با گذشت سیزده شب از قیام بزرگ مردم ایران و در حالیکه جوانان، زنان و بهطورکلی جامعه دردمند ایران دیکتاتوری ولیفقیه را به چالش سرنگونی کشاندهاند، اما شاهد هستیم که خامنهای، این «فرمانده درمانده»، همچنان در محاق فرورفته و مهر سکوت بر لب زده است!
بهیقین این سکوت معنادار برخلاف خلقوخوی دیکتاتور عنانگسیختهای است که همواره در سادهترین مسائل کشور دخالت مستقیم و نظر دهی میکند. خالی بودن دستان رژیم آخوندی بهویژه درزمینهٔ ابعاد عظیم اجتماعی قیام و عمق تنفر ملی از حکومت، ریشه در سکوت مرگبار وی دارند.
گسیل گزمگان تادندانمسلح به معابر و خیابانها با هدف ترساندن جامعه تنها راهکار وی تا به امروز بوده است. ابعاد این جنایات و خباثتها به حدی است که رژیم آخوندی حتی از «کودکان» برای مهار و سرکوب قیام استفاده ابزاری میکند.
تصاویر متعدد منتشره در شبکههای مجازی و دادههای میدانی سخن از دستگیری و یا خلع سلاح کودک بسیجیان رژیم در میدانهای نبرد رادارند.
سخن از به تهدیگ خوردن ظرفیت و توان نیروهای سرکوبگر رژیم میباشد که اکنون شهروندان را به گلوله بسته، دست به اعمال خشونتی بینظیر میزند، فضایی از ترس، رعب و وحشت در جامعه ایجاد کرده، دستگیرهای گسترده و کور راه انداخته، اما همچنان شاهد رشد و گسترش قیامها میباشد.
همچنین دیکتاتوری ولی فقیه تلاش دارد تا به اعمال سانسور شدید بهویژه در فضای رسانهای و یا قطع اینترنت از گسترش قیام، ارسال خبر به خارج از مرزهای کشور و یا برقراری ارتباط جوانان و کانونهای شورشی با یکدیگر ممانعت به عمل آورد.
در این راستا نیز باید تأکید نمود که بحران انقلابی در کشور با گسترش قیامها به 163 شهر اکنون در منطق خود به درون رژیم سرازیر گردیده، بطوریکه نهتنها تضادهای درونی و جنگ قدرت را بشدت دامن زده، بلکه وضعیت حکومت را بهمانند «پنیر سوراخسوراخ» شده هلندی تبدیل نموده که از هر طرف و هر سوراخ آن خون سرازیر گردیده است.
خامنهای بهخوبی میداند که بهمانند دوران سرنگونی شاه، هر حضور و یا سخن در ملاء عام به معنای ریختن بنزین بر آتش قیام است. در این راستا وی در انتظار نتیجه «سرکوب قیامها» است تا بهمانند سنوات گذشته بهمانند «فرمانده ای» پیروز!! به صحنه آمده و با خواندن «لغز و عربدهکشی» و یا «انگل، خس و خاشاک و علف هرز» نامیدن قیام فرینان، به جشن و پایکوبی بر مزار قربانیان، دستگیرشدگان، مجروحین و مفقودین قیام بپردازد.
وی در فردای قیام دانشجویان در سال ۷۸، درقیام های سال ۸۸، دیماه ۹۶ و یا آبان ۹۸ نیز با لشکرکشیهای قلابی و جمعکردن مزدوران و عوامل سرکوبگر در کوچه و خیابانها، چنین سیاستی را در پیش گرفت. هنوز نعرههای «مرگ بر منافق» علیه نیروی پیشتاز مجاهدین و یا جوانان شورشی و قیام آفرین و آنان را «عوامل دشمن» نامیدن، در حافظه تاریخی مردم ایران باقیمانده است.
اما آنچه که تا به امروز به اثبات رسیده، همان ریشهدار و اصیل بودن جنبش انقلابی در میهنمان میباشد. سخن از جنبشی است باسابقه بیش از پنج دهه که نهتنها از کلیت نظام آخوندی عبور کرده، بلکه اکنون به دلیل مقاومت و بهویژه هوشیاری نیروی پیشتاز، به جنبشی جهانی علیه استبداد مذهبی برای سرنگونی این دیکتاتوری تبدیل گردیده است. براین منطق از دیکتاتور عنانگسیخته باید پرسید، بهراستی «باریشه» چه میکنی؟
برای مطالعه سایر مطالب گزیده ها اینـجـا را کلیک کنید