دنیای مجازی هرچندهر چند یک امکان مدرن برای اطلاع رسانی است اما بهراحتی میتواند مورد سوءاستفاده هم قرار گیرد. در عالم سیاست و مبارزه، این فضا برای کسانیکه در دنیای واقعی وزنی ندارند میتواند این امکان را فراهم کند تا آنها با حضور در آنجا وزن خود را صدها برابر آنچه که واقعاً هستند نشان دهند. از همین جهت دنیای مجازی برای شارلاتانها، موجسوارها و امنیتی کارها، فضای مناسبی برای توطئهچینی و فریبکاری است.
در این دنیا میشود کاه را کوه کرد. برای مثال کافی است شما هزار نفر را در اختیار داشته باشی تا بتوانی پتیشنها و هشتگهای چندین صد هزاره نفره یا حتی میلیونی را ه بیندازی! کافی است، هر نفر از آنها ده شناسه و ایمیل داشته باشند. (چیزی که مطمئناً اگر جلو این شارلاتانهای سلطنتی یا آخوندی بگذاری آنها حتماً قهر خواهند کرد! ده شناسه را بهعنوان حداقل بگیرید). تا اینجا شما یک حضور دههزارنفره رادارید. حال تصور کنید که هرکدام از آنها یک هشتک را فقط ۵۰ بار در روز تکرار کنند (این هم حداقل حداقل است). به همین راحتی شما یک هشتگ پانصد هزاری دارید. پتیشن را هم به همین شیوهها میشود در کوتاهترین مدت به صدها هزار رساند.
این به این معنی نیست که همه کارها در دنیای مجازی قلابی است. برای پرهیز از این همان انگاری کلیشهای باید کاراکتر و شخصیت طرف مورد بحث در دنیای واقعی را مبنا قرار داد. اگر دیدید طرف در دنیای واقعی شارلاتان و کلاهبردار است- نگارنده در بین جماعت ایرانی شارلاتانتر از آخوند و شاه طلب ندیده- شک نکنید که محاسبات بالا در رابطه با گردوخاک مجازی او فقط نوک کوه یخ است.
این مهم است که بدانیم که هیج نیروی جدی و با پرنسیپی نمیتواند و نباید با این شارلاتانها در دنیای مجازی رقابت کند و یا خودش را با آنها درگیر کند. چرا که برای موفقیت در چنین رقابتی باید مثل خود آنها شد و این علاوه بر اینکه با پرنسیپهای مبارزاتی مغایر است موجب به هرز دادن انرژی هم هست. چیزی که احتمالاً رژیم هم روی آن حساب بازکرده همین است. پس بجای رقابت و درگیری با آنها باید آنها را در حد ضرورت و نه بیشتر و آنهم تا آنجا که به افشاء کردن توطئه های رژیم کمک میکند افشاء و طرد کرد.
جنبه کمدی این بازی وقتی است که این شارلاتانها بخواهند این حضور مجازی قلابی را بهعنوان محکی برای سنجش وزن و اندازه سیاسی خودشان در دنیای واقعی به ما یا مخاطب خارجی قالب و بر آن اساس طلب سهم کنند! برای هر انسانی که اندک هوش سیاسی داشته باشد این عمل چیزی جز یک جوک خندهدار نیست. تصور کنید رضا پهلوی برود پیش یک سیاستمدار غربی و بگوید من نماینده مردم ایران هستم و تو باید من را به رسمیت بشناسی و در پاسخ به اینکه بر چه اساسی او خود را نماینده هشتادوپنج میلیون آدم میداند بگوید برو طومار چند صدهزارنفره امضا در فلان سایت و تعداد هشتگهای توئیتری را چک کن!
جنبه تراژیک این بازی اما وقتی است که رسانههای معلومالحالی تلاش میکنند این شارلاتانیسم را به ایرانیان بهعنوان چیزی واقعی قالب کنند. پیچیدگی این قضیه و سودرسانیاش به خامنهای هم از همینجا است. به دلیل اینکه چنین رسانههایی که سالها اعتماد یک بخش از جامعه- هرچند ناچیز- را به خود جلب کردهاند شاید حداقل برای مدتی بتوانند این محصولات شارلاتانیسم مجازی را بهعنوان جنس واقعی به فروش برسانند و برای خامنهای این خودش اندک فرجهای برای جمعوجور کردن اوضاع یا به هرز دادن انرژیهارا فراهم میکند. این البته مثل متشبث شدن غریق به حشیش میماند، ولی به هر جهت میتواند به اندازه همان حشیش به درد و رنج ایرانیان بیافزاید.
اگر دسته یا گروهی را دیدید که در دنیای واقعی شارلاتان و کلاهبردار هستند شک نکنید که آنها در دنیای مجازی هم صد برابر بیشتر شارلاتان خواهند بود، پس گردوخاک سایبری آنهارا جدی نگیرید. اتفاقاًهر جا دیدید بیشتر گردوخاک را ه انداختهاند، بدانید که برای پوشاندن موقعیت ضعیفشان در دنیای واقعی است. میتوان گفت که این گردوخاک سایبری پیرامون رضا پهلوی در چند روز اخیر هم از این قاعده مستثنی نیست. این علامت شکست و رو شدن فریبکاری او در رابطه با توئیت مشترک زدن با چند سلبریتی است. چرا که عدم مقبولیت رضا پهلوی در بین حتی همان چند سلبریتی در همان چند روز اول آشکار شد و انزوا و منفوریت او را به نمایش گذاشت. تشکلات سیاسی ایرانیان هم که از چپ تا لیبرال، از ملی تا ملی-مذهبی، از کرد تا بلوچ و ترک و.. از کوچکترین تا بزرگترین آن که محوریت مبارزه با رژیم را به عهده دارد یعنی مجاهدین و شورای ملی مقاومت همه- حال با شدت و حدت کمتر یا بیشتر- از قبل دست رد به سینه رضا پهلوی زده بودند و ادعاهای او را به سخره گرفته بودند. پس این گردوخاک مسخره و توهینآمیز در رابطه با وکالت دادن را باید برای پوشاندن شکست آخرین تلاش رضا پهلوی برای جمعکردن چند سلبریتی پیرامون خودش دید.
آن هم توئیتی که توسط این رسانههای معلوم الحال فارسی زبان با آب و تاب داشت به عنوان مقدمهای برای ائتلاف بزرگ با محوریت رضا پهلوی به خورد مردم داده میشد، فقط چند روز دوام آورد و تمام آن دود و دم تبلیعاتی در اینترنشنال و دیگر رسانهها به رسوایی تبدیل شد. این گردوخاک مجازی اخیر هرچند شاید در این شرایط سودمندترین حرکت برای خامنهای در بازی با کارت سلطنت باشد ولی تأثیرات آن بسیار زودگذرتر از آن چیزی خواهد بود که طراحان آن گمان میکنند. این یک گام کیفی در جهت تعمیق انقلاب و افشاء و طرد موجسواران پهلوی طلب خواهد بود.