نمایش انتخابات به کارگردانی ولی فقیه، خامنه ای وارد مرحله نهائی خود می شود. بعد از اینکه خامنه ای به مدد شورای نگهبان اسامی نمایشگران صحنه را بیرون کشید، هیچ شک و شبهه ای باقی نماند که در نظر او مردم و رأی آنها پشیزی ارزش ندارد. او به تابوتی که به غلط نام جمهوری بر خود نهاده بود میخ محکم ولایت فقیه را کوبید.
دو دستاورد بزرگ مردم ایران از دو انقلاب مشروطیت و ضد سلطنتی به وسیله دو دیکتاتوری رضا شاه و خمینی برباد رفت. از آنچه که مردم ایران در انقلاب مشروطیت برایش مبارزه کرده بودند، نهادی و یا بهتر است بگویم ساختمانی به اسم مجلس شورای ملی به جا ماند و از انقلاب ضد سلطنتی نام جمهوری بر حکومتی اطلاق شد که از روز آغاز با انتخاب و مردم هیچ ارتباطی نداشت. خمینی از آغاز به دروغ و به گفته خودش خدعه حکومتش را آغاز کرد و این دروغ برزگ بیش از چهار دهه ادامه دارد. به زبان ساده هیچ انتخاباتی در هیچ مرحله ای از شورای شهرها و یا مجلس و ایضا ریاست جمهوری مشروعیت ندارد.
برای تمامی کسانی که در دهههای هفتاد و هشتاد بعد از انقلاب به دنیا آمدهاند، دهه شصت و آنچه بر مردم ایران گذشت تاریخ است. بعد از سی خرداد سال شصت وقاحت و درندهخوئی خمینی و دیگر سران رژیم به حدی بود که روزانه اسامی بیش از صد تن از اعدامشدگان را از رادیو و تلویزیون حکومتی اعلام میکرد و در روزنامههای خود عکسهای جوانان و نوجوانانی را که بدون احراز هویت اعدام کرده بودند نشر میداد. رژیم نوپای جمهوری اسلامی برای تثبیت قدرتش هیچ چارهای بهجز از اعدام و از بین بردن مخالفین و معترضین را نداشت. سرکوب کردها و داستان ترکمنصحرا، اعدام دستهجمعی بهاییان در شیراز فقط نمونههای کوچکی از این سبعیت ضدبشری است. در یک کلام میتوان گفت که تنها وسیله در قدرت ماندن حکومت ولایتفقیه سرکوب است و سرکوب! جوانان ایران در قیام ۸۸ و قیام دیماه سال گذشته نیز با طینت واقعی اینان روبرو شدند. حیلههای انتخاب بین بد و بدتر از سوی خود حاکمان و به وسیله وابستگان آنان در خارج از کشور دامن زده میشد. دولتهای غربی در رأس آنان آمریکا نیز تا کنون به علت عدم تحلیل و شناخت درست از تفکرات ارتجاعی و ضد انسانی ولایتفقیه فکر میکردند که میتوانند رژیم را مهار کنند و برای این کار بیشترین امتیازها را به آنان در طول سالیان دادند. یکی از مهمترین این امتیازها، اجازه نابودی و چشم بستن بر قتلعامهای مکرر بزرگترین نیروی مقاومت سازمان یافته یعنی مجاهدین خلق بود. دلائلی که مقاومت ایران و مجاهدین در طول این سالیان چگونه ماندگار شدند در حوصله این مقاله نمیگنجد ولی شاید بتوان گفت یکی از مهمترین علتها شناخت درست از ایدئولوژی ولیفقیه و پرداخت بهای تا بینهایت برای مبارزه با رژیم بوده است.
اما چیزی که این دروه انتخابات را از بقیه جدا انتخابات متمایز می کند این است که مردم در دو قیام بزرگ دی ۹۶ و آبان ۹۸ با شعار اصلاح طلب، اصولگرا / دیگه تمومه ماجرا و مرگ بر دیکتاتور نشان دادند که از کل نظام عبور کرده اند. دقیقا همین رویکرد مردم بود که خامنه ای با دجالیت تمام شعار دولت جوان حزب الهی را داد و جراحی مجلس تمام اصلاحطلب های مغموم را قلع و قمع کرد.
جراحی مجلس و حضور پررنگ خامنه ای برای انتخاب کاندیداهای مورد نظرش صحنه ایران را به رویاروئی دو جبهه تبدیل کرد، از یکسو خامنه ای و از سوی دیگر مردمی که خواهان سرنگونی هستند که همان مقاومت در برابر دیو ولایت است.
آنچه که در به اصطلاح مناظره های کاندیداهای ریاست جمهوری گفته شد، بازگوئی دزدیها و غارت های شناخته بود. هیچکدام از آنها نه از قتل عام ۶۷ سخنی به میان آورد و نه از شلیک عمدی به هواپیمای اوکراینی. تنها یکی از آنان گفت که در مورد تعداد کشته شدگان قیام آبانماه رسیدگی می کند.
همانطور که گفته شد که مردم از انتخابات رویگردان هستند و فتوای خامنه ای مبنی بر گناه کبیره خواندن کسانی که در انتخابات شرکت نکنند، نیز کارا نبود. در این روزهای پایانی باز هم رژیم به شیوه های کهنه ای رو آورد که نشان از باخت کامل بود.
عدم شرکت مردم در انتخابات کفه براندازان را سنگین تر می کند و این باعث به صحنه آوردن کسانی مثل سروش و کروبی و ظریف، خاتمی تشویق مردم به شرکت در انتخابات شد. اتحاد نا متحد جبهه ارتجاع که هم فرخ نگهدار را شامل می شود و هم تاجزاده را، بازجو خبرنگار را، هنرپیشه پاسدار، ورزشکار بسیحی را زیر عبای خامنه ای می آورد. فائزه رفسنجانی که به مدد پدیده تازه کلاب هاوس، از عدم مشروعیت انتخابات می گفت، به ناگاه کشف کرد که همتی گزینه ای بهتر است. نقطه اشتراک این اتحاد شتر، گاو، پلنگی گریز از تغییری است که در چشم انداز قرار دارد، همان که همگان آن را سیل بنیان کن می نامند.
نتیجه انتخابات هر چه که باشد، رای مردم ایران سرنگونی است که مجاهدین و مقاومت ایران بیش از چهار دهه پرچم دار آن بوده اند.