موج اعتصابات و استعفاء در همبستگی با قیام

 

درحالیکه جوانان و کانون‌های شورشی شهرهای میهن را به صحنه‌های نبرد علیه دیکتاتوری مذهبی تبدیل کرده‌اند، شاهد اوج‌گیری اعتصابات و استعفاء در گسل‌های مختلف اجتماعی، فرهنگی، مدنی و حتی مذهبی می‌باشیم.

سخن از رشد و نمو جنبش انقلابی و نه دیگر اعتراضی در میهنمان است که اکنون با تاکتیک «جنگ‌وگریز» و حضور مستمر در شب، این واقعیت را که «می‌توان و باید» این دیکتاتوری خون‌ریز را به زیر کشید، به اثبات رسانده است.
بقول رهبر مقاومت آقای مسعود رجوی: «خلع سلاح و آتش متقابل، آتش جواب آتش، حق فرزندان رشید وطن است. اعلامیهٔ جهانی حقوق بشر هم حق قیام و شورش علیه ستمگر را به رسمیت شناخته است».

در این راستا و به‌موازات به آتش کشیدن مراکز و وسایل، خودروهای حکومتی، مجازات عوامل سرکوبگر، تسخیر پایگاه‌ها، بانک‌ها و مراکز دولتی، کادرهای متخصص، استادان دانشگاه‌ها، هنرمندان، سینما گران ورزشکاران نیز دست به پشتیبانی از جوانان شورشی و به‌ویژه زنان آزاده میهنمان زده‌اند.
اعتصاب بازاریان در بخش‌های غربی کشور به‌ویژه در کردستان و یا دانشجویان در بیش از 18 استان و 30 دانشگاه کشور و پیوستن اساتید علوم عالی و استعفاء دسته‌جمعی بسیاری از آنان تنها گوشه‌ای از همبستگی ملی در این کارزار سرنگونی را به نمایش می‌گذارد.

برای نمونه دانشجویان دانشگاه موسوم به رجایی در تهران در بیانیه‌ای ضمن محکوم نمودن اعمال خشونت و دستگیری یاران خود ازجمله نوشته‌اند: «با توجه به اتفاقات اخیر و دستگیری غیرقانونی و بدون تفهیم اتهام بسیاری از دانشجویان دانشگاه‌های دیگر (تهران، شریف، امیرکبیر، بهشتی...) که همچنان اخباری از ایشان موجود نیست تا اطلاع ثانوی از شرکت در کلاس‌ها خودداری خواهیم کرد».

واقعیت در این میان آن است که به‌مانند دوران سرنگونی شاه، جامعه در سایه گسترش قیام به‌تمامی اسلوب و امکانات و ظرفیت‌های ممکن برای مقابله با دیکتاتوری روی می‌آورد، امری که در منطق خود به‌نوعی تعادل انقلابی، مبارزاتی و همچنین هوشیاری، همبستگی و اتحاد راه می‌برد.

در نمونه‌ای دیگر «شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان ایران» در همبستگی با آحاد مردم ایران و به‌ویژه قیام آفرینان و موج سرکوب خونینی که خامنه‌ای در کشور به راه انداخته، خواستار اعتصاب «معلمان و دانش آموزان» گردیده است.
در این بیانیه ازجمله آمده: «اقشار و گروه‌های مختلف جامعه ایران از معلم تا کارگر، از کاسب تا بازاری، از دانش‌آموز تا دانشجو، از کامیون‌داران تا اتوبوس‌رانان، همه و همه در تب‌وتاب تدارک اعتصاب و دست کشیدن از کار هستند».

در این راستا نیز کارگران در بخش‌های نفت و گاز نیز ضمن حمایت از قیام در بیانیه‌ای از «مبارزات مردمی علیه خشونت سازمان‌یافته و هرروزه علیه زنان و علیه فقر و بی‌تامینی و جهنم حاکم بر جامعه» اعلام پشتیبانی و تاکید کرده‌اند: «هم‌صدا با همه مردم ما نیز دست به اعتراض خواهیم زد و کار را تعطیل خواهیم کرد».

به موازت این روند مردمی نیز شاهد هستیم که بسیاری از ناشران ضمن سوزاندن «مجوز نشر» و یا هنرمندان در داخل کشور ضمن برائت از رژیم آخوندی و در پاره‌ای موارد حتی انتقاد به گذشته خود، به قیام آفرینان پیوسته‌اند.
سخن از روندی منطقی در ایران آخوند زده می‌باشد که جرقه آن را مظلومیت یک زن شجاع ایرانی بنام «مهسا امینی» زد، بطوریکه اکنون پایه‌های دیکتاتوری ولایت‌فقیه را نه‌تنها به لرزه انداخته، بلکه به ویران و سرنگون نمودن آن راه برده است.

 

برای مطالعه سایر مطالب گزیده ها اینـجـا را کلیک کنید