تازهترین سخنان از سوی خامنهای در جمع هیئت دولت نحس سیزدهم بهیقین ترجمانِ دادنِ دستهگل به رئیس جمهوردست نشاندهای است که مردم علیه آن از بام تا شام شعار «مرگ بر رئیسی» سر میدهند.
ولیفقیه درهمشکسته در این سخنان عامدانه و با دادن آدرس غلط، ازجمله میگوید: «مجموع عملکرد دولت چه شخص رئیسجمهوری، چه مسئولان در بخشهای مختلف به مردم این احساس را داد که دولت وسط میدان است، مشغول کار است، دارد تلاش میکند».
واقعیت در این میان آن است که یا رهبر نظام درهمشکسته ولایت اساساً از اوضاع بحرانی در کشور بیاطلاع است و یا خود را عامدانه به کوچه علی چپ میزند، زیرا دادههای میدانی و آنچه را آخوند جلاد ابراهیم رئیسی طی یک سال گذشته برجا گذاشته، بهمانند گرازی است که به باغ میوه و سبزیجات زده و چیزی بهجز تخریب، بربهم زدن تعادل اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، قومی، مذهبی و همچنین از بین بردن آخرین تتمههای حقوق انسانی در این دیکتاتوری از خود باقی نگذاشته است.
کافی است تا در این رابطه نیمنگاهی به آمار و ارقامهای حکومتی انداخته و بدینسان به عمق فاجعهای بنام «یکدست نمودن» حاکمیت پی ببریم.
سخن از حداقل «۱۲» سیاهچاله در رژیم آخوندی است که نهتنها همچنان به قوت خود باقیمانده، بلکه افزایش نجومی را نیز به ثبت رساندهاند. بهیقین در این مجموعه عظیم بحرانهایی مانند «رکود اقتصادی و تولیدی با لشکری از بیکاران، سقوط ارزش پول ملی، رشد شدید نقدینگی، تورم و گرانی سرسامآور، بحران معیشتی و بهتبع آن رشد بیسابقه فقر و فلاکت، بحران مسکن، صدور تروریسم و جنگافروزی، نقض فاحش حقوق بشر عطف به آمار بیسابقه اعدامها، بحران زیستمحیطی بهتبع آن بحران آب، کرونا و یا روابط منطقهای و بینالمللی» جایگاه ویژهای در پرونده بیبضاعتی حکومت دارند.
برای نمونه یک رسانه حکومتی ضمن اذعان به شکست سیاست اقتصادی از سوی آخوند رئیسی نوشته است: «ازجمله شعارهای دولت رئیسی ریشهکنی فقر، کمک به اقشار محروم و کاهش شکاف طبقاتی در کشور بوده است اما به نظر میرسد که سیاستهای اجراشده از سوی دولت تاکنون نهتنها به تحقق این شعارها کمکی نکرده بلکه علیه این هدف نیز بوده است». (سایت حکومتی آفتاب نیوز ۸ شهریور ۱۴۰۱)
همچنین خامنهای در این سخنان ناخواسته به واقعیات فوق و شکستهای ابراهیم رئیسی اینگونه اعتراف کرده است: «البته دولتِ مردمی فقط به معنای به میان مردم رفتن نیست، باید با برنامهریزی دقیق و استفاده از دیدگاهها و نظرات مختلف، زمینه جلب مشارکت مردم در عرصههای مختلف ازجمله اقتصادی و سیاسی فراهم شود». (سایت حکومتی دنیای اقتصاد ۸ شهریور ۱۴۰۱)
واقعیت در رژیم آخوندی آن است که جامعه دردمند ایران دیگر هیچ چراغ سوئی برای ایجاد تحول، تعادل و دگرگونی در تمامی زمینههای یادشده نمیبیند. براین منطق است که گسلهای اجتماعی به خیابانها ریخته و در هر اعتراضی نخست فریاد «مرگ بر خامنهای» و یا «مرگ بر رئیسی» سر میدهند.
ترجمان این اشعار نیز همان به چالش کشیدن کلیت نظام باهدف سرنگون نمودن آن میباشد. این همان نخ نبات واقعیات در ایران امروز است که خامنهای بهاشتباه و با بستن کمربند و کشیدن شمشیر از نیام تلاش دارد تا آن را به محاق ببرد.
برای مطالعه سایر مطالب گزیده ها اینـجـا را کلیک کنید