با گذشت بیش از سه دهه از قتلعام زندانیان سیاسی بیدفاع و بیگناه در تابستان سال۶۷ و با توجه به روند پرونده در این کشتارهای بیرحمانه از سوی رژیم آخوندی، اکنون دیگر واقعیتی بهنام«نسل کشی» و«جنایت علیه بشریت» بر هیچکس پوشیده نمانده است.
ماشین جهنمی اعدام دستهدسته مجاهدین و مبارزین در آن سالها که آخوند جلاد ابراهیم رئیسی بخش انکارناپذیری از آن میباشد، به مانند بهمنی در حال حرکت است.
سخن از جنبشی بزرگ با هزاران بازمانده از هلوکاست آخوندی است که با وجود تمامی تمهیدات، زد و بندهای سیاسی و اقتصادی، کارشکنیها، تخریب مزار شهدا، کشیدن جاده، بلوار و یا شهرکسازی در آرامستانهای بینام و نشان آنان، همچنان پویا و سرزنده، بدنبال حقیقت و کشاندن آمران و عاملان این پرونده خونین به پای محاکمه میباشد.
سخن از جنبشی عظیم بر پایهها درد و رنج میلیونها هموطن ما میباشد که از سال۹۵ با فراخوان دادخواهی خانم مریم رجوی اوجی دیگر پیدا کرده و در منطق خود چراغ سویی به کشتارهای چهار دهه، سرکوب، اعدام و نقض فاحش حقوق بشر انداخته است.
همچنین وجود این جنبش مردمی و حضور فعال و پیگیرانه اشرفیان قهرمان، یاران مقاومت، زندانیان از بند رسته سیاسی و ایرانیان آزاده خود به تضمینی برای حفظ دستاوردهای جنبش تبدیل گردیده، بهطوریکه در منطق خود دست مأموران نفوذی رژیم و دزدان، روباهان، ددان، حقهبازان و مکاران بازار مفتخوری و موجسواری را عملاً بسته است.
نمونههایی مانند ایرج مصداقی، تواب تشنه بخون که مأموریت داشت جنبش دادخواه را به انحراف بکشاند و با هشیاری مقاومت ایران طرحش شکست خورد، از آن جمله اند.
به یقین دادگاه استهکلم و محاکمه حمید نوری و یا همان شکنجهگر معروف«عباسی» بهترین فرصت برای این میدان میباشد تا سره از ناسره جدا گردیده و برای یکبار هم که شده، دشمن مردم ایران به همراه تمامی اذناب، مزدبیگران با جیره و بیجیره مواجب بارگاه ولایت و مشتی عوام فریب و دغلباز سیاسی بور و خوار و رسوا گردند.
این همان جوهر و بینه هوشیاری مقاومت ایران و شخص رهبر مقاومت، مسعود رجوی است که در آغاز قتل های سال۶۷، جامعه بینالملل را نه تنها نسبت ابعاد جنایات صورت گرفته، بلکه فراتر از آن به تعهدات و وظائف شان آگاه نمود.
در این راستا و بهدلیل واقعیات فوق، اکنون جنبش دادخواهی، جنبشی تضمین شده برای عدالت میباشد. در سطح داخلی و بینالمللی وزین و دارای شاخصهای حقوقبشری و نمونهیی بیهمتا در مبارزات مردم ایران و حتی فراتر از آن در سطح منطقه خاورمیانه است.
حضور گسترده شخصیتهای معتبر سیاسی، حقوقبشر، نیروهای دموکرات و مدافعان راستین حقوق انسانی از پنج قاره جهان در کنار مقامت ایران برای دادخواهی، همان مثال«مشت نمونه خرواری» است که به مانند آوار در حال خراب شدن بر سر و ریش و عمامه دیکتاتوری آخوندی میباشد.
این همان واقعیتی است که در فردای بروی کار آوردن آخوند جلاد ابراهیم رئیسی، سایه سنگینی بهنام نقض سیستماتیک حقوقبشر در ایران را بر تمامی موضوعات مورد مناقشه میان دیکتاتوری ولیفقیه با طرفهای خارجی گسترده کرده است.
یک نمونه این واقعیت در پیروزی اخیر مقاومت ایران در پرونده زنده یاد دکتر کاظم رجوی نهفته است. در این رابطه رافائل ژاکوب وکیل پروند تأکید میکند: «نتیجه مستقیم این حکم این است که تحقیقات حول قتل کاظم رجوی از سر گرفته خواهد شد. این نخستین تحقیقات در سوئیس در کادر نسلکشی و جنایت علیه بشریت محسوب میشود».
در نمونه دیگر باید به هراس رژیم آخوندی از اعزام رئیسی جلاد به نیویورک برای شرکت در اجلاس سالانه مللمتحد اشاره نمود. خامنهای بهخوبی از ابعاد پرونده جنایات انجام گرفته از سوی وی مطلع میباشد و در این رابطه سرانجام اتاقهای فکر ولایت پس از هفتهها بررسیهای کارشناسانه به این نتیجه رسیدند که رفتن این آخوند جلاد به مقر مللمتحد میتواند با باز شدن پرونده خونین جنایات سال۶۷ همراه گردیده و به تبع آن به دستگیری وی در فرودگاه جان اف کندی بیانجامد.
لذا از نمونههای ذکر شده میتوان این نتیجه منطقی را گرفت که تصمیمگیری برای بازگشایی پرونده خونین قتلعام زندانیان سیاسی در ایران، عطف به قوانین بینالمللی میسر است، زیرا کارشناسان مسائل حقوق انسانی بدرستی براین باور هستند که اعمال ضدانسانی و قتلعام و کشتارهای انجام شده در ایران مصداق بارز برای«جنایت علیه بشریت» بوده و شامل معاهده«رم» میگردد.
در این راستا خواست مردم و مقاومت ایران بسیار روشن است و آن کشاندن«خامنهای، رئیسی و اژهای» به پای عدالت میباشد. این خواسته بهحق و شدنی است و مردم دردمند ایران و بهویژه بازماندگان کشتار و نسلکشی در رژیم آخوندی، بهجد جامعه بینالملل را برای تحقق آن فرامی خوانند.