در علم پزشکی به مرگ مغزی «وضعیت غیرقابل بازگشت همه عملکردهای مغز اطلاق» می شود که یکی از معیارهای تعین کننده برای مرگ فیزیکی انسان می باشد.
حال با نیم نگاهی به وضعیت بحرانی در درون دیکتاتوری ولی فقیه و بویژه بروز بن بست های مرگبار در زمینه های داخلی و بین المللی، به یقین می توان به «مرگ مغزی» حکومتی رسید که اکنون با شتاب بی حد مرزی بسوی انقابض کامل قدم برداشته است.
بهترین شاخص برای این وضعیت را می توان در ایندور از نمایش انتخابات رویت نمود، زیرا اتاق های فکر در درون بیت ولی فقیه اکنون به این قطعیت رسیده اند که تاریخ مصرف باندهای قلابی به اتمام رسیده و بقول نماینده خامنه ای در سپاه «نظام در حال خانه تکانی» است.
این سخن بدان معنا است که رژیم آخوندی در حال پوسته انداختن و جراحی بخش های بزرگی از نظام می باشد. خامنه ای براین باور است که تنها با هرچه کوچکتر کردن حاکمیت در موقعیتی قرار خواهد گرفت تا بحران سرنگونی را از سر بگذراند.
علائم سرنگونی نیز همان خشم و انزجار جامعه از رژیم، وجود فقر و فلاکت گسترده در کشوری است که منابع طبیعی و اموال آن برای سیاست های مخرب ولی فقیه در زمیه اتمی، موشکی و کشورگشایی قربانی شده اند.
به یقین مهم ترین اهرم خامنه ای برای حذف باندهای قلابی که روزی روزگاری چوب زیر بغل های دیکتاتوری ولی فقیه بوده و در تمامی جنایت حکومت به میزان توش و توان خود مشارکت داشته اند، اهرم شورای نگهبان، قوه قضائیه و نیروی سرکوبگر سپاه و اطلاعاتی ها و مشتی از لمپن های بیت وی می باشند.
این همان نقطه امید و تکیه گاه ولی فقیه برای عبور از این پیچ خطرناک می باشد، زیرا در صورت شکست وی در این دور از مهندسی و در صورتیکه ارگان های فوق الذکر به مجموعه وظائف خود، یعنی سرکوب و حذف باندهای مقابل بخوبی عمل نکنند، به یقین آسیب های جدی نصیب امنیت نظام خواهد شد و بقول عوام «پشم ولای » در زمینه سرکوب خواهد ریخت.
دراین رابطه پاسدار قاسم رضایی معاون انتظامی رژیم خطاب به باندهای مقابل می گوید: «هر فتنهگری با هر عنوانی و با هر لباسی بخواهد آرامش مردم را بر هم بزند، آن را در نطفه خفه میکنیم».
در نمونه ای دیگر پاسدار لمپن سعید قاسمی خطاب به باندهای مقابل عربده می کشد: «عمه جان، خاله جان، بخوای بریزی کف خیابون خاله جان خودم میآم کف خیابون منم میشناسی به بابا و ننم در مقابل شهدای مدافع حرم اون که ظریف بیشرفشه، بالاتر از اون گندهتر از اون پرزیدنت دارو دسته محمود جان که الآن دلستر با الکل بالا زده، بخواد بیاد کف خیابون اینا بسمالله».
همچنین از داده های حکومتی چنین بر می آید که طرف های مقابل چندان تمایلی برای خالی کردن میدان نداشته و همچنان بر سهم خود از این خوان یغما پافشاری می کنند.
نمونه هایی مانند شیخ حسن خمینی و یا پاسدار احمدی نژاد که اکنون به صف تحریم کنندگان پیوسته اند، گویای بن بست و شکسته شدن هیمنه خامنه ای می باشد.
مضافا براین وضعیت، اکنون زمزمه هایی در درون دولت شیخ حسن روحانی برپا است که عطف به مجموعه قوانین رژیم، وزارت کشور بعنوان زیر مجموعه های دولت و مسئول برگزاری نمایش انتخابات، می تواند از برگزاری نمایش بدلیل نقش آشکار قانون اساسی، خودداری نماید.
گرچه بعدی بنظر می رسد که آخوند روحانی در مقابل خامنه ای شاخ و شانه کشیده و وی را در مهم ترین سرفصل حیات سیاسی ولی فقیه به چالش بکشد، اما درصورت شکست تمامی اقدامات وی در پشت پرده با بیت خامنه ای، این امر همچنان امکان پذیر می باشد.
همچنین در یک کلام بدلیل وضعیت بسیار لرزان ولی فقیه و عدم حمایت از سوی مهم ترین رکن سنتی یعنی حوزه علمیه قم، اکنون خامنه ای بسیار ضربه پذیر و شکننده تر از گذشته شده است.
آخوندهای دانه درشت حوزه که دل خونی از خامنه ای و باند بازی های وی در میان طلاب دارند، تا به امروز از دادن هرگونه علامتی دال بر حمایت از مهندسی انتخابات خودداری کرده اند.
سفر پاسدار قالیباف به قم و گرفتن تائیده از دوتن از دانه درشت ها در این شهر برای ورود به ایندور از نمایش، به یقین بزرگترین دهن کجی به ولی فقیه و تمامی دوز و دغل بازی های وی می باشند. بسیاری برای باور هستند که حذف پاسدار لاریجانی ریشه در این واقعیت داشته و بدین سان خامنه ای به دانه درشت ها در قم پاسخ دخالت در امور کشوری را داده است، اما مشکل و تضادها همچنان پابرجا باقی مانده اند.
مشکل دیگر در این میان رتبه بسیار پائین آخوند دژخیم رئیس از آمران و عاملان قتل عام بیش از ۳۰ هزار زندانی سایسی مجاهد و مبارز در سال ۶۷ در میان آخوندهای حوزه میباشد. وی که قرار است بعد از رسیدن به پست ریاست جمهوری و تمرین های لازم ، پا به عرصه «رهبری نظام» بگذارد ، (البته اگر تا آن زمان نظامی باقی مانده باشد) ، هنوز نیامده به سکه پولی تبدیل شده و کمتر روزی نیست تا باندهای مقابل وی را با تمسخر و متلک به چالش نکشند. برای نمونه وحید جلیلی از باند ولی فقیه می گوید: «جمهوری اسلامی دارد مثل اموی و عباسی میشود».
بهرحال در یک نگاه اجمالی می توان به یقین اذعان نمود که تمامی تحلیل های سازمان مجاهدین بعنوان نیروی پیشتاز جنبش در رابطه با مجموعه تحولات درست و اصولی از آب درآمده اند. خامنه ای تا به اینجای قضیه بازی را نه تنها به جامعه دردمند ایران، بلکه به درونی های حکومت نیز باخته است. وی با کشیدن شمشیر از نیام، حکومتی یکدست می خواهد و در جبهه اصلی، مردم و مقاومت ایران با کانون های شورشی نیز سرنگونی حکومت اش را.