یک هفته پس از برگزاری دادگاه دژخیم حمید نوری در آلبانی که شهادتهای تکاندهنده شاهدان وشاکیان مجاهد اشرف ۳ در این پرونده خونین و قهرمانیهای مجاهدان سر بدار این مظاهر شرف و افتخار مردم ایران را شنیدیم، حالا در نقطه مقابل آن در این روزها شاهد رویکرد مشمئز کننده واعترافات ناگزیر دژخیم نوری این دست پروده لاجوردی هستیم .
هر چند این دژخیم آموزش دیده تلاش میکند حقایق را با لودگی و لمپنی پنهان کند اما با اینحال مجموعه اعترفات ناخواسته و ناگزیر حمید نوری طی جلسات گذشته، بویژه اعتراف به چند فقره از جنایات بزرگ رژیم قابل توجه است.
دژخیم نوری در دفاعیات خود بصراحت به مرز سرخی بنام کلمه «مجاهد» اذعان می کند که بیان آن در دیکتاتوی ولی فقیه با سخت ترین جرائم ، بخوانیم شکنجه و اعدام مترادف می باشد . وی خطاب به دادستان گفت: «از شما خواهش دارم اگر امکان داره براتون اسم سازمان را نگید بعد برای من دردسر میشه» دادستان به او گفت: «من اسم سازمان رومیگم تو هم باید قبول بکنی» و روزبعد قاضی قاطعانه به او گفت حق نداری کلمه منافقین را به کار ببری، پرونده حول مجاهدین است اگر هم میخواهی بجای اسم مجاهدین بگو ام. دژخیم از این به بعد ادب شد.
دژخیم در پاسخ به دادستان که آیا کسی در اوین اعدام شد؟ گفت حتما شده او وقیحانه در پاسخ به سوال دادستان در مورد نحوه اعدام گفت: اگر یک زندانی را برای اعدام می بردند «با من خداحافظی میکرد و میگفت منو حلال کنید و از خدا برای من طلب عفو بخشش کنید شما شاید فکر کنید همینطوری من میگم فقط خدا میداند که من گریه میکردم فقط خدا میداند خیلی ناراحت میشدم که چرا اینها آدم کشتن وچرا دارن میرن اعدام میشن»؟
نوری وقیحانه به وجود شکنجه اعتراف کرد و گفت «بله شلاق در زندان های جمهوری اسلامی بوده است هنوز هم هست همین الان هم هست در قوانین جزایی نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران یکی از مجازاتها شلاق است.... بازپرس مینوشت برای حاکم شرع یا دادیار که این آقا به ما دروغ گفته تو این جنایت شرکت کرده و دروغ گفته بستگی به نوع جنایتش داره ۳۰ ضربه ۵۰ ضربه ۷۰ ضربه تا ۱۰۰ ضربه شلاق نوش جانش کنن، الان هم شلاق هست» او به یک حقیقت دیگر نیز اعتراف کرد و گفت زندانیانی که شلاق میخوردند وقتی «برمیگشن بندشون اینقدر اینها مغرور بودند،من حقیقت را میگویم، از اونهایی که کمرشون خورده بود، از قصد جلوی ما شق و رق راه میرفتند،یعنی ما هیچی مون نشده»، وی همچنین اعتراف کرد که ورزش جمعی و نماز جماعت ممنوع بود و مجازاتش شلاق بود.
دژخیم همچنین به ستایش از بزرگترین جنایتکاران تاریخ ایران پرداخت و گفت «به رییسی توهین شده ایشون منتخب ملت ایرانه موقعی که به شخصیت ایشون جسارت و بی احترامی میشه یعنی به ملت ایران جسارت و توهین میشه اینجا بود که من عکس العمل نشون دادم به سردار بزرگ اسلام شهید حاج قاسم سلیمانی جسارت شد. دنیای سنگینی رو سر من خراب شد زمانیکه به ایشون جسارت شد. شما نمیدونید به من چه گذشت در این دادگاه تمام دست و پای من شروع کرد به لرزیدن، شما استراحت دادید من رفتم پایین وکیلهای من دیدند به سر من چی آمد. به دادستان عزیز تهران شهید سید اسدالله لاجوردی جسارت شد. به خیلی افراد دیگه توهین شد».
دژخیم حتی در دادگاه فراموش نمیکند که بنحو ابلهانه ای دعوت به کشتار مجاهدین کند وی گفت: «تشکر از دولت آلبانی میکنم به سهم خودم از این دولت تشکر میکنم. همینکه این افراد را اونجا نگهداری کرده و بهشون آب وغذا داده سی و یک سال در کشور عراق مهمان بودند که اون سالهای آخر خوب ازشون پذیرایی شد از دولت آلبانی هم تشکر میکنم انشاالله خوب ازشون پذیرایی کنند» اشاره ای آشکار به ۷ حمام خون در اشرف و لیبرتی و فراخواندن به جنایت مشابهی درآلبانی.
آن روی سکه این اعترافات، همصدایی و همزبانی و همدلی دژخیم و مزدور نفوذی است، دژخیم به صراحت در دادگاه گفت به یکی از زندانیان که در اینجا حضور دارد مرخصی های متعدد میداده است
نام این فرد برای کسانیکه دستی در آتش دارند اصلا و ابدا گمنام نبود ، وی ایرج مصداقی، همان مزدوری است که بدلیل همکاری با لاجوردی و تیم های گشت اوین نه تنها از امتیازات ویژه در زندان و «مرخصی» برخوردار گردیده، بلکه به «فرهنگ» لمپنیسم آنان علیه مجاهدین نیز مزین گردیده است. البته در جلسه بعد دژخیم تصریح کرد که مقصودش مصداقی بوده است.
مزدور مصداقی که از این افشاگری ناخواسته به وحشت افتاده بود در صدد رفع و رجوع این همه بذل و بخشش دژخیم به خودش بر آمد و گفت علت مرخصی رفتن من این بود که به همراه دو زندانی مجاهد، اما هرکدام بطور جداگانه !! قرار بود فرار کنیم. اما دو مجاهد سرفرازی که مصداقی به آنها اشاره میکند سیامک طوبایی و جواد تقوی هستند که در تلاش برای پیوستن به ارتش آزادیبخش و اشرف مجددا دستگیر و شهید میشوند، اما مصداقی بنحو معجزه آسایی!! نجات پیدا میکند. معلوم نیست چه کسی این طرح را لو داده است اگر از مصداقی بپرسی حتما میگوید یکی از آن دو شهید! اما دم خروس از آنجا بیرون میزند که چرا بعدازفرار ناموفق این دونفر نسبت به فرد سوم هیچ حساسیتی نبوده و باز هم به مرخصی میرفته است!
حالا به برخی از همزبانیهای دژخیم با مزدوران خارج کشوری رژیم توجه کنید
دژخیم همچون مزدور نفوذی مجاهدین را مستمرا فرقه خطاب میکند
دژخیم در دادگاه گفت مجاهدین در آلبانی اسیر هستند. مصداقی به مانند نوری به رشید ترین فرزندان ایران «اسیر» می گوید از جمله میگوید: «اینها در اسارت رجوی هستند در آلبانی هستند و میتوانستند بارها خودشان را از آنجا نجات بدهند و از مهلکه نجات پیدا کنند». یا «در آلبانی اینها اسیر از اسیر بدترند. اینها زندانی مادام العمر هستند. ابد دارند چون اسیر هر روز ممکنه آزاد بشه. اینها این امکان را ندارند. در زندانی بسر میبرند که این زندان، زندانبانش خودشان هستند. بی هزینه ترین زندانی است که در تاریخ بشریت تاحالا ساخته شده»( ۱۳ اسفند ۱۳۹۹ تلویزیون مزدور سعیدبهبهانی).
دژخیم مثل مزدور، مجاهدین را به اطاعت کورکورانه متهم میکند و میگوید «هر چی سازمان بگه اعضا و طرفدارهاش و هواداراش چشم بسته قبول میکنند. یک سری عوامل هم دارند قشنگ اجرا میکنند میگن سمعا و طاعتا چشم هر چی شما بگین یعنی رو چشمم رو تخم چشمم هرچی سازمان شما بگی چشم ما عمل میکنیم....انهایی که این سازمان را می شناسند حرفهای منو متوجه میشوند هر چی که این سازمان میگه نیروهاش چشم بسته قبول میکنند»
دژخیم به بهانه های مختلف مجاهدین و جوانان انقلابی میهن را خائن خطاب میکند همچنانکه مزدور نفوذی بارها و بارها مجاهدین شاکی و شاهد در دادگاه دژخیم را خائن خطاب میکند و از جمله میگوید: «توجه داشته باشید به چهره تکتک اینها ( مجاهدین ) بعنوان خائن نگاه کنید»
در حالیکه لحن دژخیم در مورد مجاهدین و انقلابیون مارکسیست سراسر خشم و کینه ضد انقلابی است، نسبت به مزدور نفوذی ملاطفت آمیز است. او تنها کسی است که دژخیم از او با اسم کوچک یعنی ایرج نام میبرد
با دقت کمی در صحبت های حمید نوری سرمنشاء ادبیات متعفن بکار گرفته شده توسط مصداقی علیه مجاهدین روشن میشود. مصداقی مجاز نیست ادبیات دیگری استفاده کند چون بگفته حمید نوری این کار مجازات دارد!
براین منطق، خانوادههای بازماندگان و قربانیان قتل عام های آن سال های سیاه شباهت های «گفتاری و رفتاری» امروز این دونفر در صحن و یا حاشیه دادگاه استهکلم را به هیچ وجه تصادفی نمی دانند.
حال سوالی که برای همه آزادیخواهان و زندانیان سابق و تمامی آنانیکه دستی در آتش مبارزه با این رژیم دارند و از مجموعه مناسبات سرکوبگرانه در سیاهچال های رژیم مطلع می باشند آن است که روابط ویژه مزدور با دژخیمان آنهم در بحبوحه اعدامها و پاکسازی زندانهای کشور از مجاهدین و مبارزین، چرا و چگونه بوده است؟
پاسخ به این سوال کلیدی در ماجرای قتل عام های سال ۶۰ و ۶۷ را علاوه بر مزدور نفوذی و دژخیمان دادستانی و وزارت اطلاعات، شهیدان سرفراز که قربانی مزدور نفوذی شده اند میدانند. باشد که با سرنگونی رژیم آخوندی پروندههای جنایات مزدور نفوذی و دیگر مزدوران بر ملا شود و دادگاههای عادله به پرونده آنها رسیدگی کند همانگونه که بعد از جنگ دوم جهانی همکاران گشتاپو به محاکمه کشیده شدند.