امروز شایسته است در مورد زنان و مردان مجاهدی صحبت کنیم که زندگیشان را در یک ساک دستی خلاصه کردهاند و به هدف تحقق آزادی و عدالت اجتماعی در ایران از لذات و خوشیهای زندگی دست کشیدهاند و مانند سرو ایستاده خود را سپر بلای همنوعان خود کرده و راه مبارزه با ظلم و استبداد مذهبی حاکم بر ایران را در پیش گرفتهاند. تنها با ساعاتی وقت گذراندن در کنار این انسانهای ارزشمند میتوان از آنها بسیار آموخت. إیمان، شجاعت، استقامت، فداکاری، صبر، پایداری و....
اینکه میگویم گزاف نیست، مجاهد را باید با چشم دل دید تا به عمق انسانیت و فداکاری آنها پی برد.
هر زمان در کنار آنها ماندن ساعتها انسان را بفکر وا میدارد که مگر میشود اینقدر خالص بود! در کنار مجاهد بودن انسان را از یاوه گوییهای بی مقدار، محفل زدن ها و بقولی پرداختن به موضوعات بی اهمیت و گذراندن وقت به بطالت برحذر میدارد. با مجاهد راه ترقی بسوی انسان شدن را میتوان پیمود. از آنها یاد گرفتیم به مسئولیت های انسانی خود واقف باشیم و مسئولیت پذیر باشیم و حرکت کنیم بدون اندیشیدن به نتیجه مبارزه، برای آنچه که به عهده مان است و با هر میزان توانمندی در این راستا بکوشیم و در رابطه با درد و رنج مردم بی تفاوت نباشیم.
باور اینکه چگونه مجاهدین از هفت خوان بی سابقهترین ابتلائات مبارزاتی، سرفرازانه گذر کرده و به نقطه افتخار آفرین کنونی رسیدهاند وهمچنان نماد جدیترین و برجستهترین آلترناتیو واقعی در مقابل رژیم فاشیزم مذهبی حاکم بر ایران هستند، بسان یک معجزه است. هر کس می تواند این موضوع را از نگاه خود بنگرد، من اما از این طریق به قدرت خدا إیمان یافتم. آیا این قدرت خدا نیست که علیرغم همه تند بادها و گردابهای ویرانگر، گامهای مجاهدین را در مسیر جهاد برای آزادی و عدالت، آنگونه که خود وعده داده است، إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ وَیُثَبِّتْ أَقْدَامَکُمْ ، استوار نگه می دارد؟
اگر با چشمانی باز دراتاقی تاریک قرار بگیرید که هیچ روزنهای برای عبور نور نداشته و کاملا تاریک باشد، مسلما قادر به دیدن چیزی نخواهید بود، اما اگر با چشمان بسته ولو در معرض نور خورشید قرار بگیرید و خاطرات روشن گذشته را در ذهنتان مرور کنید؛ یقینا قادر خواهید بود که تمامی آن خاطرات را با چشم دل ببینید. آری مجاهد را باید با چشم دل دید تا به ارزش واقعی آن پی برد. و چه افتخاری بالاتر از بودن در کنار مجاهدین و همگام شدن با آنها در مسیر مبارزه!
تصور کنید بعد از طی مسیر طولانی و پر مشقت و گذار از گردنه های هولناک به نوک قله أی رسیده اید و از فراز آن قله فاتحانه به ته دره هایی خیره شده و تازه به عظمت راهی که پیمودهاید پی میبرید. بعد به آسمان آبی و درخشش نور خورشید و زیباییهایی که تنها از آن ارتفاع قابل رویت هستند، مینگرید و با إیمان به توانمندی های نهفته در جوهر انسانی، با انگیزه هزاربرابر برای فتح قلل دیگر به پیش میتازید. این تمام داستان یک مجاهد خلق است که بر ناممکن ها میشورد و جان بر کف از طوفان حوادث میگذرد تا فلک اجتماعی میهن اسیرمان را سقف بشکافد و طرحی نو در اندازد. تا تمام زیبایی های زندگی را برای خلق محبوبش به ارمغان بیاورد.
اما براستی این انسانهای بی نظیر، دینامیزم لازم برای پیمودن این راه پرابتلاء را از کجا میگیرند که چون فولاد آبدیده بر مشکلات فائق میآیند؟ آیا جز عشق بی انتها به مردم و ایثار برای آزادی آنها، میتوان پاسخ دیگری یافت؟
و البته با همین میزان شناخت از مجاهد خلق می توان به اوج رذالت دشمنان آنها نیز پی برد.
در واقع همه اتفاقات و حوادثی که در مسیر زندگی هر انسان است و او را به قله های ترقی و یا درههای مخوف و نابودی می کشاند در گرو همان انتخاب است.
پر واضح است که انتخاب، شرط اول برای حرکت است. و البته هیچ حرکتی بسوی کمال بدون پرداخت بها و فداکاری میسر نخواهد شد. وقتی هر جا سخن از والاترین صفات انسانی است، مجاهد خلق تنها واژه ایست که از ذهن میگذرد. چرا که اوست که از بدو تأسیس سازمان مجاهدین خلق تاکنون نه تنها همه آن ارزش ها را در خود حفظ کرده بلکه همواره در تکثیر آنها به دیگر انسانهای خواهان ترقی و پیشرفت و انسانیت تلاش می کند و چشمان دنیا را به بسیاری از حقایق پنهان می گشاید.
بی شک مجاهدین یکی از عوامل تغییر در دنیا هستند و شایسته است که ما شاهدان عینی با پرداختن به ارزشهای فردی و تلاشهای شبانه روزی این گوهران بی بدیل شرف و مقاومت در عرصه مبارزه، چشمان دنیا را به سوی آنها معطوف کنیم.
تأثیر حضور مجاهدین در ایستادگی برای آزادی یقینا بمانند اثری ارزشمند در تاریخ، چون اثر هنرمندان بزرگ هنری، جاودانه خواهد ماند و آیندگان مطمئنا از آنها بسیار خواهند آموخت.
بقول شادروان آندرانیک عزیز، یاور همیشه مؤمن مجاهدین، که می گفت: "مجاهد یک الماسه، مجاهد قاطی نداره، مجاهد وطن پرستترین انسان روی زمینه، مجاهد برای مردمش ارزش قائله. چی بگم از مجاهد، هر چی بگم کم گفتم".