نیم پهلوی که در سالروز فرار پدرش (۲۶ دیماه) در تلویزیون بقای ساواک و سلطنت به صحنه آورده شده بود ماهیت ضد دمکراتیک خود را به صورتی ابلهانه به نمایش گذاشت.
وی که بعد از ۴۴ سال از سقوط دیکتاتوری سلطنتی هنوز حتی یکبار جنایات صورت گرفته توسط پدر و پدربزرگش را محکوم نکرده و نیز میلیاردها دلار ثروت غارت شده مردم ایران توسط پدر و مادرش را به مردم بازپرداخت نکرده است با گزافه گوئی دم از حقوق بشر و دمکراسی زد و به روسری خواهران مجاهد گیر داد که گویا آنها مجبور به گذاشتن روسری هستند.
وی که در همان جا مطرح کرده بود دین و باورهای عقیدتی اساساً امری شخصی است و حکومت نباید در آن دخالت کند، بسیار ناشیانه و البته احمقانه با پرداختن به پوشش زنان مجاهد، پوشالی بودن ادعای دموکراسی خواهی خود را به نمایش گذاشت. معلوم نیست انتخاب روسری توسط خواهران مجاهد چه ارتباطی به بچه شاه و همپالکی های او دارد و اساساً کدام دموکرات واقعی به خود اجازه میدهد راجع به چگونگی پوشش زنان صحبت کند. او به شیوه پدربزرگ سفا کش فکر میکند یا باید به زور و اجبار حجاب از سر زنان برداشت و یا با شیوه آخوندی آنها را وادار به حجاب اجباری نمود.
شایان تاکید است که این رویکرد نیم پهلوی دقیقاً برای وانمود کردن این همانی اسلام مجاهدین و ضد اسلام آخوندی است و از آنجا که رژیم ضد بشری به ویژه با خیزشهای ۴ ماهه گذشته در لبه پرتگاه سرنگونی قرار گرفته میخواهد با زدن به تنها آلترناتیو واقعی در صحنه برای رژیم فرجه بقای بیشتری خریده و در صورت امکان با بند و بست با محافل استعماری برای خودش در بعد از سرنگونی رژیم کلاهی دست و پا کند.
وی ادعا میکند که اعضا و رهبران مجاهدین آمادگی دیالوگ باز و شفاف با دیگر نیروهای دمکراتیک را ندارند سپس جهت محکم کاری میگوید "این را من نمیگویم برید از اعضای سابق مجاهدین بپرسید."
باید به نیم پهلوی گوشزد نمود که ابتدا برادریت را ثابت کن سپس ادعای ارث و میراث کن، ابتدا با محکوم کردن جنایات پدر و پدربزرگت ثابت کن که تو نمیخواهی در مسیر آنها قدم بگذاری؛ سپس خواستار دیالوگ با خودت باش و نیز ثروتهای بغارت برده شده مردم ایران توسط پدر و مادرت را بازپرداخت کن سپس دم از حقوق مردم بزن آخر گروه خونی تو با مقولات دمکراسی و حقوق بشر همخوانی ندارد.
وانگهی شاهدیم که شعبان بی مخهای امروزی در پوش سلطنت در لندن و برلین و اسکاندیناوی تا استرالیا و... در تظاهرات هموطنان به فحاشی ) از نوع چاله میدونی و لمپنی(و ضرب و شتم تا شکستن دندان افراد مختلف رو آوردهاند. این است دمکراسی موردنظر شما؟ وانگهی "علیامخدره"!! یاسمن پهلوی با بازنشر کردن جمله مرگ بر سه فاسد "ملأ چپی مجاهد" حکم اعدام مجاهدین و مارکسیستها را از همینالان صادر کرده است. به نظر میرسد که دمکراسی ادعائی بچه شاه از سنخ و جنس دموکراسی پدر سفاکش میباشد که حتی احزاب دستساز خودش را نیز تحمل نکرده و سرانجام در سال ۱۳۵۴ همه را در حزب واحد رستاخیز سرجمع نمود و اعلام کرد هر کس که نمیخواهد عضو یکی از دو جناح این حزب شود پاسپورت گرفته از مملکت خارج شود زیرا به گمان وی مملکت ارثیه پدری او بود.
از همه جالبتر استناد بچه شاه به خائنین به خدمت وزارت اطلاعات درآمده که خود را زیر نقاب "اعضای سابق مجاهدین" پنهان میکنند، میباشد. اینکه نیم پهلوی سالها آلت دست وزارت بدنام قرارگرفته و عناصر مشکوک وزارتی در اطرافیان او نفوذ فراوان دارند دیگر بر کمتر کسی پوشیده است. بیجهت نیست که او با نداشتن یک تشکیلات منسجم و یک نیروی رزمنده در داخل از سالها پیش به امید عناصری از سپاه و بسیج که رسالت حفظ نظام آخوندی را دارند نشسته تا حکومت را به ایشان تقدیم کنند. (شتر در خواب بیند پنبهدانه) به خاطر همین ارتباطات مشکوک با عناصر وزارتی است که وقتی مأموران بدنام وزارت در باغ معلم آزاده آقای هاشم خواستار به سراغ او میروند از او میخواهند که با "شاهزاده" همکاری کرده و به او پیشنهاد میدهند که شماره موبایل نیم پهلوی را به او بدهند. (به این میگویند بازی وزارت اطلاعات با کارت نیم پهلوی).
شایان تأکید است که خواست اصلی این خیزشها بعد از مقوله سرنگونی، آزادی است. بنابراین ائتلاف و وحدت هم اساساً باید حول مقوله آزادی و برابری و در بین نیروهای آزادیخواه باشد. ازاینرو مجاهدین از چند دهه پیش مرز خود را با نیروهای ارتجاعی و وابسته مشخص کرده و با تأکید بر نفی شیخ و شاه و ارتجاع و استعمار و بهطور مشخص دیکتاتوری و وابستگی به سینه آنها که یا به شیخ و جناحهای درونی آن چشم دوخته و یا در سودای بازگشت به گذشته و وابستگی هستند دست رد زدهاند. همان مرزبندی که امروز در شعارهای "مرگ بر ستمگر چه شاه باشه چه رهبر" و "نه سلطنت نه رهبری، دمکراسی برابری" متجلی است و در کف خیابانها و دانشگاههای ایران داده میشود. بنابراین بچه شاه باید از این بابت خاطرجمع باشد که هیچ مجاهدی حاضر نیست دست وحدت بهسوی او و یا جناحهایی از رژیم دراز کند، و هیچ راهی برای ادامه بقای نظام سفاک آخوندی همچنانکه برای بازگشت به دیکتاتوری سلطنتی نیست. مردمی که شاه خائن را به زبالهدان تاریخ رهسپار کردند فرزندان آنها نیز قادرند و بر آناند که شیخ را نیز به آن ضمیمه نموده و ایران را از لوث وجود این دو جرثومهٔ فساد و تباهی پاک کنند.