آنکه مصداق شارلاتانی بود
متوهم ولی روانی بود
همه جا یکسره چاخان می کرد
کشته ی شهرت جهانی بود
بود مامور سیدعلی اما
ادعایش خبر رسانی بود
شاعری هم چماقدارش بود
کار شاعر لگدپرانی بود
شعرهای مزخرف و لیچار
گاه مصداق روضه خوانی بود
مثلا قصد طنز گویی داشت
لیک اشعار بَم بَلانی بود
شارلاتان هم حمایتش می کرد
کارهاشان همه نهانی بود
شارلاتان یار لمپنی هم داشت
اسم آن لات، بهبهانی بود
بی ادب بود و بی شرف یارو
کار اصلیش بز چرانی بود
روضه می خواند در کیچن تی وی
زرزرش بهر لقمه نانی بود
قمه می زد برای شارلاتان
اجرتش تکه استخوانی بود
مثل شعبانِ بی مخ و لمپن
مغز او قَدِّ گردکانی بود
شاعر و لات و شخص شارلاتان
کله هاشان زباله دانی بود
زود باشد که سیدعلی مردار
شاعر و لات و شارلاتان بیکار