به ضیافت کودکان زباله ها
ببریدم تا مشام تازه کنم
تا اشتهای کهنه بلعم
تازه شود.
درین سرمای سخت ولایت
کنار کارتن خواب ها ، بخوابانیدم
تا در هوای دل انگیز بهشتی
خواب های خوش ببینم .
این پیر از شمایان
چیزی نمی خواهد مگر
پشت سرما زدهٌ او را
به خط سرخ تازیانه ها بسپارید
بلکه گرم شود.
به کوچه های تنگ و تاریک
حکمت شرعی سانسور ببرید
تا به حیرتی غریب
به حُرمت آزادی
درِ واژگان را بکوبم.
من از شما چیزی نمی خواهم
مگر دستان و دهان های بسته شما
کلید پیش این دور افتاده پیر نیست
ای واژه پردازان میهنم
پیش شماست.