رضا محمدی: زشت و زیبا 

مقاومت ایران بارها بر این نکته تاکید کرده که دشمن اصلی ما تمامیت رژیم آخوندی است و تیز حملات ما متوجه این نظام پلید می باشد و با کسی دیگر سر جنگ و قهر ندارد و شروع کننده هیچ درگیری سیاسی با دیگران نمی باشد مگر با عمله و اکره و دنبالچه های رژیم در خارج کشور، اما در جنگ سیاسی با مزدوران رژیم با تمام قوا تمام کننده خوبی می باشد.
با ادامه یافتن جنبش دادخواهی کشتار سال ۶۷، که برای اولین بار توسط آقای مسعود رجوی و مدتی کوتاه پس از این قتل عام در سطح بین المللی کلید خورد و سپس از سوی خانم مریم رجوی از سال ۱۹۹۵ تا به امروز مستمراً پیگیری شده، رژیم تلاش وافری کرده تا این خواست مبرم مردم و مقاومت را به بیراهه بکشاند.
در داخل با برپائی دادگاههای مشمئز کننده علیه رهبری مقاومت و مسئولین مجاهدین و به نمایش گذاشتن مزدوران وزارتی بعنوان شاکی خود را مضحکه عام و خاص کرد و از آنجایی که خود بهتر می دانست این بساط مسخره بر سرش آوار خواهد شد، موقتا در آن را گل گرفته است.
در خارج از کشور نیز، با توجه به اینکه جنبش دادخواهی با حمایتهای بین المللی گسترده ای روبرو شده، رژیم از طریق عوامل و مزدورانش تمام سعی خود را مبذول بر این داشته تا مانع به ثمر رسیدن این جنبش شود.
پس از دستگیری دژخیم حمید نوری، یکی از دست اندرکاران کشتار سال ۶۷ در زندان گوهر دشت، که توسط یکی از نهادهای امنیتی رژیم آخوندی به هدف "سفید سازی" ایرج مصداقی، مزدور نفوذی، در تهران برنامه ریزی شده و در سوئد به اجرا درآمده بود، کمیسیون امنیت و ضد تروریسم شورای ملی مقاومت به فاصله پنج روز پس از آن در تاریخ ۲۴ آبان ۱۳۹۸ با انتشار نوار صوتی سر دژخیم مقیسه ای، بدرستی پرده از این پروژه اطلاعاتی برداشت . مقیسه ای جنایتکار بوضوح از اطلاع داشتن پلیس، دستگاه اطلاعاتی و دادگاه سوئد از سفر نوری به این کشور از طریق شوهر پیشین دختر خوانده وی، صحبت می کند و اینکه به وی برای رفتن به سوئد هشدار داده بود.
این نهاد امنیتی بدین منظور تمامی مزدوران خود را بکار گرفت تا به حمایت از این مزدور نفوذی در سایتهای وابسته به وزارت اطلاعات و مهمتر از همه در لجن تی وی به کار گزاری یکی از منفور ترین عوامل خود، سعید بهبهانی، وارد صحنه شده و هر یک به فراخور حال، نقش خود را ایفا کند.
سازمان مجاهدین خلق ایران با اظهار خوشحالی و استقبال از دستگیری این دژخیم با تمام توان خود وارد این پرونده شد تا اجازه ندهد از عدالت بگریزد و دهها شاکی و شاهد عضو و هوادار سازمان بیشترین نقش را برای تشکیل دادگاه علیه حمید نوری ایفا کردند. پر واضح این که بدون شهادت این جان بدر بردگان قتل عام ۶۷ هرگز کیفر خواستی چنین قاطع نمی توانست تنظیم شود. و اینگونه مانع از آن شد تا این پروژه اطلاعاتی به هدف خود برسد.
وزارت بدنام اطلاعات آخوندی که با شکست نقشه شوم این نهاد امنیتی مواجه شده بود، با گسیل گله وحوش خود به سوئد، قصد داشت که در روز اول برگزاری دادگاه با فحاشی و ایجاد درگیری و تنش، صحنه را علیه بازماندگان خانواده شهدای مجاهدین، مقاومت و جنبش دادخواهی و بسود خود بچرخاند. مزدوران که با حضور پر شور شاکیان، شاهدان و دادخواهان واقعی خود را بازنده صحنه دیدند به ابتکار بدیعی دست زدند و بهبهانی بد سیرت و بوزینه را به میدان فرستادند تا جنم خود را عور و عریان به نمایش بگذارد.
زشت اما زیبا 
تصویری ماندگار از پائین تنه فردی کریه المنظر در چند ثانیه و در یک قاب ولایی از جانیان و مزدوران.
زمان بسیاری می برد که اگر یک نقاش ماهر و زبردست بتواند تمام این جانیان، مزدوران و پس فطرتان را در یک تابلوی نقاشی به تصویر بکشد.
چند ثانیه کافی بود تا با دقت نگاه، لاجوردی را ببینی و مصداقی را، داوود رحمانی و اسماعیل وفا یغمایی را، مقیسه ای و سعید بهبهانی را، شکنجه گران و کافه نشینان کف زن را، زنان شکنجه گر و زنان در حاشیه ایستاده هلهله کن و سوت زن را و همگی با یک مخرج مشترک "مجاهد کشی". یکی با ضرب شلاق و دار و درفش و دیگری با شعر و آن دیگری هم با زبان و قلم زهرآگین متعفن مملو از تهمت و افترا و بازنشخواری ته مانده اراجیف وزارت.
با شناعت آمده بودند برای "هویت زدایی" از هزاران مجاهد شهید سر موضع که در کشتار سال ۶۷ سربدار شدند اما "هویت" تازه خود را با کارت شناسایی عکس دار در ملا عام به نمایش گذاشتند، یک سجل، کپی برابر با اصل. 
نمونه مجسم لمپنیسم. 
در تعریف خصائص و خصائل لمپن آمده که حرمت شکن می باشد و بنا بر ماهیت اخلاقی و رفتاری خود هیچ حریمی را نمی شناسد‌. خصلت بی ادبی، آن را به هر آبرو ریزی مجاز می سازد و چون اهل معامله به هر قیمتی است، می کوشد تا آن چه را که بتواند بفروشد معامله کند‌. یعنی برایش فرقی ندارد که بطور مثال خوکچه شاعری باشد که هم اشعارش را بفروشد و هم شرافت خود را. لمپن ها چون فواحش نرخ دارند و در انتظارند که کسی این نرخ را پرداخت کند تا در منازعات سیاسی برای اوسینه چاک کنند و یا مانند مزدور سعید بهبهانی پائین تنه خود برای توهین و تحقیر بازماندگان و داغدیدگان بزرگترین "جنایت علیه بشریت" در جهان معاصر بعد از جنایات هیتلر و در برابر چشم مادران خاوران با رذالت به نمایش بگذارد. 
این رفتار شنیع مزدور سعید بهبهانی که نه یک تصادف خود بخودی (که ازآن آشکارا دفاع کرد) و نه به ادعای بوزینگان مزدور که در پی توجیه این عمل بغایت زشت برآمدند، واکنشی به توهین همسر این مزدور بود (آنکه که شرافت خود را به یک پاپاسی می فروشد، هرگز نمی تواند دغدغه ناموس خود را داشته باشد) بلکه طرحی بود از پیش برنامه ریزی شده که بخوبی اثبات کرد خاستگاه فکری اضداد مقاومت برآمده از چیست و گرانیگاه و مرکز ثقل آن کجاست.
این است سرنوشت محتوم آنهایی که دست دردست دژخیمان و جنایتکاران از اوین تا گوهردشت، از گشتهای دادستانی و تختهای شکنجه و طناب دار تا دریچه زرد و لجن تی وی مرزهای شناعت و دنائت و خیانت را درنوردیدند.
مزدور نفوذی که روزی ابلهانه مانند یک کودن سیاسی شکرخوری کرده بود که می خواهد رهبری مقاومت را از عرش به فرش برساند، امروز باید عکس خود وهمپالگی اش را در آینه و در کف خیابانهای استکهلم و در فضای مجازی به نظاره بنشیند، زشت اما زیبا.