روز جهانی زن امسال در حالی گرامی داشته شد که زنان شجاع و دلاور اوکراین در مصاف با اشغالگران متجاوز نشان داده اند که زنان نه تنها در عرصه های سیاسی و فرهنگی و اجتماعی غیر قابل جایگزیند بلکه در زمان جنگ و دفاع نیز دوشادوش مردان سلاح بر دوش گرفته اند و با اشغالگران متجاوز می جنگند و افتخار می آفرینند. با دیدن این تصاویر و صحنه هایی که این روزها در رسانه ها دیده می شود ناخودآگاه یاد زنان دلاور مجاهد خلق می افتیم که نه تنها دوش به دوش مردان مجاهد خلق سلاح بر دوش گرفتند و جنگیدند بلکه در مداری بسا بالاتر رهبری و فرماندهی ارتش آزادیبخش را طی سالیان برعهده دارند. همان زنانی که امروز نیز الگوهای کانون های شورشی هستند.
همانطور که می دانیم هشتم مارس از سوی حاکمیت آخوندی حتی به رسمیت هم شناخته نشده است. رژیم با شارلاتانی روز زن و مادر را با هم در تقویم قمری ادغام کرده تا پیام سیاسی روز زن در تاریخ سیاسی جهان تحت تاثیر روز دیگری از بین برود تا زنان بهانه و دلیلی برای کارزار در تاریخ ۸ مارس یعنی روز جهانی زن نداشته باشند. از این رو ۸ مارس برای زنان تحت ستم ایرانی شکل کاملا متفاوتی دارد و زنان آزادیخواه ایرانی هرگز تسلیم نشده اند و بارها ۸ مارس را طی ۴۳ سال گذشته گرامی داشته اند. هر بار هم با یورش دسته های چماقدار و گله های پاسدار و بسیجی سرکوب شده اند و مسوولان آن مورد ضرب و شتم و دستگیری قرار گرفته اند.
اما پیام سیاسی هشتم مارس چیست که آخوندها با آن سخت در تقابل هستند؟
واقعیت این است که تئوری ولی فقیه مبتنی بر زن ستیزی و ترویج آن در جامعه مردسالار برای نهادینه کردن سرکوب زنان است. برای این کار رژیم آخوندی با استفاده از ابزارهای تبلیغاتی بر سرکوب زنان در خانه و محیط های کار و ارگان های دولتی از طریق حتی اعضای خانواده و اطرافیان و در بیرون با راه اندازی گشت های امر به معروف و میدان دادن به گله های پاسدار و بسیجی، زنان را مورد ضرب و شتم و هتاکی و شکنجه قرار می دهد تا با این روش های ضد انسانی نیمی از جمعیت معترض کشور که اصلی ترین نیروی تغییر در ایران هستند را کنترل و مهار کند و از همین طریق فضای ترس و وحشت بوجود می آورد.
بنابراین زن ستیزی در نظام آخوندی، یک سلیقه و یا یک تعصب ساده و معمولی نیست بلکه ریشه در ایدئولوژی استثمار جنسیتی آخوندها دارد و یک سیستم و دستگاه نظری منسجم است و اگر نباشد پایه های حاکمیت آخوندی فرو می ریزد. به نقل از سیمون دو بووآر: "سرکوب یک جامعه تنها از راه زنان ممکن است، چراکه زنان آزاد قادرند فرزندان آزاد و رها تربیت کنند". به همین دلیل است که آخوندها با نادیده گرفتن مطالبات عینی و مادی جنبش سیاسی زنان، آن را به رعایت حجاب اجباری، خانه داری و تربیت کودکان و ملزم بودنشان به داشتن اجازه مردان در کار و ازدواج و تحصیل و سفر تقلیل داده اند. به همین دلیل است که با عوام فریبی از زبان سران حکومتی می شنویم که سیل و زلزله و حادثه های طبیعی و فساد در جامعه و حتی گرانی هم تقصیر زنانی است که حجاب را رعایت نمی کنند! با شنیدن این اراجیف از زبان مقاماتی که در راس نظام قرار دارند می توان به عمق کینه و دشمنی آنها با زنان پی برد.
قتل فجیع "مونا حیدری" دختر ۱۷ ساله و درواقع کودک همسر توسط مثلا شوهر از نمونه خشونت هایی است که بر زنان روا می شود و مروج و مسبب آن حاکمان آخوندی هستند. از این رو هیچ یک از رهبران و سران حکومتی نه تنها آن را محکوم نکردند بلکه تنها اعتراضشان این بود که چرا این خبر رسانه ای شده است؟! احمد رهدار مدیر موسسه مطالعات اسلامی فتوح اندیشه در این رابطه گفت: اصل، مساله غیرت بوده که از مصادیق ایمان است... یعنی پیشاپیش دست خونین قاتل را می شوید و نه تنها وقوع چنین قتل هایی را محکوم نمی کند بلکه مروج آن نیز هست.
از این رو است که هشتم مارس در ایران تنها به مثابه بزرگداشت از آنچه در تاریخ سپری شده نیست بلکه به معنای مبارزه بی امان و ایستادگی پرهزینه در برابر ظلم و ستمی است که هم اکنون با بی رحمی تمام جریان دارد. زیرا بیش از چهار دهه حاکمیتی مبنی بر فرهنگ زن ستیزی نه تنها در ارگان های دولتی و محیط کار و مدرسه بلکه حتی در محیط خانه و کوچه و بازار، تبعیض و رفتارهای ناشایست و ناسالم و گاه بی رحمانه را در جامعه نهادینه کرده است. وقتی حکومت خود از ناقضان اصلی حقوق زنان است وقتی نیمی از جمعیت کشور بی پناه و بی دفاع و بیکار و سرکوب شده رها شده است، وقتی امامان پلید جمعه، زنان را منشا فساد، لغزش و مسبب همه نابسامانی ها در جامعه اعلام می کنند راه بی حرمتی، زن کشی، تجاوز، سرکوب و اسید پاشی و سر بریدن زن و چرخاندن آن در سطح شهر هموار می گردد.
اما باید اذعان داشت با وجود همه جنایت ها و دشمنی حکومت با زنان در ایران، آنچه که آینده دار و غرور آفرین است این است که جنبش زنان ایران تحت تاثیر حضور زنان مجاهد خلق در راس هرم رهبری این سازمان نه تنها تسلیم نشده بلکه به بلوغ رسیده و امروز در قامت کانون های شورشی لرزه بر اندام پاسداران و آخوندهای جنایتکار انداخته است.
در مقابل زن ستیزی و زن کشی در رژیم آخوندی، سازمان مجاهدین خلق نزدیک به ۶۰ سال سابقه کار سیاسی_تشکیلاتی و دریایی از فدا و از خود گذشتگی، جایگاهی برتر و بالا بلندتر برای زنان دارد و سی سال است که این سازمان با همه فراز و نشیب های تکان دهنده تحت هژمونی زنان قرار دارد و برجسته ترین زنان عضو سازمان در همه ابعاد نشان داده اند که با شایستگی تمام در سخت ترین دوران در مصاف با بنیادگرایی اسلامی از پیچ و خم های صعب و تاریک به خوبی عبور کرده اند. سازمانی که زنان قهرمان عضو آن هزاران هزار بر جوخه های اعدام و طناب دار بوسه زدند ولی حسرت تسلیم و کرنش را بر دل پاسداران و آخوندها نهادند. زنان شجاع و دلاوری از جنس فاطمه امینی، اشرف رجوی، طاهره طلوع (فرمانده سارا)، فاطمه مصباح و هزاران سربدار مجاهد خلق ... که مبشر این راه و رهایی از قید و بندهای استثماری اندیشه مردسالارانه خانم "مریم رجوی" بود که با تئوری می توان و باید انرژی نهفته در زنان مجاهد خلق را آزاد نمود و از آنها نه فقط به عنوان یک زن، بلکه انسان هایی آزاد و رها در سطح رهبری جامعه ساخت که الگوهای فردای ایران آزاد و دمکراتیک هستند.