هادی مظفری: یک اشتباه مهلک محاسباتی


سرانجام همانگونه که مقاومت ایران از مدتها قبل اعلام کرده بود، رئیسیِ جنایتکار برنده انتصابات فرمایشی شد و خامنه ای صاحب یک "آبدارچی" جدید با سوابق مشعشع و درخشان در قتل عام و کشتار بیرحمانه طی بیش از چهار دهه اخیر گردید.
اینکه این انتصاب نامیمون، چه گره ای از کار فروبسته سید علی خواهد گشود، نیاز به پیشگویی و بهره گیری از رمل و اسطرلاب ندارد. پر واضح است که درد بی درمان به سر تا پای پیکره متعفن رژیم ولایت فقیه زده و عظما چاره را در قطع بعضی از اعضای این پیکره رو به اضمحلال یافته و رئیس جمهور اسبق، رئیس مجلس سابق، معاون اول حاضر در ریاست جمهوری فعلی، نمایندگانِ مجلس و جمع کثیری از سرسپردگان و خادمانِ بله قربان گو را از دَم تیغی که به دست شورای نگهبانش داده، گذرانده تا بلکه قدری از سرعت این عفونت و سرایتش به قلب و مغز و "الفاتحه" بکاهد و چند صباحی بر عمر نکبت بار خویش بیفزاید.
از آنجا که تمامی سلاخی شدگان، از اعضا و جوارح همین پیکره عجیب الخلقه بوده اند و برای حفظ آن تا همین امروز از هیچ خیانت و خباثت و دنائت و جنایتی رویگردان نبوده اند، آیا حذف فله ای آنها، برعکس خواسته جنابِ "قصاب باشی" همانند "سرکنگبینِ داستانِ مولانا، صفرا" نخواهد افزود؟!
آیا کاری که سرکرده نظامِ ترور و وحشت در داخل دستگاه مخوف خود به آن مبادرت ورزیده، مصداق همان ضرب المثل معروف نیست که می گوید: " یک لا بود نرسید، دو لا کرد، شاید برسد"؟!
 تاریخ به دفعات شاهد و گواه بر این نکته بوده که دیکتاتورها درست زمانی که درمنجلابِ خود ساخته اسیر می شوند، دست به حرکات اشتباهی می زنند که نتیجه اش فروتر رفتن تا مرحله بند آمدن نفس و کم شدن شرّشان از سر مردمی است که آنها را "رعیت" می نامیدند.
چرا رئیسی نمی تواند دردی از ولی فقیه درمان نماید؟
دلیل اصلی خامنه ای برای انتصاب رئیسی، به سوابق سیاه و دهشتناکِ او بر می گردد. پرونده سراسر جنایتِ این عاملِ بی رحم قتل و قتال و عضو اصلی "هیئت مرگ" در تابستان شصت و هفت، چنان آبی از لب و لوچه ولی فقیه آویزان کرد که او را پاسخ اصلیِ تمامی فلاکتها و مصیبتهایی که به آن دچار شده، تشخیص داد.
تصور ولی فقیه این است که حتی اگر با همه جهان هم در افتد و دست به یقه شود، اگر بتواند سرکوب و کشتار بیشتر و بی رحمانه تر در داخل را به پیش ببرد، آب از آب تکان نخواهد خورد. اما اشتباه محاسباتی او دقیقا از همین جا ناشی می شود.
اولا بهایی که او برای به تخت نشاندن رئیسی پرداخته، بسیار سنگین تر از آن است که حتی در صورت سود دهیِ قاتل شصت و هفت، بتواند جبرانِ مافات نماید. به این منظور از سرِ اجبار در داخل، خودی ها را قلع و قمع و پراکنده کرده و دایره اطراف خود را تنگتر نموده است.
 پیامد سنگین این عمل در خارج از ایران نیز عبارت است از تخته شدن دکان تز شارلاتانیسمِ استحاله پذیری و جمع شدن بساط شامورتی بازیِ اصلاح طلبی.
 یعنی مماشاتگرانِ بیچاره حالا مانده اند هاج و واج که چطور با این رئیسی پیشانی سیاه، نشست و برخاست کنند و چه چیزی را جایگزینِ توجیه تقویت خط معتدل و میانه رو در داخل نظام، با هدف زد و بند و بده بستانِ استعماری نمایند.
در ثانی، آنچه که خامنه ای توانِ درک و فهم آنرا ندارد و ضربه اصلی را نیز از همین جهت دریافت خواهد کرد، عبارت است از اثبات این نکته که گرچه جوانانِ دهه شصت و هفتاد با مظلومیت فراوان، بی آنکه صدای ناله هایشان در زیر شکنجه ها، از دیوارهای بتونی زندانها عبور کند، سر به دار شدند و هنوز مادران و پدران از محل دفن آنها نیز خبر ندارند، از برکت خونهای جوشان و پاکشان، جوانانِ نسلِ امروز نشان داده اند که هر ناله ای را به فریاد تبدیل خواهند نمود و از هر جرقه ای، آتشی شعله ور و سوزان در کف خیابانهای قیام برخواهند افروخت.
این نکته در تظاهرات دی ماه نود و شش و متعاقب آن در آبان ماه نود و هشت به اثبات رسید. نسلی که با دست خالی در خیابانها بی باک و بی هراس خود خامنه ای را به چالش کشیده و لجن مالش کرده، از نوکر سرسپرده اش یعنی رئیسی ترس و بیمی نخواهد داشت. 
در روزهای گذشته دیدیم و شاهد بودیم که جوانان به صورت علنی از رئیسی به عنوان قاتل شصت و هفت یعنی "دقیقا حرف مقاومت" نام می بردند و مادران قهرمان شهدا، برای نگاهبانی از خون عزیزانشان بی پروا رای صادره از سوی مقاومت "سرنگونی" را فریاد می کردند. 
سید علی به زودی متوجه خواهد شد که حتی اگر بتواند ارواح خبیثِ نرون، هیتلر، فرانکو، موسولینی، لاجوردی و خمینی ملعون را هم احضار کرده و در خدمت دستگاه سرکوب و کشتار خود قرار دهد، این ملت، این مادران و این جوانان به ویژه در کانونهای شورشی، دیگر عقب نخواهند نشست. 
پروژه سفید کردن یک قاتل روسیاه:
گماشته و آبدارچیِ جدید ولی فقیه در بخشی از اولین نشست خبری خود گفت: "ایرانیان ساکن خارج از میهن می توانند به ایران برگردند و همه نهادها باید برای آسان کردن راه برگشت ایرانیان، سیاستگذاری کنند". 
متعاقبِ آن رئیس کمیته ملی المپیک به کانون مربیان اعلام کرده که با یک فوتبالیست مشهور که در زمان شاه هم طعم زندان را چشیده و پس از خروج از ایران مدتی هم مخالف نظام ولی فقیه بوده، رایزنی هایی انجام داده تا به کشور باز گردد.
درهمین راستا تبلیغاتی نیز برای بازگشت یک خواننده معروف صورت گرفته است. 
به نظر می رسد که این موضوع بخشی از پروژه سفید کردن این قاتلِ رو سیاه است و ظاهرا می خواهند با باز گرداندن بعضی از افراد شناخته شده که طی چهار دهه گذشته به ایران نرفته اند و صاحب نام و شهرتی هم هستند، در بوق و کرنا کنند وتبلیغات به راه بیندازند که رئیسی هم بلانسبت همه آدمها، آدم است و صاحب قلبی رئوف و مهربان! می خواهند جنایتهای این آخوند-جلاد حرفه ای را زیر آواری از تبلیغاتِ پرهیاهو بپوشانند و دفن کنند. زهی خیال باطل و بی شرمی!
مردم ایران هنوز فراموش نکرده اند که آن هنرمندی که زمان احمدی نژاد فریب دولت وقت را خورد و به ایران برگشت را چگونه در انزوا و کنج عزلت به صلابه کشیدند و تا دق مرگش نکردند، کوتاه نیامدند. آیا این درس عبرتی برای سایرین نیست که تن به این بازیهای سخیف و ضد مردمی ندهند؟!
هر هنرمند و هر ورزشکاری و اصولا هر انسانی که بویی از شرافت و انسانیت برده باشد، البته پشیزی برای این گونه بازیهای فریبکارانه ارزش قائل نخواهد شد. پیوستن و همراهی کردن با این سیاست کثیف، ننگی است که تا ابد بر پیشانی هر کس که در صدد خرید اعتبار برای این جنایتکاران عمامه دار برآید حک خواهد شد و خائن کمترین واژه ایست که از طرف مردم ایران، پسوندِ نام آنها قرار خواهد گرفت.
فراموش نکنید در همین ایامِ افتضاحات، فوتبالیست سابق که پیشتر از محبوبیت فوق العاده ای هم برخوردار بود، به حمایت از قاتل شصت و هفت پرداخت و گفت که به او رای می دهد. مردم ایران چنان برخوردی با این موجود معلوم الحال و خودفروش کردند که مجبور به بستنِ اینستاگرام خود شد. 
هر کس که قصد آزمودن دارد، بفرمائید این گوی و این هم میدان. این رئیسی جنایتکار یا آن خلق قهرمان و به پا خاسته ای که دیگر خیانت و دودوزه بازی را برنخواهد تافت. البته تصمیم با دعوت شدگانِ احتمالی است. در کنار مردم شریف ایران ایستاده اید با شرف و افتخار، یا دست در دستان آغشته به خونِ قاتلانِ آنها خواهید گذاشت با ننگ و رسوایی ابدی؟