انسان همیشه واقعیتهای سرسخت حاکم بر جامعه را درک میکند. او هر لحظه آنها را لمس میکند و با آن عمر طی میکند. او بهخوبی میداند که چه چیز را نمیخواهد. این امری نیست که بشود به او القاء کرد، بلکه او با پوست و گوشت خود لمس و احساس میکند. او شاه را نمیخواست، چونکه شاه را تجربه و زندگی کرده بود. او برای تغییر وضع خود، انقلاب کرد اما هنوز بهروشنی و با جزیئات نمیدانست که چه چیز را میخواهد، گرچه او در کلیات اما با انبوه تناقض و ابهام، جهت کلی را میدانست.
با این حال، بچه شاه میگوید چونکه نتیجه انقلاب (بهخاطر دزدیده شدن رهبریاش در نتیجه سیاستهای جنایتکارانه پدرش) بد بوده، در نتیجه، پدیده انقلاب هم امری مذموم و ناپسند بوده، و واجب است که از آن پرهیز شود. در مقایسه، او از پدرش هم عقب افتادهتر است. شاه در اواخر میگفت که «شما ملت ایران علیه ظلم و فساد بهپاخواستید... من نیز پیام انقلاب شما ملت ایران را شنیدم... . انقلاب ملت ایران نمیتواند مورد تأیید من نباشد»، در حالی که پسر عمد دارد که اصل انقلاب را چه در سال٥٧ و چه الآن منکر شود. او حتی انقلاب مشروطه را هم از «فرمان» ملوکانه میچیند: «امروز در سالگرد فرمان مشروطیت، فرزندان مشروطهخواهان با همان دلیری و استقامت، در پی آزادی و عدالت و رفاه و حکومت قانونند. برخلاف انقلاب مرتجعانه ۵۷ که علیه ارزشهای مشروطه روی داد، خیزش کنونی مردم ایران بهدنبال تحقق ارزشهای مترقی مشروطه است».
او مشروعیت انقلاب ٥٧ را منکر است تا وانمود کند که خواست صریح او (در گذشته) و یا ضمنی او (در حال) برای خزیدن بر اریکه سلطنت- بهعنوان دم و دنبالچه شاه مخلوع، مشروعیت دارد. او منکر انقلاب کنونی است چونکه پیام انقلاب حاضر: استقلال است و نه وابستگی، آزادی است و نه اختناق، جمهوری دمکراتیک است و نه سلطنت. او سنخیتی با انقلاب برای آزادی ندارد، زیرا که او قادر نیست که اختناق پدر و پدربزرگ را نقد و محکوم کند. وانگهی، او برای رسیدن به قدرت، بر روی نیروهای آزادی کش سپاه و بسیج حساب باز کرده است. با این حال، او درکی واقعی از یک نکته پایهیی دارد: او حد خود را بهخوبی و روشنی میداند. او میداند که او توانایی، صلاحیت، و سازوکار مورد نیاز برای رهبری یک انقلاب، و به کج راهه بردن آن را در مرحله بعد (آنچنانکه خمینی کرد)، ندارد. از این جهت، او خواهان تکرار سناریویی مشابه، و در امتداد همان روندی که پدر و پدربزرگش را به قدرت رساند، هست. و آن هر چیزی است، به جز انقلاب.
در مصاحبه اخیرش با صدای آمریکا، او با زبان بیزبانی میگوید که هنوز دوست دارد که شاه بشود: «یه عده شاید این برداشت رو کردهاند که انگار من ول کردم، نه من ول نکردم، من فقط میگم آینده (بحث کردن روی اینکه نوع حکومت آینده چه باشد) بحث دیگریست». اما او بعد بند را آب داده و روشن و واضح از آرزوهایش برای یک سلطنت غیر سمبلیک حرف میرند: «و گرنه، بر فرض یک مقام سمبولیک هم به من بدید. دلم خوش باشه نشستم توی کاخ سعدآباد، سالی یک بار هم میام مجلس رو افتتاح میکنم، نطق افتتاحیه هم رو نخستوزیر میزاره جلوم، میگه اینو بخون، ولی از خودم نتونم نظر بدم، از خودم نتونم ارائه نظر بکنم. این نقشی نیست که بهنظر من بیشترین فایده رو داشته باشه، از دید من برای من میگم». مجری سؤال میکند که آیا این پادشاهی انتخابی شما مادام العمر خواهد بود؟ او در حالی که در عالم خیالات خام خود سیر میکند، طاقچه بالا گذاشته، میگوید: «بستگی به طرف مربوطه مقابل هم داره... خود طرف مربوطه بایستی این نقش رو بتونه بپذیره و حاضر به ایفا کردنش باشه. تعهد عمری بستن به یک چیزی، بهنظر من شاید یک انتظار بیش از حد باشه. طرف مقابل رو هم بایستی فرض کنیم. فرض نبایستی کنیم که مثلاً یک عده (~ مجلس مؤسسان) نشستند که یک کسی رو انتخاب کنند. خوب طرف مقابل هم... دو طرف معادله رو بایستی در نظر گرفت».
با توجه به حرفها و موضعگیریهای او در طی سالها، بهصورت خلاصه، رویکرد بچه شاه در رابطه با پروسه تغییر در ایران و آینده، از این قرار است:
- تغییر رژیم، فروپاشی، و یا هر پروسه تغییری، برعهده دیگران (مردم، غرب، پاسداران ...) است، و او خود را درگیر چنین پروسهیی نمیکند،
- در دوران بعد از رژیم، او نقش خود را در سلطنت غیر سمبلیک (ولی امر)، و داشتن اختیارات بدون مسئولیت، میبیند. البته برای رد گم کردن میگوید که محتوای دمکراتیک حکومت مهم است و نه شکل آن (یعنی سلطنت هم آری).
در عمل اما، نقش کنونی بچه شاه، دور نمودن و پراکنده نمودن توجهات از تمرکز بر روی آلترناتیو اصلی سرنگونی طلب، بهعنوان راهحل ایران، میباشد. از این جهت است که رژیم، خود، نقش اصلی را در مطرح کردن او و بردنش بر روی آنتنها دارد. اما انقلاب نوین مردم ایران، با نقش محوری کانونهای شورشی و تحت رهبری مقاومت سازمان یافته، میرود تا با سرنگونی رژیم آخوندی، رسوبات ارتجاعی را برای همیشه از ایران بزداید، و ایران را مهد آزادی و احترام به حقوق انسانی نماید.
آری استقلال
آری آزادی
آری جمهوری دمکراتیک