همانطور که در تیتر نوشتهام، مریم رجوی نماینده طیف وسیعی از ایرانیانی است که برای سرنگونی رژیم آخوندها، فعالیت جدی و شبانه روزی میکنند. نه از این شاخه به آن شاخه پریدن میشناسند، نه از گرما مینالند و نه از سرما، نه کار و زندگی مانع فعالیتهایشان میشود و نه از توئیت یک نفر و پست آن دیگری ترسی به خود راه داده و وامیمانند. در بطن مبارزه هستند با همه مخاطرات و مشکلاتش. چه داخل ایران باشند و چه خارج از ایران. و مریم رجوی بهعنوان یک زن، در پیشاپیش چنین صفی قرار دارد.
او، نه زندگی شخصی دارد، نه به مسافرت میرود، نه تعطیلی دارد، نه وقت اضافه دارد که به عکاسی، آشپزی و پشتک زدن، و ... بپردازد و نه برای کاری که میکند، پولی دریافت مینماید و نه دنبال مقام است. ندارد آنچه که یک فرد در زندگی نرمال خود میتواند داشته باشد. این نداری هم از سر جبر نیست، انتخاب بسیار آگاهانه اوست. وی بهطور تماموقت، خودش را وقف هدایت یک نیروی عظیم، سازمانیافته و قوی که حامیان شناختهشده جهانی، در کنارش به حمایت برخاستهاند، برای سرنگونی رژیم آخوندها تا تشکیل مجلس موسسان، کرده است (۱). اضافه کنم که حامیان جهانی نیز بهواسطه خود مریم رجوی، به مقاومت ایران، نزدیک شدهاند و از آن حمایت میکنند.
حال یک عده در خارج کشور که تعدادشان از انگشتان دست هم بیشتر نیست، ولی به دلیل داشتن بلندگو در رسانههای فارسیزبان وابسته به خارجی، و یا به دلیل وابستگی خودشان به حکومت آخوندها، سروصدا راه میاندازند که مثلاً، سفر پمپئو به اشرف ۳ و دیدارش با خانم رجوی، شرمآور است یا آن دیگری که در یک رسانه وابسته دیگر کار میکند میگوید، اون سازمان از دور خارج، را باید نادیده گرفت. خنده داره واقعاً.
واقعیت چیست؟ واقعیت این است که آقای مایک پمپئو، همین سازمان مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت، که سالهای سال در لیست تروریستی آمریکا بودند، را آنقدر مهم، گرانمایه و پْر وزن میبیند، که برای دیدن رهبر آن به آلبانی سفر میکند. آقای پمپئو میگوید: "من همچنین مایلم از رئیسجمهور منتخب، مریم رجوی قدردانی کنم. تحت رهبری ایشان، شورای ملی مقاومت ایران در حال برپایی ساختار یک جمهوری مستقل و دمکراتیک در ایران است".
خشم این نفرات بی پایگاه، اما پشتگرم به خامنهای لب گور، نیز از همین کلمات است که مریم رجوی به دنبال یک ایران جمهوری مستقل و دمکراتیک است و آن افراد، برای بازگشت حکومت پادشاهی سرنگونشده و پادشاه بدون تاج و تخت، یا برای رئیس جمهور شدن خود، یا برای استمرار حکومت آخوندی بدون عبا و عمامه، نعره میزنند.
به نظر من مجاهدین و مقاومت ایران، سنگ محک هستند. اگر خواهان سرنگونی رژیم هستی، طبیعتاً در کنار مقاومت ایران جای خواهی گرفت. اما نمیتوان ادعای دشمنی با رژیم داشت و همزمان با مجاهدین، دشمنی کرد. به قول معروف: دشمن دوست من، دشمن من و دشمنِ دشمن من، دوست من است.
اما زمان بهترین تعیین کننده است. هر چه زمان بیشتر میگذرد، نخالهها بیشتر غربال میشوند و تنها با آنچه که میماند، میتوان به هدفمان که ابتدا سرنگونی رژیم آخوندها و بعد هم استقرار دموکراسی در ایران اسیر باشد، برسیم. و آن روز دور نیست.
زنده باد آزادی
۱- بند دو اساسنامه شورای ملی مقاومت: "این شورا تا تشکیل و اعلام آمادگی مجلس مؤسسان و قانونگذاری ملی، موقتاً وظایف قانونگذاری و نظارت بر ادارهٌ امور کشور را بر عهده دارد".https://www.iranncr.org/2017/08/08/1078/