گسترش قیام به شهرها و استانهای بشدت ضربه خورده که با خود به بروز رادیکالیسمی بینظیر راه برده است، در منطق خود ترجمان حضور و مشارکت گسترده اقشار محروم جامعه میباشد.
این روند در حالی است که دستگاه پروپاگاندا حکومتی همواره تلاش کرده است تا قیام را صرفاً به «کالایی لوکس» و منتج از اقشار صرفاً مرفه جلوه دهد و بدینسان با ایجاد شکاف و کشیدن خط میان «فقیر و غنی»، جامعه را علیه یکدیگر بسیج و تهییج نماید.
اما طی روزهای اخیر شاهد هستیم که مردم بهجانآمده در خوزستان سابقاً زرخیز، کرمان، اردبیل، سیستان و بلوچستان، کردستان، لرستان و یا ایلام که فقر، فلاکت، ظلم و ستم ملی در آنها بیداد میکند، درس جانانهای به حاکم خودکامه در تهران دادهاند و بدینسان بر پوچی دعاوی حکومت خط بطلان کشیدهاند.
نمونتا قیام قهرمانانه مردم بلوچستان و به آتش کشیدن دوایر اطلاعاتی و انتظامی سرکوبگر، تسخیر پایگاه بسیج، درگیری مسلحانه، جنگ تنبهتن و یا مجازات انقلابی مسئول اطلاعات سپاه پاسداران در زاهدان، بهیقین مبین گسترش و هرچه بیشتر رادیکال شدن قیام علیه رژیم آخوندی میباشد.
در این رابطه رهبر مقاومت، آقای مسعود رجوی تأکید کردهاند: «سلام و دستمریزاد به جوانان شورشگر در زاهدان و اهواز. آتش شعله برکش. و این قیامی است تا پیروزی و سوختن ریش و ریشه خامنهای و نظام خونریز ولایت».
واقعیت طی گذشت بیش از دو هفته از قیام سراسری علیه دیکتاتوری ولیفقیه آن است که برخلاف تمامی خوشخیالیها و تبلیغات حکومت، این قیام بههیچوجه سرسازش و خاموشی ندارد، زیرا برخلاف تمامی قیامها طی سالها گذشته، زمینه و بستر این خیز ملی تماماً سیاسی و بر پایههای حقوق بشر استوار و نه صرفاً اقتصادی و یا صنفی میباشد.
این همان نخ نباتی است که اکنون جامعه را به مرز انفجار کشانده است. سخن از واقعیتی میباشد که بهیقین اتاقهای فکر رژیم آخوندی آن را بهخوبی دریافتهاند.
آنچه که طی دو هفته گذشته به اثبات رسید، همان وجود یک مقاومت سازمانیافته در میدان میباشد که صدالبته از سوی کانونهای شورشی هدایت و رهبری میشوند.
بدینسان خامنهای دیگر با مردمی خودجوش که با زدن چند گلوله و یا باتوم میتوانست آنها را خانهنشین نماید، روبرو نیست، بلکه با نیرویی پیشتاز و جانبرکف در مصاف است که شیوه و اسلوبهای انقلابی برای مبارزه با دیکتاتوری را به درون جامعه برده است.
پاسدار کریمی قدوسی، کارگزار خامنهای در مشهد در این رابطه اعتراف کرده است: «توی این حوادث بر اساس آنچه که دیده شد تیمهای پنج نفره نه خدایی نکرده مردم دههزار صد هزار هیچ کاری هم نداره بستن یک چهارراه یک شیشه بنزین ریختن و ماشین آتش زدن و قشنگ رسانه ملی نشان میداد دیگه دوربینها را نشان میداد، اینها پنج تا اینجا را بهم میریزند سریع میروند یک چهار راه دیگه از اونطرف میآیند از یک شهری توی خراسان بهم ریختند رفتند توی یک شهر دیگه».
ترجمان این جملات به معنای حضور بیوقفه کانونهای شورشی درصحنههای قیام میباشد. سخن از استراتژی نوینی بر پایه تشکیل تیمهای شورشی در داخل شهرها است که در منطق خود به آزاد کردن انرژی سرکوبشدگان در ایران آخوند زده راه برده است.
در این راستا هدف غایی برای کانونهای شورشی نیز هرچه گسترده و رادیکالیزه نمودن قیامها و آمادهسازی جامعه برای سرنگونی از طریق برپایی «ارتش آزادی» است.
رهبر مقاومت در رابطه با این استراتژی نوین تاکید دارند: «کانونهای شورشی بهعنوان جرقه و آتشزنه قیامها وارد کار میشوند. این نوک هرم قیامها و معین عمل سمتدهنده و راهنماست. از تثبیت و تکثیر و ترکیب آنها با یکدیگر در شهرهای شورشی یکانهای ارتش آزادی پدید میآید».
برای مطالعه سایر مطالب گزیده ها اینـجـا را کلیک کنید