در دروازه تاریک مرگ
زندگانی ایستاده است
با قامتی افراشته
از روشنای ابدیت.
چنین است
که این رشتهٌ هستی
با شوق و بیم و امید و درد
نمی گسلد هرگز.
قدیم می رود
تا نو آید
نو می رود
تا نوتر آید
این است قانون هستی ناگزیر
پس بیاندیشیم فراتر از خویش
به نو و نوتر آمدگان.
دلم سخت می گیرد
از آنانکه نمرده
به عزای خویشتن می نشینند.
از میوه امید بچشانید
این مرده های متحرک را
تا با انبانه یی سنگین
از درد و نامرادی ها
روزان را به جستجوی
آزادی و عدالت و رفاه خلق
بگذرانند به عزم و رزم.