اسماعیل محدث: اخلاق و مشروعیت سیاسی

 

واژه‌شناسی و به کار بردن کلمات دقیق و به‌جا در سیاست یکی از نشانه‌های آگاهی فرد و نیروی سیاسی و همچنین وجود اخلاق سیاسی در آن‌ها می‌باشد. در جوامع دموکراتیک جاافتاده افراد، سیاستمداران، عمدتاً طرز به کار گرفتن به‌جای کلمات را می‌دانند و رعایت می‌کنند. عمده مشکل شهروندان در این‌گونه جوامع بی‌وفایی منتخبین نسبت به وعده‌های داده‌شده در کارزار انتخاباتی است. در نظام دموکراتیک شهروندان بنا بر شیوه‌های آن نظام به افرادی که خود را، با اهداف و برنامهٔ اعلام‌شده، کاندید می‌کنند رأی می‌دهند و نمایندگان خود را برای خدمت در نهادهای مختلف موجود و برای مدت‌زمان مشخص‌شده انتخاب می‌کنند. این نمایندگان، که می‌توان به آن‌ها وکیل هم گفت، برای به انجام رساندن وعده‌های اعلام‌شده در مدت‌زمان مشخص‌شده به خدمت درمی‌آیند و سعی می‌کنند تا خواسته‌های شهروندانی که به آن‌ها رأی داده‌اند، موکلین، را به اجرا دربیاورند. «وکلا» علاوه بر جواب گوئی به قوانین موجود در کشور، مانند همهٔ شهروندان، می‌بایست پیوسته به «موکلین» خود هم پاسخگو باشند. در دمکراسی وزن هر نیرو فقط از طریق شمارش آرا در انتخابات سنجیده می‌شود.

در نظام دیکتاتوری، یعنی در نظامی که رژیم حاکم مخالفت را به رسمیت نمی‌شناسد و هرگونه انتخابات اگر هم وجود داشته باشد نمایشی بیش نیست، مشروعیت هر فرد و یا نیروی سیاسی تنها و فقط از میدان مبارزه، مقاومت، برعلیه رژیم حاکم سرکوبگر به دست می‌آید و نه از چیزی و از جای دیگری. اگر رژیم دیکتاتوری را به ساده‌ترین بیان با به رسمیت نشناختن اپوزیسیون تعریف کنیم؛ اگر صفت دمکراتیک را به نظامی اطلاق کنیم که در آن شرکت همهٔ افراد و احزاب و سازمان‌ها در ادارهٔ کشور آزاد بوده، حق انتقاد و مخصوصاً حق مخالفت در آن محفوظ باشد؛ بنابراین تعریف ساده رژیم ولایت‌فقیه حاکم بر ایران یک دیکتاتوری بوده و از آنجائی که می‌خواهد آزادی‌های فردی و اجتماعی افراد جامعه را هم در تشت ایدئولوژی خودش بچپاند، رژیمی است تمامیت‌خواه. به‌این‌ترتیب و با توجه به خصلت رژیم حاکم بر ایران مشروعیت هر فرد و هر نیرو به‌طریق‌اولی از مبارزه برای سرنگونی آن ناشی می‌شود. برای مبارزه با رژیم دیکتاتوری کسب اجازه لازم نیست. کافی است در صورت وجود اراده و امکان و صلاحیت تشکیلات منسجمی به وجود آورد؛ با نیروهای دیگری که هدف اعلام‌شدهٔ سرنگونی دارند ائتلاف کرد؛ با تشکیلات قدرت دیکتاتوری حاکم مبارزه کرد؛ آن را سرنگون کرد؛ حکومت و کشور را با برنامهٔ از پیش اعلام‌شده و برای مدت‌زمان موقت اداره کرد؛ و سرانجام پس از مدت‌زمان معقول آن را به مردم و منتخبین مردم که از صندوق‌های رأی بیرون می‌آیند سپرد.

با این تعاریف بسیار ساده و کلاسیک می‌توانیم به این نتیجه برسیم که در مبارزه با رژیم دیکتاتوری اصولاً وکالت دادن از اساس بی‌معناست و اگر کسانیکه آن را پیشنهاد می‌کنند ریگی در کفش نداشته باشند، حتماً از مرحله پرت می‌باشند. این‌گونه پرتی، که متأسفانه و ناگزیر موجب پرت‌وپلاگویی می‌شود، خاص جوامعی است که در اثر تداوم دیکتاتوری امکان رشد سیاسی برای عموم مردم غیرممکن و یا محدود بوده است. در این‌گونه جوامع کسی خوب فوتبال بازی می‌کند و بسیار معروف است و یا کسی که خوب آواز می‌خواند و بسیار محبوب است، در نظر عوام می‌تواند سیاستمدار خوبی هم باشد. در جوامع دیکتاتور زده معروفیت جای شایستگی را می‌گیرد، و در آن به افراد معروف و محبوب وظایفی موکول می‌شود که اساساً درک و توان انجامش را در چنته ندارند. در برخی از کشورهای دموکراتیک لرزان هنرپیشه‌ها، خوانندگان و یا ورزشکاران شناخته‌شده به مقامات سیاسی در بالاترین سطح می‌رسند. حداقل توجیهی که می‌توان در مورد این امر به کاربرد این است که در یک رژیم دموکراتیک، اگرچه لرزان، کماکان هر کس که رأی بیشتری به دست بیاورد مشروعیت دارد تا بر مسند قدرت بنشیند. برای از بین بردن هرگونه سوءتفاهم باید گفته شود که در بین ورزشکاران، خوانندگان، هنرپیشه‌ها، مثل همهٔ افرادی که حرفه‌ای به سیاست نمی‌پردازند، کسانی وجود دارند که در زمان ورود به صحنهٔ فعال سیاسی، تعمق می‌کنند و سره را از ناسره تشخیص می‌دهند و از پرت‌وپلاگوئی پرهیز می‌کنند. البته حساب افراد معروف و محبوب ابن‌الوقت جداست. غلامرضا تختی، که در نظامی دیکتاتوری زندگی می‌کرد، مشروعیت و محبوبیت خارج از تشک کشتی را با ایستادن در طرف درست تاریخ و ایستادن در کنار رنج مردم، به دست آورد. حبیب خبیری در مقابل رژیم آدم‌خوار آخوندی در آن زمان که تنوره می‌کشید، بی‌هیچ خطابه‌ای که بخواهد راهی را نشان دهد، با عمل و لبخند بی‌مانندش و بی‌هیچ نوسانی، در طرف درست تاریخ و در سمت مبارزه مردم قرار گرفت.

کسانیکه فکر می‌کنند برای رسیدن به دموکراسی راه میان‌بر و بی هزینه وجود دارد، می‌بایست حداقل به تاریخ دموکراسی اروپا در قرن بیستم نگاهی بیندازند. احترام به کلمات از بارزترین خصوصیات یک فرد یا نیروی مترقی است. برای قرار گرفتن در مسیر درست می‌بایست درست فکر کرد، برای درست فکر کردن می‌بایست کلمات دقیق به کاربرد و برای بیان تفکر منسجم از واژهای به‌جا و مناسب استفاده کرد. در سیاست هم، به‌مانند هر علمی، استفاده از کلمات مناسب ضروری است؛ درک این ضرورت حداقلِ اخلاق سیاسی به‌حساب می‌آید. فقط با دانش و اخلاق می‌توان از به کار بردن واژه‌های پرتِ «وکالت» و «ائتلاف ۱+۵» و «خود مردم اپوزیسیون هستند» در جامعهٔ دیکتاتوری پرهیز کرد. فقط با اخلاق و دانش می‌توان از آبروریزی گفتن اینکه «خارجی‌ها وقتی می‌خواهند با اپوزیسیون صحبت کنند، نمی‌دانند با چه کسی صحبت کنند!» جلوگیری کرد و از شاخهٔ خاتمی با عبور از احمدی‌نژاد بر روی شاخهٔ روحانی نشست. باید کور و کر بود تا عنصر رهبری کنندهٔ کف خیابان‌های خونین ایران را ندید و در کاخ‌های اجنبی به دنبال رهبر تراشیدن بود. شلاق کشی اذهان عمومی مردم با تلویزیون‌های مشاطه گر بی فایده است. هیاهوی بزک کردهٔ آنها در برابر خروش میدان بی رنگ می‌ماند. دورهٔ رهبری فردی به پایان رسیده است، اما فصل کسب مشروعیت در میدان مبارزه همچنان ادامه دارد.