از بنیانگذار کبیر سازمان مجاهدین خلق ایران نقل است که: " مبارزه یک علم است".
وقتی صحبت از مبارزه علیه حکومتی مستبد میشود، انواع و اقسام روشهای مبارزه روی میز مخالفان قرار میگیرند: مبارزه پارلمانی، سیاسی، مسلحانه و قهرآمیز و... .
اینکه مبارزه یک علم است احتیاج به شناخت علمی از دشمن یعنی همان استبداد حاکم هست که قانونمندیهای مبارزه علمی در نبرد با آن کشف و وارد میدان عملیاتی شود.
در تعریف علم جمله ای از فلاسفه قدیم یونان را در نظر می گیریم: " مجموعه ای از آگاهیهای قابل اتکا که از لحاظ منطقی قابل توضیح باشند... ".
ماهیت رژیم جمهوری اسلامی ایران احتیاج به شناسایی خوب و علمی داشته و دارد که برای ملت ایران " قابل توضیح" باشد.
در روند مبارزه علمی این نظر " قابل اتکا باشد" اهمیت میدانی دارد. هر رزمنده آزادی خواه به جریان و نیرویی نیازمند است که" قابل اتکا"باشد و مجموعه آگاهیها را در روش درست مبارزه فهم کنند؛ در اینصورت مسلما کارایی بالایی، هم در میدان مبارزه و امروزه در کف خیابان خواهد داشت.
پس علم قانونمندی دارد. لاجرم مبارزه علمی هم با کشف قانونمندیهای مبارزه علیه هر دیکتاتوری، " قابل اتکا" می شود.
روش مبارزه با یک حکومت استبدادی به دلخواه تعیین نمیشود. بلکه باشناخت عمیق از ماهیت آن حکومت و تسلط بر قانونمندهای مبارزه علمی تعیین میشود. یعنی شناخت ماهیت و عملکرد یک حکومت استبدادی آن قانونمندیهای مبارزه علمی را شفاف تر می نمایاند
تاریخ مبارزه با کلیت رژیم ولایت فقیه قابل توجه است. ۳۰ دی ۱۳۵۷ روز آزادی آخرین زندانیان سیاسی از شکنجه گاههای رژیم وابسته و دیکتاتوری پهلوی است. از جمله زندانیان آزاده شده آقای مسعود رجوی بود. او ۴ روز بعداز آزادی از زندان ( ۴ بهمن ۱۳۵۷) در اولین سخنرانیش در شروع بهار آزادی ایران در دانشگاه تهران اولین پایه و هشدار برای تغییر بنیادین در سیستم دیکتاتوری پهلوی سرنگون شده بود که :
"من نیامدم اینجا که روند خودبخودی قضایا را فقط ستایش کنم. ما نیامدیم که آنچه راکه هست و فقط هست، تاکید کنیم. لختی هم باید به آن اندیشید که چه چیز باید باشد وچه چیز هم نباید باشد".
" آنچه که هست " آشکارا اشاره به ظلم و ستم سیستم پادشاهی " نه شاه" است. " اما دومین نمونه اعلام تغییر در سیستم ولایت فقیه، تثبیت خط استراتژیک " نه شاه" و" نه شیخ" در دومین سخنرانی آقای مسعود رجوی یک ماه پس از اولین سخنرانیش در در دانشگاه تهران است:
" محاکمات در دادگاههای علنی مردمی برگزار شود و نمایندگان قشرهای مختلف مردم و عموم قشرها و طبقات و نیروهای مبارز و انقلابی در هر موردی شاهد و قاضی محاکمات باشند. انتصابهای مختلف نظامی و سیاسی و اداری بهخصوص در حد کادرهای طراح و رهبریکننده با نظر شوراهای مردمی صورت گیرد... . " ( روزنامه اطلاعات ۶ اسفند ۱۳۵۷به نقل از دومین سخنرانی دوم مسعود رجوی پس از آزادی از زندان شاه خائن)
دومین سخنان مسعود رجوی در بالا بهترین نمونه و مثال برای اعلام قانونمندی مبارزه علیه دیکتاتوری نو رسیده است. یعنی ما انقلاب نکردیم که بطور صوری تاج را با عمامه عوض کنیم. این کشف اعلام مبارزه با دیکتاتوری مذهبی خمینی بود که معلوم می کرد این رژیم طبق اعتراف مقامات خودش بطور مثال محسن رضایی مشاورکنونی مثلا اقتصادی رئیسی جلاد در ۷ اسفند۱۳۸۶ قریب به مضمون در اعترافش از جمله گفت:" ما از ساوکیهای شاه استفاده می کردیم. ما که مثلا تعقیب و گریز و کنترل شنود بلد نبودیم و....نمونه دیگر طبق اخبار موثق که ما خود شاهد بودیم رژیم حتی ساواکیهای خبر چین موسوم به ساواکیهای ۳۰۰ تومنی را هم در تمامی کشور بر سرکارشان برگرداند. اینان فقط کارشان خبرچینی بود مثلا در دانشکاهها و در تمامی کلاسها و در محلات شهرها و در سراسر ایران مزدوریشان را ادامه می دادند و بواقع فقط ۳۰۰ تومن آن زمان پول می گرفتند. علاوه بر این نمونه ها سیمای آزادی هم اخیر برنامه ارزشمندی را در مورد بخدمت گرفته شدن ساواکیها توسط وزارت اطلاعات رژیم پخش می کرد.
آنموقع که با فتوای خمینی، حکام " شرع" بکمک ساواکیهای شاه خائن قصابی بی سابقه و بدون محاکمه علنی در حضور قضات، راه انداخته بودند. قابل توجه شازده اپوزیسیون تازه سبز شده" رضا پهلوی" نیزباشد که سخنان آقای رجوی ۳۴ روز پس از آزادی از زندان پدر دیکتاورش " شاه"، دفاع حقوقی برای رعایت حقوق بشر حتی در مورد مجرمان و جلادان دستگیر و اعدام شده شاه خائن هم، است . بیانات آقای رجوی اعلام علنی تغییر همه جانبه در سیستم " شیخ" است.یعنی سیستم فاسد و ضد آزادیِ ارثیه پادشاه به حکومت ولایی باید در انطباق با خواسته های انقلاب مردم ایران در سال 57 در مسیر آزادی تغییر یابد.
بعداز ترسیم این نقشه مسیر مبارزه علیه استبداد دینی ولایت فقیه، طبق اصول مبارزه علمی، تضاد اصلی در مبارزه با حاکمیت جدید بطور قانونمند باید انتخاب میشد.
تنها نیرو، تاکید میشود تنها نیروی سازمان یافته که علنی اعلام کرد : تضاد اصلی ما در این شرایط و زمان، ارتجاع است نه لیبرال فقط و باز فقط سازمان مجاهدین خلق ایران بود و هست.
علت تاکید
توجه به علت تاکید، نگاه واقع بینانه و بی طرف به صفحه سیاسی ایران، وصل شدن منطقی آن نقشه مسیر مبارزه علمی آقای مسعود رجوی به بعداز زده شدن جرقه قیام با شهادت هموطن کردمان ژینا ( مهسا امینی) می باشد. توجه به موضعگیریهای افراد و جریانات سیاسی قابل توجه هستند. بدون فهم قانونمندیهای مبارزه علمی، زمان با نگاه مقطعی، تکه ، تکه میشود یعنی علت جرقه فقط در تکه و برهه زمانی ۲۵ شهریور ۱۴۰۱ خلاصه می شود. حرکتها و فعالیتهای ضد رژیم جمهوری اسلامی، در چند ماه اخیر خلاصه می شود. انگار ارتجاع حاکم در چند ماه اخیر حاکم شده است. انگار تاج آخرین بازمانده استبداد پادشاهی در چندماه اخیر توسط خلقهای ایران بر زمین زده شده است.
یکی از اصول مبارزه علمی فهم این نکته است که مبارزه علیه هر پدیده و هر استبدادی در یک روند قابل ارزیابی است نه تکه تکه و مقطعی. مبارزه علیه استبداد مذهبی ولایت فقیه، ۴ روز بعد از سرنگونی استبداد سلطنتی بطور خطی و استراتژیک در اولین سخنرانی آقای مسعود رجوی شروع و بطور میدانی در راستای همان خط اولیه و در ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ ادامه یافت. درواقع در ۳۰ خرداد قانونمندی مبارزه علمی علیه اسبتداد مذهبی ولایت فقیه بیشتر روشن و دروافع دوباره کشف گردید. این کشف بدلخواه نبود بلکه ماهیت و سرکوب حداکثر رژیم ، روش مبارزه را تحمیل کرد. روش قهرآمیر و آتش جواب آتش که در قیام 7 ماه اخیر آتش ۳۰ خرداد بدرستی به قیام آتشین این قیام پیوند خورد و علاوه بر سازمان پیشتاز برای اولین بار تمامی خلقهای ایران با قیام آتشین دودمان استبداد را با شعار " قابل اتکا" " نه شاه و نه شیخ" به مرحله نهایی سرنگونی رسانده است.
ویرس سلطنت و باقی همراه شوندگان وی روی این تکه زمان می خواهند قدرت نمایی! کنند. خلاصه بهمین دلیل الان همه جانبه در بن بست قرار گرفته اند. چون تکه زمانی چند ماه اخیر جدا از 40 سال مبارزه خونین با رژیم وحشی استبداد مذهبی ولایت فقیه فهم علمی مبارزه نه تنها بحساب نمی آید بلکه فهم غیر علمی نقش یک ویروس شناخته شده مثل رضا پهلوی و حامیان ارتجاعی و استعماری آن به حساب می آید. چون این ویروس، شناخته شده است خوشبختانه ضد عفونی ریشه ای آن در جامعه ایران زمین بسرعت و آسانتر انجام میگیرد.
آنانکه با قتل زمان، شش ماه اخیر قیام را شروع انقلاب! و حمله به رژیِم البته پشت کامپیوترها و یا مثل رضا پهلوی و امثال او در قتل زمان و در اتکا به استعمار، شریک شده اند و ۴۰ سال مبارزه علیه استبداد مذهبی را با نفهمیدن اصول مبارزه علمی، ناشیانه ودر خیالات واهی میخواهند دور بزنند. با آویختن به شازده و حداکثر به مشروطه پادشاهی درفهم مبارزه علمی کور هستند.نمی دانند که در ایران برخلاف آن کشورها که پادشاهی مشروطه دارند انقلاب عظیم و دهها میلیونی راه افتاد و تاج را منهدم کرد. علت اینکه عمامه با تاج عوض شد ربطی به درستی و بنیان انقلاب ۵۷ ندارد بلکه توطئه ارتجاع و استعمار در نبود نیروهای سازمان یافته بود که همه آن نیروها در زندان پدر تاجدار همین رضا پهلوی بودند. بهمین دلیل خمینی جانشین خلف " اعلاحضرت همایونی" هست.
مبارکی مبارزه علمی همین است که استعمار و مماشات در ادامه این قیام ۷ ماهه نتوانستند و نمی توانند آلترناتیوچند دهه شورایملی مقاومت ایران را دور بزنند و آلترناتیو کاغذی و نامبارک پادشاهی را بملت ایران تحمیل نمایند.
مبارکی ادامه قیام چند ماه اخیر همین است که اگر در خیابان کمی فروکش کرده در عوض با فعالیتها و مبارزات همه جانبه و علمی کانونهای شورشی مقاومت ایران، قیام آتش بزودی فروزانتز میشود و پایان میکروب پادشاهی- تاجداری و همزادش حاکمیت ولائی - عمامه داری جشن گرفته میشود.