نوشتن از فردی فرومایه به اندازهٔ نوشتن از انسانی والا سخت است. لحن و صدا و لودگی و چاپلوسی نفرتانگیز عنصر دون پایهٔ، حمید نوری در دادگاه سوئد در رقابت با بیسوادی و گافهای بیشمار رئیس جمهور سفله در کف دیگ نظام آدمخوار آخوندی مانده در تهِ غار بیخبری، چهرهٔ کریه آن را به روشنی در انظار عموم به نماش می گذارد. حمید نوری با خودشیفتگی حیرتانگیز با تمسک به یاوه ـ ایدئولوژی نظام عقب افتادهٔ آخوندی نه تنها برای همهٔ سؤالات دادستان جواب دارد، بلکه جوابهایش نغز و بیمانندند و برای اولین بار در اختیار عموم گذاشته می شوند. آکتور بیمایهٔ تأتر فطیر نظام آخوندی جا به جا دادستان را به خاطر «سؤالات خوبش» با چابلوسی تحسین میکند و در جواب او که آیا زندانیان شکنجه می شدند، با بی چشم و روئی اعجاب برانگیز میگوید به هیچ وجه. این لمپن بلافاصله اضافه میکند که او آدم نترس و شجاعی میباشد، اگر شکنجهای در کار بود، او میگفت و در ضمن گفت که او زندانی ها را دوست داشت، مثل خانوادهٔ خودش. پاسدار ـ دادیار حمید نوریِ خودشیفته که خود را در معرکهٔ دستهٔ کورها تصور میکرد با لحنی چندشآور گفت وقتی زندانیان به سلولها برمی گشتند او به آنها می گفت «خوش آمدید، عزیز دلم، قربونت برم!». زندانیانی که به سوی مرگ میرفتند با او خداحافظی می کردند و از او می خواستند که از خدا برایشان طلب عفو کند و او برایشان گریه می کرد. این دژخیم سنگدلِ بیحیا همچنین گفت که او در اوین هرگز صدای تیرباران نشنیده است. یکی از مشخصات هر نظام دیکتاتوری دروغگوئی است، اما در مورد دیکتاتوری نامتعارف ولایتفقیه دروغ به امری نهادی تبدیل شده است و دروغ در دهان این عنصر خبیث به زوزهای گوشخراش و دلخراش. اگر دروغگوئی فاحش و سرکوب ددمنشانه برای این رژیم جنایتکار چهل سال سیاه عمر خرید، اما امروز در ته خط سرکوب بی اثر، دورغگوئی باعث رسوائیاش شده است. شاید لودگی و دروغبافی این دژخیم بزدل حماقت محض جلوه کنند، اما از کوزه همان تراود که در اوست!
او که خود را «خیلی حواس جمع و خیلی زرنگ» توصیف می کرد گفت که «در ایران چیزی به اسم سازمان مجاهدین نداریم اگر من بگویم سازمان مجاهدین وقتی بروم ایران دستگیر میشوم. من که چند بار گفتهام سازمان مجاهدین میترسم بهجای اینکه در ایران مورد استقبال واقع شوم دستگیرم کنند. رئیس دستگاه قضاییه ایران محسنی اژهای با کسی شوخی ندارد». اگر حتی ادای کلمهٔ «مجاهدین» در ایران آخوندی جرم است، بسیار عجیب است که برخی چگونه و بر اساس کدام نظرسنجی سالها ادعا می کردند که مجاهدین در ایران پایگاهی ندارند. این موشمردهٔ «نترس و شجاع» در ادامه گفت که «حتی وقتی که در بازجویی اسم سازمان مجاهدین و گوهردشت را بردم، از همین الآن ترس سرتاسر وجود من را گرفته و یقین دارم بهمحض اینکه وارد ایران بشوم بهجای استقبال، اول من را دستگیر میکنند». این سؤال باقیمی ماند که چرا حتی بردن اسم سازمانی که لقمه حرامان آن را «گروهک و فرقه» می نامند، اینقدر خطرناک است. آیا واقعاً میشود با رژیم مبارزه کرد و روزمره و مدام به دشمن اصلی آن، مجاهدین، تاخت؟.
به زعم این فرد به واقع فرومایه، حمید نوری، در ایران نه سازمان مجاهدین داریم و نه شکنجه و زندانی، نه فتوای خمینی برای قتلعام داریم و نه هیئت مرگ. جنایتکاران رایش سوم در دفاع از جنایت فجیع خود، بدون انکار آن، اظهار میداشتند که مأمور بودند و معذور، اما مأموران بزدل رژیم آدمخوار آخوندی وقتی در تله می افتند، در ابتذال و تناقض وجود مخالف و زندانی سیاسی و زندان و شکنجه را یکجا انکار میکنند. رژیم نازیست هیتلری به هرحال فرزند زمان خودش بود، همانطور که دیکتاتورهای آمریکای لاتین و یا دیکتاتوری پهلوی، اما رژیم سنگدل و بیچشم و روی ولایت فقیه متعلق به عصر حجر است. اگر سرنگونی دیکتاتوری سلطنتی در ایران در تقدیرش بود، روی کار آمدن رژیم تمامیت خواه آخوندی سکتهٔ تاریخ بود و سرنگون کردن آن به هر قیمت واجبتر از نان شب میباشد.
نظامهای دیکتاتوری به هرحال با قیام مردم سرنگون میشوند و به تاریخ میپیوندند، اما رژیم منحوس آخوندی قبل از سرنگونی میبایست تقاص پس بدهد و مورد تمسخر همهٔ جهان قرار بگیرد. نمایش خندهآور ابراهیم رئیسی در گردشگری در ایران و بازیگری چندش آور حمید نوری در دادگاه سوئد پردهای از این تعزیه خوانی مضحک نظام آخوندی در ته خط عمر ننگینش است. سرمست و مصصم به پای دار رفتن بهترین فرزندان ایران زمین برای پاس هویتشان، مجاهد، از سطح درک آخوندهای باعمامه و بی عمامه بسا فراتر می باشد. تاریخ از سی هزار زن و مرد سرافراز، که آبروی ایرانند، به خوبی یاد خواهد کرد.
نوشتن از عناصر پست فطرت رژیم عقب مادهٔ آخوندی ساده نیست، اما نوشتن از دژخیم بزدل فرومایه حمید نوری در یک یادداشت کوتاه غیرممکن است. عجالتاً و قویاً توصیه میشود به بازپرسی او با صدای خودش در دادگاه گوش داده شود.
روی دیگر لودگی این جنایتکاران بزدل، بیرحمی و سنگدلی بی مانندشان است که بخشی از آن را شهود و شاکیان در همین دادگاه اظهار داشته اند. اما عنصر مبارزه برای آزادی به هر قیمت، یادگار سی هزار سرو سرافراز، امروز در اصفهان، شهرکرد و در همهٔ شهرهای ایران جاری است.