دادگاه استکهلم علیه دژخیم حمید نوری سرانجام به پایان رسید.
نگاهی اجمالی به پروسه این دادگاه در پایتخت سوئد، باز گو کننده حقایق مهمی در رابطه با قتل عام تابستان سیاه ۶۷ و جنایات هولناک آخوندهای ضد بشر است. هنگام اعلام دستگیری دژخیم حمید نوری، ایرج مصداقی به فرموده اربابان تهران نشین، مشغول شکستن گردوی دجالیت با دم خویش بود. مزدور بی دنده و ترمز، جنجال به پا کرده و گرد وخاک راه انداخته بود. آخوندها میخواستند با قربانی کردن یکی از مهرههای خودی با یک تیر دو هدف را نشانه روند. نخست اینکه پرچم دادخواهی را از دستان مقاومت خارج ساخته به مزدور دهندریده و بیمقداری واگذارند. در مرحله بعد و در صورت شرکت نکردن مجاهدین در این دادگاه، بهمرورزمان پرونده را ماستمالی کرده و دژخیم را با سلاموصلوات به زیر خیمه و خرگاه ولایت برگردانند. در صورت وقوع این نمایش، ضربهای هولناک بهکل پروسه دادخواهی و قتلعام وارد میشد. مقاومت پس از بررسی دقیق پرونده، بهرغم تصورات دشمن، تمامعیار وارد میدان شد. روزهای اول تظاهرات را به خاطر داریم. مزدور پیشانی سیاه و شرکا، گیج و منگ شده بودند. بهبهانی مزدور برای ایجاد درگیری فیزیکی، نیمتنه نظام ولایی را جلوی انظار قربانیان و مادران شهیدان به نمایش گذاشت. با هوشیاری دستاندرکاران آکسیون، تشبثات و ترفندهای مزدوران بهصورت مضحکی شکست خورد. روز ۲۵مرداد ۱۴۰۰دو هفته پس از برگزاری دادگاه، یکی از حقوقدانان و وکلای ایرانی در فضای مجازی به افشاگری علیه مزدور پرداخت و گفت: «خدا را شکر که ما صد تا شاهد داریم، اگر سه شاهد اول حمید اشتری، مختار شلالوند و ایرج مصداقی بودند این پرونده شکستخورده بود. به خاطر آن اقداماتی که اینجا بعضیها کردند...»
دادگاه هفتهها و ماهها با شرکت شاهدان و شاکیان ادامه پیدا کرد. انتقال موقت دادگاه به آلبانی و استماع مجاهدان اشرفی نقطه عطف مهمی در پروسه دادگاه بود.
تظاهرات اشرف نشانان و خانواده شهیدان و ایرانیان آزادیخواه، همهروزه، روبروی دادگاه در سرما و در برف و بوران و گرما، با جدیت ادامه پیدا نمود. استقبال سوئدیها و عابرین از این اجتماعات، بینظیر و بهیادماندنی است. سرانجام نوبت به دفاعیات پایانی دادستانها رسید. آنها جمعبندی منسجم و بی شکافی از پروسه دادگاه و شاکی و شاهدان در صحن دادگاه عرضه کردند. روز ۲۶ آوریل ۱۴۰۱ (۶ اردیبهشت) خانم دادستان طی محورهایی برای تفهیم اتهام دژخیم، نکاتش را کلاسه کرده و برای دادگاه شرح داد. دادستان میبایست برای اثبات دعاوی خویش در رابطه با پرونده به چند پرسش اساسی پاسخ دهد. سئوالات اساسی عبارت بودند از:
اولاً، آیا اساساً دستوری بنام فتوای قتلعام وجود خارجی داشته و دارد؟!
ثانیاً، آیا حمید نوری همان حمید عباسی است؟! ثالثاً، آیا حمید نوری موقع وقوع قتلعام تابستان سیاه ۶۷ در گوهردشت بوده است یا آن چنانکه مدعی است در مرخصی...؟! رابعاً، آیا حمید نوری شخصاً در شکنجه و قتلعام دست داشته است؟! برای پاسخ به این سئوالات، بهترین و محکمترین اسناد برای دادگاه، مربوط به شاهدان و شاکیانی است که قبل از بازداشت حمید نوری نوشته و یا سخنانی در این زمینه بیان داشتهاند. دادستان به کتابهای مجاهدان خلق محمود رؤیایی و حسین فارسی اشاره میکند که سالها قبل نوشتهشده و بارها وبارها گواهی دادهاند که حمید نوری را در راهروهای مرگ دیدهاند. بنا به شهادت مجاهدین از بند رسته حمید نوری، زندانیان را گروهگروه به کریدور مرگ رسانده است. اصغر مهدی زاده از شاهدان قتلعام شهادت میدهد شخصاً در سالن مرگ شاهد حلقآویز شدن زندانیان مجاهد توسط حمید نوری، ناصریان و لشکری بوده است. دادستان از کتاب قتلعام سازمان مجاهدین سند میآورد که سالها پیش به رشتهٔ تحریر درآمده و از قول زندانیان بهکرات به وجود جنایات دژخیم حمید نوری اشاره میکنند.
در کتابهای محمود رؤیایی نام بیش از ۹۰ نفر زندانی آمده است که در راهروهای مرگ مشاهدهشدهاند. مجاهد خلق حسین فارسی تیمهای ۱۵ نفره را در راهروی مرگ میبیند که تحت کنترل حمید نوری هستند. آنها به ستون و دنبال هم به دستور دژخیم گام برمیدارند و به سمت سرنوشت رانده میشوند. قهرمانان در زنجیر به روایت حسین فارسی در ته راهروی مرگ در تاریکی غرق میشوند. زان پس حسین و بقیه زندانیان هرگز آنها را دیگر ندیدند
دادستان دادگاه در پایان دفاعیه متقن، بی شکاف و مستندش، از دادگاه تقاضای اشد مجازات و محکومیت میکند. اشد مجازات در قوانین سوئد حکم ابد است. درخواست حکم مجازات ابد برای دژخیم حمید نوری، موجی از شور و شادی و شعف را در قلب و ضمیر داد خواهان، جاری و ساری میسازد. درخواست شدید محکومیت از طرف دادستان، دشمنان ضد بشری مجاهدین و مبارزین را در خود فروبرده و در هم میپیچد. آخوندها در تهران عمامه بر زمین میکوبند. گله چماقداران بر سرو سینهزنان به سفارت سوئد در ایران دخیل میبندند. مزدور نفوذی و شرکا برای خلاصی از این مخمصه، نعل وارونه میزنند. برای لاپوشانی شکست خفتبار علیه مقاومت خونبار، اعلام پیروزی کذایی میکنند. دم و دنبالچههای دجالک خمینی، به یکدیگر دلداری میدهند.
ازآنچه در این چند ماه در دادگاه گذشت میتوان نتیجه گرفت:
الف. خون جوشان و سرخ شهیدان در دادگاه استکهلم به بار و برنشست. گل داد و مژده داد که مجازات قاتلان و شکنجه گران در دسترس است.
ب- پروسه دادگاه استکهلم یکبار دیگر اثبات کرد که در ایران تحت حاکمیت مرتجعین، جنگی تمامی عیار بین مردم و فرزندان مجاهد و مبارزش علیه ولیفقیه در جریان بوده و تا روز سرنگونی آخوندها ادامه خواهد داشت.
ج- توطئه رژیم ولایی و مزدور نفوذی در پروندهٔ دژخیم حمید نوری، تمامعیار روی سر خودش آوار شد. جنبش دادخواهی یک گام بزرگ به جلو پرتاب شد. مزدور نفوذی و شرکا منفورتر و منزویتر از پیش برجای خویش خوار و ذلیل ماندند.
ح- کلام آخر اینکه؛ مثل مزدور نفوذی همان شعر معروف است که شد غلامی که آب جوی آرد، آب جوی آمد و غلام ببرد!