جمشید پیمان: "نه شاه نه شیخ"، فقط "مردم"!

نه شاه نه شیخ 

 

ـــ در کشور ایران از ۲۵۰۰ سال پیش شاه و شیخ فرمانروا بوده‌اند
شاه و شیخ هم دو روی یک سکّه نبودند، دو مادهّ‌ی درهم آمیخته‌ی بودند که برپایی این فرمانروایی را تضمین می‌کرد!
ـــ در آن سیستم درازعمر،گاه شاه دست بالا را داشت و گاه شیخ! اما در سلطه بر توده‌ی مردم با هم در توافقی ناگسستنی بودند! 
ـــ ۱۱۵ سال پیش مردم ایران در انقلابی که به انقلاب مشروطه مشهور است،کوشیدند در این شیوه‌ی شاه و شیخ عامل تازه‌ای به اسم " مردم " را بیافزایند! 
این ترکیب شاه و شیخ و مردم را پادشاهی مشروطه نام نهادند و در حقیقت همان پادشاهی مشروطه ‌ی مشروعه بود!
قانون اساسی مشروطه بطور قانونی تضمین کننده و تداوم بخش حاکمیت شاه و شیخ بود؛
"شاهی" در یک خاندان از پدر به پسر ... تداوم می یافت و شیخی هم با مذهب شیعه دوازده امامی به عنوان مذهب رسمی، تا ظهور امام دوازدهم ابقاء گشت!
نقش مردم در چهارچوب این سیستم هرچه بود نمی‌توانست ناقض حاکمیت شاه و شیخ باشد یا برآن خدشه وارد کند! 

ـــ انقلاب ضد سلطنتی مردم ایران در بهمن ۱۳۵۷ به حاکمیت شاه پایان داد! امّا نظام جایگزین، یک‌سره در قبضه‌ی شیخ در آمد.
ـــ در این نظام حق مردم حتا از سیستم قبلی هم کم‌تر شده است! 
ـــ آیا شهروندان این کشور نباید روزی بر شیوه‌ی حاکمیت شاه ـــ شیخ ـــ شاه و شیخ ـــ شاه و شیخ و مردم ـــ و شیخ و مردم، پایان دهند و تنها حاکمیت شهروندان با حقوق برابر را مستقر سازند؟ 
ـــ من خواستار نفی کامل نقش شاه و شیخ در حاکمیت مردم‌ام. زیرا معتقدم کشور را شهروندانش اداره می‌کنند!
شهروندان کشور دارای حقوق شهروندی برابراند و هیچ اراده‌ای ـــ چه آسمانی و چه زمینی ـــ نباید ناقض این برابری باشد!
اسم با مُسمّای نظام حکومتی در چنین کشوری فقط می‌تواند "جمهوری" و "دموکراتیک"باشد! 

پ .ن: مضاف "دموکراتیک" بر "جمهوری"، مبین ایدئولوژی خاصی نیست و به نظر من تنها تاکید بر انحصار جمهوریت شهروندان است!