضعیف شده بود چون علاوه بر نارساییشدید قلبی پس از عمل جراحی قلب باز، با بیماریهای مختلف دیگر از جمله هپاتیت هم دست و پنجه نرم میکرد و این وضعیت جسم او را در سالهای اخیر بسیار نحیف کرده بود، اما ارادة پولادین و رزمنده و شاداب او را هرگز!
رضای قهرمان، رضای مجاهد در سختترین لحظات بیماری نیز یک دم از حال مردم اسیر و محروم میهنش غافل نبود و در کمتر صحبتی بود که حال و روز دشوار مردم در شرایط فقر و گرسنگی و کرونا را یادآوری نکند و در آرزوی روز رهایی و آزادی و رفاه مردم نباشد. این عشق جوشان نسبت به مردم و محرومان در تمام نوشتهها و نقشه مسیرهایی که رضا در موقعیتهای مختلف نوشته، موج میزند.
اما رضا نمرده است. او در رزم یارانش و در گلخند کودکان و لبخند زنان و مردان هموطنش که به آنها عشق میورزید در ایران آزاد و آباد فردا تا همیشه زنده است».
یکی دیگر از همرزمان مجاهد رضا نیز پس از شنیدن خبر پرواز رضای قهرمان نوشت: “شفاف، بیرنگ و صادق و صمیمی،گوهری ناب از زادگان مریم رهایی، باعزمی خلل ناپذیر در مبارزه،همواره متین و استوار با تبسمی همیشگی. در محاصره چند بیماری سخت ازجمله مشکلات قلبی هرگز درچهره نحیفش رنگی از درد و اندوه یا گلایه دیده نشد . هرگاه دوستان و اطرافیان از احوالش جویا میشدندپاسخ یک کلام بیشتر نبود: خوبم، الحمد لله. اما یقینا قبل از این که دوستی جویای احوالش شود او بود که سبقت میگرفت و جویای حال آن دوست میشد. و این که آیا نیاز به کمکی ندارد؟ کمک کار همه و دلسوز سازمان و تک تک مجاهدین بود. به علت کمپلکسی از بیماری و مشکلات جسمی، از نظر پزشکان مورد «هایریسک» شناخته میشد اما درهمان حال هرگز آرام و قرار نداشت و همواره داوطلب کمک به یاران وشرکت در کارهایی که حول و حوشش میدید بود. مجاهد قهرمانی که بیش از ۴ دهه زندگی انقلابی خود را در نبرد با رژیم ضد بشری آخوندها سپری کرد، در رویارویی با بیماری هم قهرمانی بود که هرگز تسلیم نشد و تا آخرین لحظه قهرمانانه جنگید. اهل پرداخت بود و سرشار از عشق و محبت. این سیمای خجسته مجاهدی بود که همواره درتمامی نشیب و فرازهای مبارزه میدرخشید ودرقلب و ضمیر همه یاران و همرزمانش جاودانه خواهد ماند».
پیام تسلیت خانم مریم رجوی
در گذشت دریغ انگیز مجاهد پاکباز رضا قریشی را پس از پنج دهه مبارزه با دو دیکتاتوری شاه و شیخ به همرزمان و بستگان مجاهدش، به خصوص برادر مجاهد قاسم قریشی و به همسنگران و یاران و آشنایان قدیمی او در تهران تسلیت می گویم. رضا از ۵ دهه پیش در میدانهای گوناگون رزم و کارزار دمی نیاسود. از رویارویی با مزدوران شاه، تا مقابله با چماقدران و پاسداران رژیم جهل و جنایت، از نبردهای ارتش آزادیبخش تا پایداری در سنگرهای اشرف و لیبرتی.
مجاهد صدیق رضا قریشی گوهر بی بدیل دیگری از نسل آرمانی مسعود بود که با سر سپاری به «سرلوحه صدق و فدا» در مکتب مجاهدین، هیچگاه برای خود چیزی نمی خواهند، یکسره در پی تعهد بزرگ انقلاب و آزادی هستند و همه هستی خود را فدای آزادی و سعادت مردم ایران میکنند.
او در بحبوحة بیماریهایش در نامه یی به من نوشته بود قسم میخورم تا جان در بدن دارم دست از آرمان مسعود برندارم.
درود خلق و رحمت خدا بر مجاهد قهرمان، رضا قریشی که راه و رسمش در خیزشها و شورشهای فرزندان رنج و کار و قیام مردم ایران تا روز پیروزی و آزادی، جوشان و خروشان است.