"خشت کج از همانجا کار گذاشته شد. هر شخص و جریان سیاسی که به قانون اساسی ولایتفقیه رأی مثبت داد، به حاکمیت جمهور مردم خیانت کرد و خنجر زد. امروز دم زدن از هرگونه سلطنت همان خشت خیانت است. بالا بردن عکس سردژخیم ساواک در کنار عکس شاه و بچهاش در تجمع بقایای سلطنت در مونیخ علامت آشکار همین حقیقت است. ملغمهٔ سلطنت انتخابی، دوبلهخوری فوق متناقض دیگری با همان سبک خمینی و خامنهای است... "(پیام مسعود رجوی اول اسفند ۱۴۰۱)
آری با این " خشت کج" دوره سیاه حاکمیت خمینی به وقوع پیوست. در نبرد با این هیولای ولایتفقیه با قیام نیم میلیونی شورشگران دوران " میلیشیا" در تهران (۳۰ خرداد ۶۰)، بهعنوان رخداد تاریخی آن زمان، خمینی از آسمان به زمین برگردانده شد. این رخداد بالاترین آزمایش در تاریخ مبارزات ایرانزمین برای تمامی جریانات سیاسی بود. امتحان خط سیاسی هر گروه، جریان و هر مدعی آزادیخواهی، استقلال و وطنپرستی شروع گردید.
حلقه مفقوده مشکل سیاسی و حل ناشده هزاران ساله با اعلام آلترناتیو شورای ملی مقامت ایران توسط آقای مسعود رجوی پر و تکمیل شد. علل عقب نگهداشته شدگی خلقهای ایرانزمین با ابتکار و درواقع کشف علت، توسط مسئول شورا، بهروشنی وارد شعارهای کف خیابان شد. این مهم، بسیار بسیار برای هر ایرانی و هر انسان آزاده فوقالعاده قابلتوجه است و آن اینکه:
رهبری مقاومت ایران مرز سرخ "نه شاه نه شیخ"را با قدرتمندی بینظیر وارد میز سیاسی انقلابیون کرد.
اگر انقلاب ضد سلطنتی ۲۲ بهمن ۵۷ پیروز نبود عمق فاسد و جنایتکار ارتجاع افشا نمیشد. اساساً اعلام " انقلاب نوین"بعد از ۳۰ خرداد ۶۰، توسط مسعود رجوی علیه ارتجاع حاکم ولایتفقیه موضوعیت پیدا نمیکرد. اگر این کشف پیروزمند تاریخ مبارزات جبهه خلق " نه شاه نه شیخ" نمیشد، صفبندی و مرزبندی ارزشمند کنونی به وجود نمیآمد
انقلاب شکوهمند ۲۲بهمن سال ۱۳۵۷ مردم ایران ضربه بزرگی بر پایه استبداد پادشاهی در ایران وارد کرد. اما پایه دیگر استبداد و ارتجاع مذهبی به حاکمیت رسید. خمینی بهعنوان رهبر چنین حاکمیتی تمامی تبهکاریها و کشتن و زندانی کردن مخالفان سیاسی و انقلابیون را دوچندان ادامه داد.
دوچندان بدین معنی که خمینی دقیقاً و برحسب ماهیتش و آن زایمان بعد از حاکمیت ولایتفقیهاش جبهه " هم شاه و هم شیخ"را میخواست احیا کند و کرد.
در مقابل آن دیو تبهکار خمینی، نبردی سنگین بین جبهه «نه شاه نه شیخ" و جبهه " هم شاه هم شیخ" آغاز شد و میباید آغاز میشد چون:
" ما هنوز در آغاز راهیم، بتی رفته ولی بتپرستان هنوز هستند... من نیامدم که روند خودبخودی قضایا را فقط ستایش کنم. ما نیامدیم که آنچه را هست و فقط هست تائید کنیم. باید اندیشید که چه چیز باید باشد و چه چیزی نباید شد ... . (مسعود رجوی دانشگاه تهران چهار روز پس آزادی از زندانهای مخوف سلطنت پهلوی).
در پایان همین سخنرانی تاریخی هم گفت: " پیروز باد انقلاب دموکراتیک مردم ایران".
آری بتپرستی در جبهه " هم شاه و هم شیخ" هنوز ادامه دارد. تقریباً تمامیت شاخههای دستگاه مخوف ساواک با ربش و پشم خمینی گونه آراسته شد و ساختارش به خدمت ارتجاع خمینی درامد. حتی بهطور موثق ساواکیهای " 300 تومنی" محلات شهرها و دهات میهن فراخوانده شدند. تنها اندکی از مدیرانش مثل همین سمبل جنایت و شقاوت " ثابتی" یا خارج شدند و یا اعدام گردیدند. اکثریت آنها را اطلاعات بدنام ولایتفقیه " ساواما" به خدمت گرفت.
یک اعتراف:
ساواما (سازمان امنیت و اطلاعات رژیم) از آن نام هایی بود که در ابتدای انقلاب رازهای فراوانی را با خود همراه داشت. اما ساواما، نه آن هیولای...ترسیمشده توسط ضدانقلاب (بیشتر منظور رژیم مجاهدین خلق است) بلکه همان اداره هشتم ساواک بود که به خدمت انقلاب درآمده بود". (۱۵ اسفند ۱۴۰۱ فارس خبرگزاری اطلاعات سپاه رژیم)
بتپرستان جبهه "هم شیخ و هم شاه" بعد از ادامه قیام کنونی در ایران، وارد آلترناتیو سازی بیپایه شدهاند. اینان در مقابل آلترناتیو شورای ملی مقاومت با خط استعمار نمایش میدهند. این نمایشگران، شعار " زن، زندگی، آزادی" را به سخره گرفتهاند. اینطور وانمود میکنند که گویا انقلاب نوین ایران بعد از شهادت هموطن کردمان مهسا امینی (ژینا) شروع گردید. با این برداشت خود را وارث! انقلاب نوین و به خیال خود آلترناتیو آن میدانند. انگار بیش از ۴ دهه مقاومت و مبارزه با پرداخت بهای حداکثر با دهها هزار شهید به وقوع نپیوسته است. جدا شرمآور است.
درصورتیکه آلترناتیو شورای ملی مقاومت ایران ریشه در کشف و اعلام شکوهمند جبهه خلق " نه شاه نه شیخ " در سال ۱۳۶۰توسط مسعود رجوی پایهگذاری شد. این آلترناتیو پیروزی انقلاب بزرگ و ضد سلطنتی ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ و بعد از ۳۰ خرداد ۶۰ با همان خط متولد شد. این آلترناتیو بلوغ جبهه " نه شاه نه شیخ"را بعد از حاکمیت خمینی نمایندگی میکند. با این خط وارد نبرد شد. نبردی که هر دوپایه استبداد درباریان- روحانیان، جبهه ضد خلق " هم شاه هم شیخ" را یکجا در زبالهدان تاریخ دفن خواهد کرد.
«ما در کشاکش یک انقلاب دموکراتیک نوین هستیم. آنچه مردم ما میخواهند یک جمهوری دموکراتیک است؛ یک جمهوری، عاری از شکنجه و کشتار و عاری از استبداد و وابستگی؛ و الا؛ دیکتاتوری، دیکتاتوری است؛ چه با عمامه باشد، چه با تاج" (سخنان مریم رجوی در گردهمایی عظیم ۲۳ بهمن ۱۴۰۱ در پاریس)