سینا دشتی:‌ همزیستی مسالمت آمیز شلاق و عرق سگی 

مزخرفات وجود آزادیهای اجتماعی در زمان شاه همزمان با وجود دیکتاتوری سیاسی از جعلیات تاریخی است، 
مثلا شما فرض کنید در اوایل بروز یک سرطان هنوز فرد احساس سلامت میکند و هیچ عوارض بیرونی از بیماری نیست، این فرق جدی دارد تا شما حکم بکنید که فرد سالم است، یک آزمایشهای دقیق تر، یک غربال علمی مثلا معاینه ی تمام زنان بالای پنجاه سال با اشعه برای کشف زود هنگام سرطان سینه، اساس علمی دارد، عمل خیریه و دلبخواهی نیست، میگویند و با معادلات پیچیده ثابت کرده اند که به نفع اجتماع هست که صدها هزار انسان مورد معاینه قرار بگیرد تا چند نفر که بیمار هستند را زود تشخیص داده و درمان کنیم. 
وقتی در ایران از ابتدای قرن چهارده یک نظام دیکتاتوری پهلوی حاکم بوده است که شامل عوارض ملموس واضح بیماری سرطان دیکتاتوری، مثل قتل زندانیان و مخالفین سیاسی از تقی ارانی و فرخی یزدی گرفته، تا کشتار مردم لر، مسجد گوهر شاد و بعد از کودتای ۳۲ و کشتار های متعدد زمان شاه و اعدامهای افراد مخالف و فعالین چپ و مجاهد، و کشتار مردم غیر نظامی در ۱۷ شهریور و ۱۳ آبان سال ۵۷ و دهها و صدها نمونه مکتوب و‌مستند نفی حقوق ابتدایی قضایی آحاد مردم ایران، بوده، چگونه میتوان ادعا کرد که در زمان شاه آزادیهای غیر سیاسی وجود داشته است؟ مبنای این حرف تبلیغاتی این ادعا ست که در زمان شاه امکان این بود که کنار ساحل دریا عرق خورد و‌چند‌کاباره هم وجود داشت و‌ در خیابان هم با دامن و موی باز رفت و آمد کرد. 
این میشود دلیل حکم غیر علمی وجود آزادی در اجتماع! 
چون رژیم ضد بشری آخوندی به شرب و لباس مردم گیر میدهد و شاه این کار را نمیکرد پس آن زمان آزادی بود، نه خیر حضرات، آن زمان موقعیت دیکتاتوری تا این حد وخیم نشده بود که بخواهد پایش را تا این حد روی گلوی مردم‌ بگذارد. اما علایم پنهان دیکتاتوری در اندام‌های اجتماع با یک بررسی دقیق‌تر آشکار می‌شد و میشود. 
وقتی عقب رفتن چند سانت روسری اجباری به عنوان شاخص مدره شدن رژیم فعلی عنوان میشود، پس چرا نتوان فیلم‌های آن‌موقع را سمبل آزادی معرفی کرد؟؟ 
دیکتاتوری در وجه سیاسی خود را به واضح‌ترین شکل بروز میدهد، ولی پدیده‌های اجتماعی به هم مرتبط هستند، تمام علم جامعه شناسی روی شناخت این ارتباطات و تاثیر متقابل انها بر هم ساخته شده است. این نظریه که فقط دیکتاتوری سیاسی بود ولی بقیه جاها آزاد بود اگر چه سخیف و ذلیل است، ولی قبل از هر چیز غیر علمی است، دیکتاتوری در کلیه‌ی روابط اداری، بورو‌کراسی، اجرایی یک کشور مستقیم دخالت میکند، نصب و عزل افراد در مناصب کلیدی غیر سیاسی ربط مستقیم به مواضع سیاسی ایشان دارد. ارتقاء فرد در هرم تشکیلاتی هر نهادی ارتباط مستقیم با سرسپردگی سیاسی به نظم دیکتاتور، دارد. در همه جای دنیا این را میدانند و‌ در ایران که آفت آخوندی و شاه آنرا ضعیف کرده، این قورباغه‌ها پیدا میشوند و سفسطه آغاز میکنند که میشود در نظام دیکتاتوری آزادی‌های دیگری پیدا کرد و زندگی آزاد داشت اما به شرطی که وارد حیطه‌ی سیاست نشوید، این همانقدر علمی است که شما بگویید شما میتوانید از دیدن زیباییهای طبیعت لذت ببرید فقط به شرط اینکه کور باشید!
نکته ی مهم تر این ادعا که در زمان شاه دیکتاتوری فقط محدود به عمل در حیطه‌ی سیاست بود، این است که در گام بعدی نسخه‌ی حرکت در شرایط فعلی، یعنی چهل سال بعد از سقوط شاه چگونه پیچیده میشود؟ راهنمای عمل در مقابل این دیکتاتوری چیست؟ آن ادعای وجود آزادی‌های اجتماعی در آن‌دوران به کدام افق سیاسی در الان منجر میشود؟ این را بیش از هر چیز در حرکت سیاسی این افراد باید دید! اکثر مدعیان این حرف در حال حاضر وقتی مجبور به این بشوند که بالاخره «بالا بیاورند» که رای سیاسی خودشان را به کدام صندوق انداخته‌اند، بعد از کلی اما و‌ اگر و با هزار کش و‌قوس یا دنباله رو خاتمی و روحانی هستند و یا رضا پهلوی و یا هر دو! یعنی این تبلیغ فرض جداسازی و «تز همزیستی مسالمت آمیز وجود آزادی های اجتماعی و دیکتاتوری سیاسی»، قبل از هر چیز یک پوش سیاسی برای نفی نیروهای اصیل دموکرات سرنگونی طلب فعلی و فعال در صحنه است! اصل دعوا این جاست. 
در نهاد این فرض که غیر علمی بودن ان را دیده ایم، دعوت به پاسیویسم سیاسی در شرایط حاد کنونی نهفته است. برای رفع سرطان، نیازی به جراحی و پرتو درمانی و شیمی درمانی نمیبیند بلکه دو تا آسپیرین تحویل میدهد! نتیجه هم مشخص است. 
با این توصیف آیا دشوار است که دست ساختارهای تبلیغاتی وابسته به رژیم فعلی که آزادیهای اجتماعی را هم محدود کرده، در پشت این جعلیات را ندید؟ 
قسمت مهم دیگر که در این شارلاتانیسم مدعیان نفی میشود، ضرورت وجود آزادیهای معمول سیاسی برای حل معضلات فرهنگی و اجتماعی است. در یک فضای دموکراتیک سیاسی است که میشود معضلات اجتماعی واقعی، تبعیض‌های نژادی و‌ جنسی و.. را مورد بحث و انتقاد و مطالعه قرار داد و‌ برای رفع آنها تلاش کرد و نیروهای اجتماعی را آزاد کرد. مقولاتی مثل کودک آزاری، سوء استفاده از عقب افتادگی ذهنی یک فرد، استثمار جنسی، حقوق اجتماعی افراد با گرایش‌های متفاوت از گرایش های عام اجتماع مقولات پیچیده‌ای است که تنها در یک فضای آزاد سیاسی میتواند موضوع بحث و فحص واقعی قرار بگیرد. 
اگر فردی مدعی است که بدون غلبه بر و از میدان به در کردن دیکتاتوری میشود حقوق آحاد مختلف را در زمینه‌های اجتماعی رعایت کرد، در واقع تلاش او نفی کامل این حقوق ذاتی انسان‌هاست.