قیام ایران – اتحاد و همبستگی رمز پیروزی است

 

در چهلمین روز از قیام و با وجود واقعیتی بنام سرکوب گسترده از سوی دیکتاتوری ولی فقیه، اما شاهد هستیم که شورشگران و قیام آفرینان همچنان میدان دار انقلاب دمکراتیک در شهرهای میهن می‌باشند.

خوش خیالی و اشتباه محاسبه از سوی اتاق‌های فکر رژیم تا به امروز براین نکته متمرکز گردیده که گوئیا عدم حضور میلیونی مردم در کف خیابان‌ها نشان ازچراغ سوئی برای خروج رژیم از بحران بوده و بدین سان خامنه‌ای نیز براین باور است که النهایه جنبش را تحت کنترل کامل درآورده و براریکه قدرت باقی بماند!

اما واقعیت‌ها در زیر پوست شهرهای میهن و بویژه وجود رادیکالیسم مقدس انقلابی چیز دیگری را به بیرون ساطع می‌کنند و آن وجود لشکری از جوانان و کانون‌های شورشی با پتانسیل بسیار بالای انقلابی است که ترجمان وجود «سازماندهی» و داشتن «تشکیلاتی منسجم» می‌باشد.

نیم نگاهی به صحنه‌های رزم و نبرد در خیابان‌ها، معابر، دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی و پیوستن دیگر گسل‌های اجتماعی مانند کارگران، کشاورزان، معلمان، نفتگران و حتی دانش آموزان به یقین ترجمان این واقعیت است که روند شتابان قیام‌ها در پشت پارامتری بنام «کمیت» گیر نکرده، بلکه سرنخ این انقلاب در اساس به «کیفیت» نیروهای حاضر در صحنه و «آتش قیام» وصل می‌باشد، امری که در منطق طبیعی خود و با گذشت زمان به آزاد سازی پتانسیل عظیم دیگر نیروهای اجتماعی راه خواهد برد.

این همان اشتباه تاریخی است که تمامی دیکتاتوری‌ها در روزهای آغازین هر انقلابی بخرج می‌دهند. در دوران دیکتاتوری پهلوی و زمانیکه روند جنبش با اندکی از مردم در شهرهای میهن آغاز گردید، ساواک و اتاق‌های فکر شاه با خوش خیالی براین باور بودند، که گوئیا با «عده‌ای قلیل» و برآمده از «خارج از مرزهای کشور» سرو کار داشته و النهایه توان تقابل و سرکوب جامعه را خواهند داشت.

این واقعیت نیز اکنون در سخنان و مواضع هراسان از سوی سران و متولیان حکومتی بخوبی به چشم می‌خورد. برای نمونه آخوند دژخیم اژه‌ای، رئیس قوه قصابیه حکومت در تازه‌ترین سخنان از جمله به «محاکمه» شورشگران «که در قضایای اخیر مرتکب جنایت شدند و با عناصر ضدانقلاب در داخل و خارج و بیگانگان مرتبط بودند» اشاره و تاکید می‌کند «این افراد وفق قانون مجازات خواهند شد و این مجازات بازدارنده خواهد بود». (خبرگزاری حکومتی مهر ۲ آبان ۱۴۰۱)

دراین رابطه دیکتاتوری ولی فقیه بخوبی می‌داند که در شرائط توفانی امروز ایران، برگزاری هر محاکمه قلابی و صدور احکام اعدام، زندان و یا کشاندن دستگیر شدگان به مصاحبه‌های اجباری تلویزیونی به معنای ریختن بنزین بر آتش قیام‌ها می‌باشد.
به یقین دراین راستا کافی است تا حکومت دست به چنین «خبطی» زده، تا نتایج مرگبار آن را در کوچه و خیابان‌ها با هرچه شعله ور تر شدن قیام‌ها به عینه تجربه نماید.

یک نمونه برای وضعیت لرزان حاکمیت، همان عجز و التماس‌های سخنگوی آخوند جلاد ابراهیم رئیسی در جمع دانشجویان دانشگاه خواجه نصیر و یا در قم می‌باشد. گسیل این مهره امنیتی از سپاه به جمع دانشجویان، نشان از تلاش خامنه‌ای با هدف آرام کردن صدای دانشجویان مبارز و دادن و عده و وعید برای منحرف نمودن قیام‌ها را دارد.
اما پاسخ کوبنده دانشجویان مبارز با شعار «مهمون قاتل نمی‌خواهیم»، و یا «قاتل برو بیرون و بیشرف بیشرف»، به یقین واقعیت‌های دیگری را بر دیکتاتور تحمیل می‌کند.

سخن آخر آنکه، خامنه‌ای اکنون با نسلی برآمده از درد و رنج، استثمار، سرکوب، فقر، فلاکت و ناعدالتی روبرو می‌باشد که چیزی برای از دست دادن نداشته و می‌روند تا با زیر و رو کردن حاکمیت، به خواسته‌های بحق جامعه برای حریت بشری، رفاه، حاکمیت مردمی و یک جمهوری دموکراتیک بربستر اتحاد و همبستگی آحاد مردم جامه عمل بپوشانند.