طی روزهای اخیر شاهد موجی از تظاهرات بحق ار سوی مردم دردمند عراق علیه ترور، سرکوب و دخالتهای رژیم آخوندی در این کشور بحرانزده می باشیم.
آتش زدن دوایر دیپلماتیک رژیم آخوندی، مراکز وابسته به مالکی جنایتکار، دفاتر انصار، مقرهای عصائب، تصاویر خامنه ای، پاسدار کودک کش قاسم سلیمانی، ابومهدی و یا نامزدهای دستنشانده ولی فقیه برای انتخابات پیش رو در عراق، تنها گوشه ای از خشم و انزجار بحق مردم این کشور میباشند.
براین منطق شاهد هستیم که مردم عراق در حداقل ۹ استان و بسیاری از شهرهای عمدتا شیعه نشین مانند کربلا، نجف، بغداد، دیوانیه و یا کربلا، علیه ظلم، ترور و ستمی که نیروی تروریستی قدس در این کشور با بمبگذاری، ترور دگر اندیشان و صدور بنیادگرایی براه انداخته، دست به قیامی دیگر زده اند.
تازهترین نمونه این اقدامات ضد انسانی از سوی ولی فقیه همان ترور یک فعال سیاسی بنام «ایهاب الوزنی، از فعالان سرشناس مخالف حضور رژیم آخوندی در عراق می باشد.
بنابرداده های رسانهای، نیروی تروریستی قدس و عوامل آن طی یکسال گذشته، حداقل «۳۰» فعال مدنی و مخالف خامنه ای را در این کشور ترور کرده و بیش از ۶۰۰ قیام کنننده را به قتل رسانده است.
حذف فیزیکی دگراندیشان، بخش جداییناپذیری از سیاستهای راهبردی رژیم آخوندی است که ایرانیان بخوبی با آن طی چهار دهه گذشته آشنا میباشند.
به یقین شدت گرفتن حملات علیه قیام آفرینان عراقی از سوی نیروهای وابسته به رژیم آخوندی ریشه در نزدیکی انتخابات زودرس در ماه اکتبر آینده در این کشور را دارد.
تاکنون چندین حزب، از جمله بلوک ملی و یا حزب کمونیست عراق و یا کمیته انقلابیون عراقی، که از دل اعتراضات اکتبر ظهور کردند، بدلیل حضور دستنشاندگان خامنه ای در این روند، خواستار تحریم انتخابات شده اند. همچنین بسیاری از کارشناسان براین باور هستند که هدف کوتاه مدت خامنهای با راه انداختن ماشین ترور و کشتار، حذف الکاظمی و گرفتن قدرت با اهرم نیروهای وابسته به خود در بغداد می باشد.
واقعیت دیگر آن است که خامنهای تنها بضرب دلارهای نفتی و سکوت سیاست مماشات توانسته تا در کشورهای همسایه بضرب ترور و خشونت عریان، نیروهای نیابتی خود را راه اندازی نماید.
پرداخت حقوق مکفی ماهانه به مزدورانش از افغانستان، حزب الشیطان، پاکستانی و یا عراقی در جنگ های سوریه و یا افشاء لیستی شامل ۳۲ هزار نفر از مزد بگیران خامنهای در عراق که پیشتر از سوی سازمان مجاهدین خلق افشاء گردیده است، تنها گوشهای از عدم پایگاه اجتماعی ولیفقیه در میان مسلمانان را به نمایش میگذارد.
در لیست منتشره از سوی مقاومت ایران مزدورانی مانند ابو مهدی فرمانده حشد الشعبی که به همراه پاسدار قاسم سلیمانی به هلاکت رسید، هادی عامری فرمانده سپاه بدر، علی البصری فرمانده شبه نظامیان حشدالشعبی، قاسم الاعرجی از فرماندهان سپاه بدر و وزیر سابق کشور و یا بسیاری از افراد وابسته به نوری مالکی جنایتکار به چشم می خورند.
به یقین این حجم عظیم از عناصر کلیدی که اکنون در دستگاه های اجرایی و امنیتی در عراق رخنه کرده اند، بخوبی مهر تائیدی براین واقعیت است که رژیم آخوندی به چه میزان در تار و پود لشکری و کشوری همسایه غربی ما نفوذ کرده است.
همچنین باید به نقش سفرای خامنه ای در عراق مانند پاسدار حسن کاظمی قمی و یا پاسدار ایرج مسجدی در فرماندهی و طراحی تمامی عملیاتهای تروریستی و سرکوب علیه قیام کنندگان و مردم عراق، آنهم زیر سایه سیاست مماشات و چشم پوشی های عامدانه آن، اشاره نمود.
مضافا بر تمامی این واقعیات، راهاندازی نیروهای نیابتی دیگری مانند «عصائب و یا کتائب» که تماما زیر چتر نیروی تروریستی قدس قرار دارند، پازلی بنام طرح بلیعیدن این کشور روشن تر می کند.
با چنین سازمانی، رژیم آخوندی اکنون در عراق شبکه گسترده آدم کشی، ترور ، بمبگذاری و موشکپرانی و پهپادهای انتحاری را راهاندازی کرده است.
به موازت این واقعیات نیز باید به همزمانی قیامهای مردم عراق با خیزش ایرانیان بجان آمده در شهرهای مختلف کشور اشاره نمود که خود ادلهای بر عمق تنفر مردم دو کشور همسایه از یک دیکتاتور خونریز و سرکوبگری بنام ولایت فقیه است. براین اساس خامنهای اکنون نه تنها ایران را بلکه بسیاری از پایتختهای منطقه را به خاک خون کشیده است.
خامنه ای به اشتباه براین باور است که با راهاندازی نیروهای نیابتی و مسلح کردن آنان از طریق تزریق دلارهای نفتی و آزاد شده، حمایتهای لجساتیک، مالی و عقیدتی به خواب و خیالهای شوم خود مبنی بر کشیدن هلال شیعه از آبهای خلیج فارس تا دریای مدیترانه خواهد رسید.
آما آنچه که تا به امروز روشن شده این واقعیت است که چراغ گرسوز دیکتاتوری مذهبی وی نه روشن تر، بلکه روز به روزدر حال خاموش شدن میباشد.