دیکتاتوری ولیفقیه در هراس از خیزش و خروش دانشجویان مبارز و در آستانه ۱۶ آذر، روز تاریخی دانشجو، دست به ترفندی دیگر با هدف منکوب نمودن و «مدیریت بحران» در دانشگاههای کشور زده است.
در این رابطه رسانههای حکومتی گزارش کردهاند که سران قوا در دیکتاتوری ولیفقیه به همراه مجموعهای از کارگزاران دانهدرشت قرار است تا در چند دانشگاه در تهران دست به سخنرانی و «بحث آزاد» بزنند.
خبرگزاری حکومتی ایسنا (۱۵ آذر ۱۴۰۱) ازجمله مینویسد: «به مناسبت روز دانشجو، محمدباقر قالیباف فردا ۱۵ آذر به جمع دانشجویان دانشگاه تربیت مدرس میرود. محسنی اژهای نیز میزبان جمعی از دانشجویان خواهد بود. قرار است ابراهیم رئیسی نیز به جمع دانشجویان برود».
اعلام ناگهانی برای حضور سران قوای خامنهای در جمع دانشجویان بهیقین ریشه در هراس حاکمیت از تبعات آن و بهویژه آمادهسازی دانشجویان برای «پذیرایی گرم» از عوامل سرکوب و کشتار مردم را دارد.
ولیفقیه بهخوبی میداند که هرگونه اطلاعرسانی بهموقع، به معنای آن خواهد بود تا مردم علیه حضور قاتلان فرزندان خود دست به تجمعات اعتراضی زده و بدینسان میز ولیفقیه درمانده را برهم بزنند.
سخن از یک روز تاریخی در میهنمان میباشد که طی آن دانشجویان مبارز علیه استبداد شاهنشاهی بپا خاسته و با فدای جان خود، نهال نوپای «جنبش دانشجویی» را پایهگذاری نمودند.
پاسخ دیکتاتوری شاه نیز بهمانند دیکتاتور مذهبی همان شلیک گلوله و به شهادت رساندن سه تن از دانشجویان بیسلاح و بیدفاع و معترض بنامهای «مصطفی بزرگنما و احمد قندچی و مهدی شریعت رضوی». بود.
در فردای پیروزی انقلاب ضد سلطنتی نیز شاهد بودیم که چگونه خمینی ملعون با راهاندازی بلوایی بنام «انقلاب فرهنگی» دست به کشتار، دستگیری و بستن دانشگاهها و مراکز علمی کشور زد و بدینسان هزاران دانشجو، استاد و کادرهای علمی مجاهد و مبارز را به خاک و خون کشید.
بهیقین انقلاب فرهنگی لکه سیاهی در حاکمیت خونریز و مردمکش آخوندی میباشد، زیرا اساس و بنیان آن شعبدهبازی نه بر پایه تحول فرهنگی و علمی در جامعه، بلکه صرفاً بر مبانی و دیدگاه ارتجاع سیاه مذهبی و قوانین آخوند ساخته علیه سادهترین حقوق گسلهای اجتماعی مانند دانشجویان و نیز باهدف پاکسازی و راه انداختن حمام خون استوار گردیده بود.
این روند ضد انسانی نیز تنها به سالهای ۵۸ الی ۶۱ ختم نمیگردد، بلکه هر زمان که دانشجویان مجاهد و مبارز برای احقاق حقوق خود به خیابانها ریخته و یا دست به تجمعات اعتراضی زدهاند، با پاسخی سرکوبگرانه، امنیتی شدن فضای مراکز آموزش عالی، دستگیری، تعلیق، اخراج از دانشگاهها و ستارهدار شدن، روبرو گردیدهاند.
نمونههایی مانند سرکوب خونین قیام دانشجویان تیر ۷۸ که بنا برداده های حکومتی حداقل «۷ دانشجو» شهید و بیش از ۴۰۰ تن دیگر زخمی شدهاند، حمله به کوی دانشگاه در خرداد ۸۸ و یا طی سه ماه اخیر به سرکوب خونین در دانشگاهها، تنها گوشهای از بربریت ساری و جاری علیه طیف فرهیخته دانشگاهی در ایران میباشد. طنز تلخ تاریخ نیز حضور امروز پاسدار قالیباف در جمع دانشجویان میباشد که بقول خود، در آن دوران با لباس شخصی، «دانشجویان را لولهپیچ» میکرده، است.
امروز نیز پاسخ دانشجویان طی گذشت بیش از ۸۰ روز از قیامها با شعارهای «مرگ بر ستمگر، چه شاه باشه، چه رهبر» و یا «کشته ندادیم که سازش کنیم، رهبر قاتل را ستایش کنیم» بهیقین مهر تائیدی بر وجود و عمق جنبش دانشجویی در میهنمان میباشد.
بدینسان هرزمان که جامعه دردمند ایران برای تحول بنیادین بپاخاسته است، این دانشجویان مبارز و مجاهد بودهاند که به یاری جنبش درصحنه حضور پیداکرده و عملاً رهبری فکری انقلاب را به عهده گرفتهاند.
در این رابطه دبیرخانه شورای ملی مقاومت (۱۵ آذر ۱۴۰۱) با اشاره به این واقعیت تأکید کرده است: «دانشجویان در تهران در دانشگاههای شریف، علامه، زبان و ادبیات دانشگاه تهران، آزاد تهران مرکز سوهانک، آزاد تهران شمال و خواجه نصیر و در سایر شهرها، دانشگاههای آزاد تبریز، دانشگاه کردستان در سنندج، فنی دخترانه سنندج، نوشیروانی بابل، آزاد قزوین، فنی بهشتی کرج، اصفهان، خوراسگان، برای دومین روز دست به تحصن و اعتصاب زدند. دانشجویان ازجمله شعار میدادند «وعده هاشون سرابه جوابش انقلابه».