خطاب به دیکتاتور خون‌ریز – دوران « گفتگو و نقد » سال‌هاست پایان‌یافته

 

خامنه‌ای طلسم شکسته در یک اقدام کاملاً تدافعی و در وحشت از گسترش قیام،  روز گذشته آخوند جلاد ابراهیم رئیسی را برای عربده‌کشی علیه نیروی پیشتاز مجاهدین،  شورشگران و به‌ویژه جوانان وزنان به صحنه فرستاد.

وی که بقول عوام « رنگ بر رخسار» نداشت، با  سخنان و مواضع لرزان و  کلیشه‌ای که امروزه ورد زبان تمامی فرماندهان سرکوبگر سپاه، بسیج، روسای قوا، نمایندگان ولی‌فقیه و رسانه‌های حکومتی می‌باشد، شمشیر سرکوب خونین را از نیام ولایت بیرون کشید و ازجمله گفت : « کسانی که در این اغتشاشات و کسانی که ناامنی ایجاد کرده‌اند در جامعه جان و مال مردم را صدمه زدند، این‌ها واقعاً باید به عدالت سپرده بشوند و چه کسانی که اونها را تحریک کردند چه کسانی که مباشرت کردند»

این سخنان در حالی بیان می‌شود که جامعه دردمند ایران  طی گذشت ۱۴ روز از قیام در بیش از ۱۶۴ شهر کشور،  دیکتاتوری خون ریز آخوندی را با واقعیتی بنام « سرنگونی » روبرو ساخته‌اند.

شیوه و اسلوب مبارزاتی قیام آفرینات که به گفته دوست و دشمن « سازمان داده‌شده و تعلیم‌یافته » و بر بستری از خشم مقدس « انقلابی » استوار گردیده، دیگر هیچ شک  شبه‌های برای خامنه‌ای باقی نگذاشته که این بار با انقلابی بسا گسترده و هدفمند روبرو می‌باشد.

شاخص این واقعیت را باید نه‌تنها در عمق اشعار اعتراضی و یا شیوه‌های مبارزاتی به‌مانند هفته‌های پایانی دیکتاتوری شاه جستجو، بلکه فراتر از آن در وجود و حضور فعال و بلامنازع نیروی پیشتاز کانون‌های شورشی و همچنین  عمق حمایت‌های بین‌المللی از جنبش،  تجزیه‌وتحلیل نمود.

جلاد ۶۷ در بخش دیگری از سخنان خود که برای نخستین بار از شهید قیام « مهسا امینی » نام می‌برد،  نشان داد که چگونه کفگیر عربده‌کشی، سرکوب، کشتار، دستگیری از سوی گزمگان رژیم به ته دیگ خورده است.

وی عاجزانه ادامه می‌دهد: «ما باید زمینه هرگونه نظر مخالف را، نقد را، اعتراض را کاملاً در مباحث باز بگذاریم. دولت هم حتماً حمایت می‌کند اصلاً من این‌که عرض کردم مراکز آزاداندیشی مراکز گفتگو مراکز نقد و درواقع اعتراض حتی باشه این اشکال ندارد»!!

دیکتاتوری ولی‌فقیه در روزهای پایانی عمر ننگین خود و درحالی‌که تا تنظیم این مطلب حداقل « 300 » قیام آفرین را طی دو هفته گذشته به شهادت رسانده، بیش از 15 هزار نفر را دستگیر،  سیاهچال های حکومتی را مملو از جوانان، نوجوانان و زنان نموده،  روزانه بر سروصورت   معترضین  شلیک  می‌کند، عربده می‌کشد و هل‌من‌مبارز می‌طلبد  و در حالیکه پرونده‌ای خونین از جباریت و بربریت را در تاریخچه سیاه خود به همراه دارد از « گفتگو و نقد»!! و ایجاد « مراکز آزاداندیشی »!! حرف می‌زند.

بیان هراس آلود چنین جملاتی در حالی است که رژیم آخوندی طی چهار دهه حاکمیت، تمامی راه‌ها برای زندگی مسالمت‌آمیز، تمامی پل‌ها  برای نقد و انتقاد و گفتگوهای سازنده،  تمامی تلاش‌ها برای دستیابی به ساده‌ترین و طبیعی‌ترین حقوق انسانی و حریت بشری، برای ایجاد یک جامعه مدنی و استوار بر مبانی پیمان‌ها و کنوانسیون‌های جهانی را  عامدانه بسته است، زیرا این رژیم « تمامیت‌خواه » است، زورگو مستبد است، سرکوبگر و خون‌ریز است و اساساً  به هیچ قانون و پیمانی خود را متعهد نمی‌داند.

« اوج واجبات » برای دیکتاتور ولی‌فقیه « حفظ قدرت » به هر قیمت می‌باشد، حتی اگر کشتاری به‌مراتب خشن تر و خونین‌تر از « خمرهای سرخ » برپا نماید.

براین اساس از « کشتن و مثله»  کردن مردم ابایی ندارد. خون‌ریزی، شکنجه و اعدام و یا  سرکوب زنان   در قاموس ولایت نوشته‌شده . سخن از رژیمی است که حتی به « قانون اساسی » خود نوشته نیز تمکین نمی‌کند، چه رسد به عقاید و اندیشه دیگران.

 این واقعیتی است که اکنون نتایج  آن را مردم دردمند ایران، اعضاء و هواداران نیروهای سیاسی، به‌ویژه سازمان مجاهدین خلق از فردای ۳۰ خرداد  تجربه کرده‌اند.

براین منطق  باید تأکید نمود که تمامی دیکتاتورها در دوران پایانی خود به چنین مانورهای صرفاً تبلیغاتی  با هدف منحرف نمودن جنبش و فرار از سرنگونی دست می‌زنند.

در یک پاسخ اجمالی به خامنه‌ای و تمامی مزدوران و آمران سرکوب  نیز باید پاسخ داد، دوران « گفتگو و نقد »، دوران ایجاد « مراکز آزاداندیشی »،  ضربه خوردن، شهید و اسیر دادن  و هیچ نگفتن، دوران زورگویی برپایی « خلافت » مادام‌العمر  مدت‌های مدیدی است که به یمن خون‌های به‌ناحق ریخته شده و به یمن پایداری مقاومت ایران و حمایت‌های مردمی از آن به  پایان رسیده .

مردم ایران با شعارهای « مرگ بر خامنه‌ای »، « مرگ بر رئیسی »، « خامنه‌ای ضحاک، می‌کشیمت زیرخاک »  امروز عزم جزم کرده‌اند تا بساط این حاکمیت ننگین با تمامی باندهای آن را به زباله‌دان تاریخ بیاندازند.

و چنین باد

برای مطالعه سایر مطالب گزیده ها اینـجـا را کلیک کنید