رحمان کریمی: یـک  قــاتـــل  در « خــانــه مـلل !! » چــه می خواهد ؟  

 

آنجا اگر خانه ملل است 
یک جنایتکار تروریست پرور 
در آن چه می خواهد ؟ 

عجب حکایتی ست
عجب زمانه یی ست 
عجب عدالتی ست . 

دیوار برلین که فروریخت 
گفتم  : 
بدانگونه نشد 
بل بدینگونه شود . 
 
یاران من ! 
ما ، قربانیان همیشه ایم 
هم درآن آیین و هم دراین آیین 
ما عاشقان صلح و آزادی 
ما شیفتگان  کمی عدالتیم . 

پیاله یی دیگر 
از صفای جوشان یاران من بریز 
تا برخروشم و برآشوبم 
برنظمی که راستان را به اسارت می گیرد 
برزیگران زندگی را از خرمی های هستی می تاراند 
تا دروگران مرگ را بی دغدغه خاطری 
در خانهٌ ملل 
پذیرا گردد . 
کبوتران صلح و آزادی را بال وپر می چیند 
تا کرکسان ، 
برخوان مردارخواری شان 
گرسنه نمانند . 

اگر نظم ، چنین است 
برای این شاعر سرگردان شرقی 
تبعیدگاه  ایلغاران مغول ، خوش تر. 
من اولین و آخرین شاعر مزاحم تبعیدی نیستم 
هنوز 
صدای «  امه سه زر »  و «  فرانتس فانون » ها 
از خیابان های خیلی دموکرات غرب 
به گوش می رسد . 

چه مضحکه ٌ تماشایی 
چه دنیای دل و دلبری و دل آرایی 
آی عاشقان جهان ، آزادگان ! 
اینجا که من ایستاده ام با یاران 
خانه شمایان است 
یا 
خطابه گاه قاتل ترین قاتلان دروغگوی جهان 
او 
با کلان سرمایه یی سرقتی از میهن من درجیب 
و بمب اتم در دست 
از تابلوهای عبور ممنوع تا فرازترین خانهٌ شما 
می گذرد . 

زیر سایه سار گشاده دست سرمایه نشسته اید
و 
کمانه کردن کلمات این شاعرشرقی را نمی بینید 
که برجگرگاه تاریخ تان خواهد نشست 
مگر به فردایی . 

یاران من 
هنوز 
دغدغهٌ پر مشغلهٌ جلادان تروریست 
همانا ماییم . 
هنوز 
ما مهمترینیم  
اگر نبودیم 
قیمت سرهای ما 
چنین 
گران نبود .