هادی مظفری: شلیک آخر، بر شقیقه هیولا

 


خیزش و خروش مردم ایران، به‌ویژه زنان و نسل جوانی که قدم به خیابان‌ها گذاشته‌اند، از بسیاری جهات شگفت‌آور و حتی می‌توان گفت، بی‌سابقه است.
بیش از چهار دهه است که حکومت علاوه بر بمباران‌های تبلیغاتی شدید و بی‌وقفه از طریق تمامی رسانه‌ها و تریبونها، همهٔ ابزارهای سرکوبِ وحشیانه را نیز در خدمت گرفته تا به‌قول‌معروف از ملت ایران "زهرچشم" بگیرد.
دژخیم پیرِ ردا بر دوش آبان ماه نودوهشت، منتهای قساوت و بی‌رحمی خود را با قتل‌عام کردن بیش از هزار و پانصد نفر در مدت سه روز به نمایش گذاشت تا دیگر شاهد هیچ حرکت و اعتراض و خیزشی برعلیه حکومت جابرانهٔ خود نباشد.
رئیسی جلاد را بر مصدر ریاست جمهوری نشاند تا جو ترس و وحشت را بر جامعهٔ خفقان‌زدهٔ ایران حاکم نماید.
شورش نسل جوان و سلحشور ایران‌زمین در خیابان‌های آتش، دود و رگبار گلوله‌ها، نشان داد که نه‌تنها جلاد شصت‌وهفت، که "توپ، تانک، مسلسل، دیگر اثر ندارد". جوانان ایران‌زمین راه و مسیر خود را یافته‌اند و با دیدی باز و وسیع به افق‌های روشنِ آینده می‌نگرند.
در این راستا تا همین جای کار، تحولات مهمی صورت گرفته است، که بخشی از آن‌ها عبارت‌اند از:

"درهم‌شکسته شدن توطئه، تحت عنوان خشونت پرهیزی":
 مبلغانِ مبارزهٔ کم‌هزینه از طریق تبلیغِ خشونت پرهیزی در مقابل حکومت جنایت‌پیشه و سرکوبگر آخوندها و روی آوردن به چیزی که آن را "نافرمانی‌های مدنی" می‌نامند، تبدیل به ترمز قیام و انقلاب شده بودند.
 البته آن‌ها به‌خوبی می‌دانند که در مقابل حاکمیتی از نوع رژیمِ ولایت‌فقیه، با توسل به این ترّهات نمی‌توان به نتیجه رسید! در این صورت به چه دلیل آن‌ها به طرح چنین اباطیلی روی آوردند؟!
دلیل اول آنکه بسیاری از مبلغان خشونت پرهیزی، از عوامل و جیره‌خواران و مزدوران آخوندها در خارج کشور هستند و خط و خطوط آن‌ها را در تقابل با چیزی که سرنگونی‌شان را تضمین می‌کند، یعنی قیام و خیزش شجاعانه، به‌پیش می‌برند.
برخی دیگر نیز عملاً براین موضوع به‌عنوان یک حربه برای از صحنه به درکردن آلترناتیو اصلی آخوندها، انگشت گذاشته و درواقع همان‌گونه که قبلاً هم اعلام کرده‌اند، اگر قرار است خودشان بر سرکار نیایند، همان بهتر که جانشینانِ عمامه دارِ پدر تاجدارشان، همچنان بر اریکهٔ قدرت تکیه زنند.
در مقابل حکومت نامشروعی که سرکوب و شلیک را از همان آغاز حاکمیت، استراتژی مرگبار خود قرار داده، تبلیغِ مبارزه "مسالمت‌آمیز" هم خیانت و هم جنایت است. درواقع تشویقِ به‌نوعی تسلیم است در مقابل زور و تن دادن به وضع موجود.
 صحنه‌های تاریخی و غرورانگیزی که طی روزهای گذشته، جوانان در خیابان‌ها رقم‌زده‌اند، مشت را با مشت پاسخ گفته‌اند و شعارهای "می‌کشم، می‌کشم، هر آنکه خواهرم کشت" را سر داده و در نقطهٔ اوج آن با پرتاب کوکتل مولوتوف، گله‌های پاسدارانِ موتورسوار را "رَم" داده‌اند، تودهنی محکمی به مبلغان "نفی خشونت" در مقابل رژیمی ست که مزدورانِ آدمکش آن تا بن دندان مسلح‌اند و هنگام شلیک، سر و قلب کودک و پیر و جوان را هدف می‌گیرند.
درواقع سیل خروشانِ خشم و طغیانِ جوانِ به پا خاستهٔ ایرانی، در همین مسیر و در آینده‌ای بسیار نزدیک، نه‌تنها حاکمیتِ سرکوب و جنایت، که مبلغانِ "وادادگی و بی هزینگی" را نیز همانند خس و خاشاک‌های اسیر در امواج توفان، از صحنهٔ ایرانِ فردا محو و حذف خواهد کرد.

"احیای حفظ خطوط و مرزبندی‌های سیاسی با رژیم"
حکومت ولایت‌فقیه طی سالیان گذشته، منافع کلانی از درهم‌ریختگی و نامشخص بودن خطوط و مرزها، به جیب زده است. در هم ریختن مرزها یعنی که نتوانی ظالم و مظلوم و ستمگر و ستمدیده را از هم تمیز و تشخیص بدهی.
یعنی بی‌هیچ احساس شرم و قبحی، سر از سفارت آخوندها در کشورهای مختلف دربیاوری و باوجود در اختیار داشتن پاسپورت پناهندگی سیاسی، به ایران سفر کنی و بعد هم انگارنه‌انگار که بر آرمانهای یک خلق سرکوب‌شده در داخل لگد زده‌ای، بازگردی و از خاطرات ایران‌گردی با غرور و افتخار! دادِ سخن دهی.
امروز با نگاهی به تصاویر حمله به مزدورانِ خارج کشوری رژیم و سفارتخانه‌ها و عواملِ ریزودرشت آن، از طرف هم‌وطنان آزاده در سراسر جهان و سیل خروشانی از همبستگی و اتحاد همه‌جانبهٔ ایرانیان وطن‌پرست، با خیزش و قیام داخل کشور، می‌توان امیدوار بود که زشتی و قباحت عمل نزدیک شدن به عوامل حکومت در خارج از کشور "همان‌گونه که در زمان شاه نیز باب بوده" دوباره احیاِء شده و بی‌رگ‌‌وریشه‌ها، دیگر جایی در جامعهٔ پناهندگان شریف و باغیرت در کشورهای مختلف، نخواهند داشت.
این همان اصولی ست که مقاومت ایران از ابتدا و همیشه بر آن تأکید داشته و بر حفظ شرافت اخلاقی و انسانی و سیاسی آن، برای کسانی که حکومت ولایت‌فقیه را دشمن ایران و ایرانی می‌دانند، اصرار نموده است.
در داخل ایران نیز وضع به همین منوال است. میانه بازی و آن وسط ایستادن و یکی به نعل و یکی به میخ زدن، دیگر نمی‌تواند کسی را فریب دهد. هنرمندان، روشنفکران و ورزشکاران و سایر شخصیت‌های شناخته‌شده، حالا باید خود را تعیین تکلیف کنند.
باید صریح و قاطع اعلام کنند که در سمت مردم ایستاده‌اند یا در طرف حاکمیت. بسیاری پس از سال‌های سکوتِ سنگین، امروز چنین کرده‌اند.
ترسیم مرزبندی‌ها بی‌شک گام بلندی در جهت اتحاد بیشتر و بدون رخنه کسانی ست که دل در گروی آزادی ایران و ایرانی دارند.

"حمایت جهانی از ملت به پا خاسته"
اشرف شهید در نامه‌ای به رهبر مقاومت نوشته بود:
" جهان خبردار نشد که بر ملت ما در این چند ماه چه گذشت".
 امروز از برکت همان دلاوری‌ها و فداکاری‌های دههٔ شصت و بعدازآن، شرایطی فراهم‌شده که فریاد ملت ایران، در سراسر جهان و در تمامی قاره‌های زمین طنین‌انداز گردیده است.
به‌راستی‌که ابعاد حمایت از مردم ایران، غیرقابل‌تصور و شگفت‌انگیز است. در چهل‌وسه سال گذشته هیچ‌گاه جهان این‌گونه در کنار مردم ایران نبوده است.
 نه‌تنها مردم عادی که پارلمانترها و فراتر از آن‌ها، رهبران سیاسی ازجمله در آمریکا، فرانسه، آلمان و انگلیس، در یک حرکت بی‌سابقه به حمایت از قیام‌کنندگان پرداخته و ضمن یادآوری حقوق حقهٔ مردم، حکومت را از دست زدن به اعمال غیرانسانی بر حذر داشته و تحریم‌هایی را نیز برعلیه سرکوبگران اعلام نموده‌اند.

"رهبر الدنگ"
 در "فرهنگ فارسی معین" واژهٔ "الدنگ" بی‌عار، بی‌غیرت، بی کاره و مفت خوار، معنا شده است.
بنابراین شعار "ننگ ما، ننگ ما، رهبر الدنگ ما" که به‌ویژه در این روزهای پر تب‌وتاب، از سوی سلحشورانِ جوان در خیابان‌های قیام فریاد زده می‌شود، نه‌تنها یک شعار، جهت نشان دادن خشم و کین نسبت به عامل اصلیِ مصیبت‌های ملت ایران، که به‌عنوان یک حقیقت بزرگ نیز با صدای بلند در گوشه و کنار خیابان‌های تمامی شهرهای میهن، طنین‌انداز می‌شود.
برای اثبات "الدنگی" رهبر، فقط یک‌قلم نگاهی جزئی بیندازید به سخنرانی این عنصر خودخواه و خودشیفته که سرانجام پس از بیرون آمدن از شوکِ قیام در هفدهمین روز خیزش و خروش جوانان گفت: " با صراحت می‌گویم این حوادث طراحی آمریکا، رژیم صهیونیستی و دنباله‌روهای آن‌هاست"!.
از مردم عادی گذشته، آیا رجاله هایی که او در اطراف خودش جمع کرده، باور می‌کنند که آمریکا و اسرائیل از چنان قدرتی در ایران برخوردارند که می‌توانند طراحی چنین شورش و قیامی را انجام دهند و صدها هزار تن از جوانان ایران‌زمین را با چنان شور و جسارت بی‌نظیر به خیابان‌ها بکشانند؟!
او در بخش دیگری از سخنانش که میزان و صحتِ "الدنگ" بودنش را بیش‌ازپیش به نمایش گذاشت، گفت: " در این حوادث، بیش از همه به سازمان انتظامی کشور و به بسیج ظلم شد".!
آیا این منتهای بی‌عاری و بی‌غیرتی نیست که مشتی اراذل‌واوباش هار و وحشی را که بسیاری از آن‌ها حتی ایرانی هم نیستند، به جان جوانانِ تحت ستم و رنج‌دیدهٔ ایران بیندازی و بعد بگویی که به آن‌ها ظلم شده است؟!
آیا این به معنای تیزتر کردن تیغ این بربرهای وحشی برای کشتار بی‌رحمانه‌تر در جهت ادامهٔ چند روز حکومتِ بیشتر نیست؟!
البته از دیکتاتورهایی نظیر شاه و این "رهبر الدنگ" نباید بیش از این انتظار داشت. پاسخ قاطع به او همین انقلابی ست که تازه آغازشده و درنهایت ریش و ریشه‌اش را باهم خواهد سوزاند و خاکسترش را هم به باد فنا خواهد داد.
 دهن‌کجی به خواسته‌های مشروع و برحق مردم ایران و به‌ویژه جوانان و نمک پاشیدن بر زخم یک ملت دردمند، جز پاسخی آتشین و ستم سوز، چاره و درمانی دیگر نخواهد داشت. درک بالای شورشگران از این موضوع، در این شعار آن‌ها متبلور است:
"خامنه‌ای ضحاک، می‌کشیمت زیرخاک".

"کانون‌های قهرمان شورشی"
اعتراضات نسبت به فوت مظلومانهٔ مهسا "ژینا" امینی، در تاریخ بیست و پنجم شهریورماه، توسط (یک گروه نسبتاً کوچک اما جسور و بی‌باک) در مقابل بیمارستان کسری آغاز شد و مانند جرقه‌ای بعد از خاک‌سپاری او، تبدیل به شعله‌های خشم در سراسر ایران و به‌ویژه سقز، سنندج و سایر شهرهای کردستان گردید.
از آن روز تا همین لحظه، نه‌تنها عوامل رژیم که مفسران و تحلیلگران این قیام در خارج از کشور نیز، به‌دفعات از ویژگی "سازمان‌دهی" شدهٔ این خیزش عظیم و بی‌سابقه نام‌برده‌اند.
تجربهٔ آبان ماه خونینِ نودوهشت، کانون‌ها را در موقعیتی قرارداد، تا این بار با سمت‌وسو دادن به حرکاتِ اعتراض‌آمیز، به ارتقای سطح کیفی و تداوم مستمر قیام یاری رسانده و گامی اساسی در جهت شکستن جو ترس و وحشت با تهاجم متقابل به دشمن در میانهٔ میدان نبرد بردارند. به شعارهای سمت و جهت‌داری همانند " مرگ بر ستمگر، چه شاه باشه چه رهبر" توجه کنید.
به گستردگی قیام در کلان‌شهرها به‌ویژه تهران، به‌جای تمرکز در یک یا دونقطه نگاه کنید، که باعث فرسایش بیشتر نیروهای دشمن شده است.
 به جنگ‌های تن‌به‌تن بین مزدورانِ سراپا مسلح با جوانانی که تنها سلاحشان عشق و ایمانِ به آزادی و رهایی ست نگاهی بیندازید تا بیشتر متوجه شوید که یک نیروی متشکل و منسجم، در نوک پیکان قیام در تمامی صحنه‌ها حاضر و ناظر است.
آری! هیچ سازمان‌دهی و تشکیلاتی خودبه‌خود به وجود نمی‌آیند.
 به همت کانون‌های قهرمان شورشی و باغیرت و جسارت جوانان ایران‌زمین، به‌ویژه دختران وزنان که با خلق حماسه‌هایی از شجاعت و فداکاری، جهانی را غرق در حیرت و تعجب نموده‌اند، مبارزات خلق قهرمان ایران برای آزادی، این مقدس‌ترین واژهٔ در لغتنامهٔ بشریت، گامی اساسی به جلو برداشته که دیگر به‌هیچ‌وجه، قابل بازگشت به گذشته نیست. آن‌ها تا همین جای کار، افتخاری بزرگ در تاریخ مبارزات آزادیخواهانه، نه تنها در ایران که در سراسر جهان به ثبت رسانده‌اند.
بر کانون‌های دلاور شورشی، برزنان و مردانِ به پا خاسته در سراسر ایران، بر دانشجویانِ شریف و دانش آموزانِ آزادیخواه درود می‌فرستیم و شک نداریم که بر پیکرهٔ هیولای آدم‌خوار ارتجاع، طی نزدیک به سه هفتهٔ گذشته، ضرباتی واردشده که‌ترمیم آن‌ها غیرممکن است.
همگان امروز متفق القول‌اند که جهت اتمام کار و برای فرو افکندن این هیولا، تیر آخر را باید بر شقیقهٔ او شلیک کرد.