وجود اعتراضات و تظاهراتهای گسترده مردم در شهرهای کشور بهویژه در سقز و سنندج به هنگام مراسم خاکسپاری مهسا امینی، دختر نوجوانی که به دست فرمانده گشت موسوم به کشتار به قتل رسیدژآبهیقین ترجمان پاسخ کوبنده از سوی جامعه دردمند ایران به خامنهای و دیکتاتوری عنانگسیخته ولایتفقیه میباشد.
سخن از همبستگی آحاد جامعهای مملو از درد و رنج، نا عدالتی و تحت قرونوسطاییترین شرایط میباشد که با فریادها، مقاومت و اشعار خود یکبار دیگر وجود واقعیتی بنام بحران «سرنگونی» برای رژیم آخوندی را به تصویر کشیدند.
ابعاد این همبستگی که اکنون فرامرزی و جهانی گردیده به حدی است که مقامات، رسانهها و دوایر اطلاعات، امنیت و رسانههای حکومتی را به «خفقانی» معنادار فروبرده است.
در این راستا نیز جوانان و مردم، بهویژه در کردستان قهرمان با بستن خیابانها، آتش زدن لاستیک و به آتش کشیدن تصاویر خامنهای و یا پاسدار کودک کش قاسم سلیمانی و نیز با شعاریهای «مرگ بر خامنهای»، «حکومت اعدام، دست از جنایت بردار» و «ننگ ما ننگ ما رهبر الدنگ ما» این واقعیت را به جهانیان به اثبات رساندند که مردم ایران ذرهای از خواسته بهحق سرنگونی کوتاه نخواهند آمد.
نشریه والاستریت ژورنال ضمن گزارشی از وقوع اعتراضات ازجمله تأکید کرده است: «مردم در مراسم تشییع پیکر مهسا امینی در زادگاهش در شمال غرب ایران، یک روز پس از اینکه وی دریکی از بیمارستانهای تهران جان باخت شرکت کردند.
بر اساس ویدئوها، تظاهراتی در شهر سقز آغاز شد و تظاهرکنندگان پوستر علی خامنهای ولیفقیه را
پاره کردند». (سایت مجاهدین خلق ۲۶ شهریور ۱۴۰۱)
در این رابطه نیز خانم مریم رجوی در پیامی تأکید کردهاند: «با مقاومت جوانان وزنان ایرانی این رژیم زنستیز درهمکشیده.
اجلاس آتی مجمع عمومی ملل متحد را به اقدام فوری درباره جنایات این رژیم علیه زنان فرامیخوانم.
پرونده جنایات این رژیم باید به شورای امنیت ارجاع و سردمداران آن در برابر عدالت قرار گیرند».
براین منطق و با نیمنگاهی به مجموعه تصاویر و فیلمهای منتشر از شهرهای بپا خاسته در شبکههای اجتماعی، باوجود تمامی تمهیدات و یا قطع اینترنت، این حقیقت نیز به اثبات رسیده که جامعه ایران همواره مترصد فرصت برای ضربه زدن به دیکتاتوری ولیفقیه میباشد.
منطق خشم فروخورده مردم و نیروی پیشتاز در هیبت کانونهای شورشی این حقیقت را در شیوه و نوع حرکات اعتراضی آنان علیه ارگانهای سرکوبگر رژیم، با به آتش زدن، تخریب و مقابله با نیروهای سرکوبگر و گارد ویژه رژیم بهخوبی به نمایش گذاشته است.
پاسخ دیکتاتوری نیز بهمانند دیکتاتوری شاه، همان گلوله، گاز اشکآور و شلیک مستقیم بر سروصورت متعرضیم میباشد. بنا برداده های میدانی و براثر این اقدام ضد انسانی حداقل 8 معترض تماماً جوانان و نوجوانان، مجروح گردیده که اطلاع دقیقی از وضعیت و یا سرنوشت آنان در دست نیست.
اما آنچه را که از رویداد مهم و یک سال پس از بروی کار آوردن آخوند جلاد ابراهیم رئیس میتوان نتیجه گرفت، وجود واقعیتی بنام شکست پروژه خامنهای باهدف یکدست نمودن، سرکوب و منکوب نمودن جامعه جوشان ایران میباشد.
آری خامنهای در این پروژه نیز به یمن خونهای بهناحق ریخته شده، به یمن پایداری مردم و حضور مستمر مقاومت ایران و به یمن هوشیاری نیروی پیشتاز تا به امروز شکست سنگینی را متحمل گردیده است، امری که فروپاشی کامل نظام وی را هرچه بیشتر تضمین نموده است.
برای مطالعه سایر مطالب گزیده ها اینـجـا را کلیک کنید