حسین پویا: رئیسی و "پاراپکانی"!

شدم بیچاره از "پاراپکانی"*

شده زهر هلاهل زندگانی

 

به من میگن که خیلی بیسوادم

بود این حرفها کلا تبانی

 

دوتا من دکترا دارم از ایران

دوتا هم از اروپای میانی

 

اگرچه آبرویم رفته بر باد

شده "آنگوزمان"** من جهانی

 

اگرچه واسکن فایزر زدم من

نمایم دست خود ضدّ عفانی

 

ولی آنگوزمانم گشت پنچر

و دارم می شوم کم کم روانی

 

مرا اسکاتلندیها نمودند

کمی بور و کمی هم ارغوانی

 

چنان آنجای من آتش گرفته

که لازم شد بیاد آتش نشانی

 

ولی من توی ایران در امانم

بگفت عاقا که اینجا در امانی

 

لوکوموتیر خود را هم برانم

که با تاسکی کنم روزی رسانی

 

من آن شیخم که کشتم با قساوت

هزاران مردو زن را در جوانی

 

از آن اعدامها حالا رئیسم

وگرنه بود شغلم روضه خوانی

 

از آنروزی که من در انتخابات

شدم اول به ضرب زورچپانی

 

به من فرمود عاقا با محبت

برو اعدام کن تا می توانی

 

و من محنت کش عاقای خویشم

که هر دم کرده از من قدر دانی

-----------------------

* پاراپکانی = پروپاگاندا – تبلیغات