با گذشت یازده روز از قیام مردم بهجانآمده در شهرها و در حالیکه گزمگان ولیفقیه عملاً حکومتنظامی اعلامنشدهای را در کشور به راه انداختهاند، اما شاهد هستیم که قیام آفرینان و جوانان شورشی بیمحابا به کارزار سرنگونی رژیم آخوندی ادامه میدهند.
این واقعیت را بهخوبی میتوان در تصاویر و یا فیلمهای منتشره در شبکههای اجتماعی، گزارشات کانونهای شورشی، بازتاب در رسانههای بینالمللی، آمار مشارکت از شهرهای میهن که اکنون به بیش از 156 شهر افزایشیافته و یا تعداد شهدا و دستگیرشدگان محک زد.
در این رابطه و بنا برداده های سازمان مجاهدین (تا تهیه این مطلب) حداقل ۲۰۰ تن از قیام آفرینان، عمدتاً جوانان و نوجوانان و کودکان شهید و ده هزار نفر نیز به دست نیروهای امنیتی حکومت دستگیرشدهاند.
سخن از قیامی خونین علیه بربریت و ظلم آخوندی است که بهیقین ریشه در نا عدالتی، فقر، فلاکت، بیکاری، تورم، گرانی و رکود اقتصادی و مالی، تروریسم، صدور بنیادگرایی و نقض شدید حقوق انسانی دارد. علائم و نشانهها برای بروز این قیام را بهکرات نیروی پیشتاز جنبش طی ماههای اخیر به بیرون ساطع کرده بود.
قتل عامدانه دختر نوجوان، مهسا امینی نیشتری بود بر یک دمل چرکین بنام «ولایتفقیه» که طی چهار دهه گذشته با بسط و گسترش استبداد دینی و یک حکومت خونریز، تمامی مظاهر و حقوق شهروندی بهویژه علیه زنان و دختران میهنمان را از بین برده و تلاش دارد تا نمونهای کپیبرداری شده از «حکومت طالبان» در ایران را مستقر نماید.
در رأس این حاکمیت قرونوسطایی نیز حاکمی علیل به لحاظ روحی و جسمی، بنام «علی خامنهای» قرار دارد که از فردای بروی کار آمدن، دستگاهی جهنمی بنام «ماشین سرکوب» را با انواع و اقسام شبکهها و دوایر موازی اطلاعاتی، امنیتی، پلیسی و نظامی راهاندازی کرده است.
سخن از حاکمیت مطلقه ولیفقیه است که از اساس با جوهر، روح و تفکر جهان و انسان امروزی نهتنها هیچ همخوانی و سنخیتی نداشته، بلکه در یک تضاد ماهوی با آن بسر میبرد.
در مقابل این اهریمن نیز نیرویی پیشتاز با مرام و مسلک و برداشتی دموکراتیک از اسلام بنام مجاهدین خلق و شخص مریم رجوی قد علم کرده است. در این راستا نیز خانم رجوی طی سه دهه گذشته ثابت کرد که این نیروی پیشتاز قادر است نهتنها مشتاق آزادی و جامعه ایرانی، بلکه جهانی را با جنبش ضد استبدادی در میهنمان همراه و همرزم نماید. این همان موتور محرک و الهامبخش برای به جوشوخروش درآوردن تودههای بهجانآمدهای است که رژیم از بام تا شام در تلاش برای به محاق بردن آن میباشد.
نماینده خامنهای در تهران ضمن عربدهکشی و کف بردهان آوردن علیه این موتور محرکه، اینگونه اعتراف کرده است: «کاری که در جریان اخیر انجام شد یک کار از قبل آماده بود همه امکاناتشان را به میدان آوردند، جریان امپراتوری رسانهییشان را به میدان آوردند، از قبل آماده کردند شبکههایشان را، سازماندهی کردند».
بدینسان رژیم اعتراف میکند که پیام مجاهدین نافذ و برنده است، زیرا برپایه و دیدگاهی انقلابی و بردبار و مردمی استوار و برآمده از عمق خواستههای بحق جامعه برای حقوق بشر و حاکمیت مردم میباشد. پیامی برپایه عدل، همزیستی مسالمتآمیز، صلح، بردباری و کرامت انسانی است.
این سخن بههیچوجه تبلیغاتی نیست، بلکه عمق آن را بهخوبی میتوان در بازتابها و مواضع عوامل دستاول حکومت بهویژه نمایندگان بیت خامنهای، رسانهها و منابر رژیم و یا راهاندازی کارناوالهای تبلیغاتی رؤیت نمود.
عربدهکشی علیه نیروی پیشتاز و سردادن شعار «مرگ بر منافق» که طی چهار دهه گذشته بخشی از سیاست راهبردی ولیفقیه را تشکیل میدهد، بهیقین مهر تائیدی بر وزن و جایگاه مجاهدین و کانونهای شورشی در میهنمان میباشد.
نماینده ولیفقیه در ایلام با اعتراف به این واقعیت میگوید: «دشمن هر چه تلاش کند بخواهد از درون یارگیری کند قویتر از منافقین (مجاهدین) نمیتواند ازنظر عده و عده طرفدارانی پیدا کند» (کانال تلویزیون حکومتی در ایلام ۲ مهر ۱۴۰۱)
سخن آخر آنکه، صرفنظر از برآیند قیامهای اخیر که بهیقین به تعادل میان مردم و مقاومت ایران از یکسو و دیکتاتوری ولیفقیه با تمامی اهرمهای سرکوب آن بستگی دارد، آنچه که تا به امروز به اثبات رسیده، شکست ولیفقیه در تمامی جبههها و نیز پیروزی درخشان جنبش و رفتن به مداری بسیار بالاتر برای سرنگونی این رژیم ضد ملی و دمل چرکینی بنام ولایتفقیه میباشد.
برای مطالعه سایر مطالب گزیده ها اینـجـا را کلیک کنید