پرویز خزایی: مقاومت سازمان یافته یا فرقه

 

 در جهان نمونه های تاریخی که مقاومت‌های سازمانیافته مسلحانه و آزادیبخش را سکت میخواندند فراوان است، در اینجا به ذکر چند سابقه و نمونه تاریخی خواهم پرداخت. از شمال اروپا شروع می‌کنم و هرهفته یک کشور را با رعایت اختصار توضیح می‌دهم و با اظهارات بریده مزدورهای آبروباخته مقایسه می‌کنم:

 

فنلاند

بعد از جنگ جهانی دوم و شکست هیتلر و موسولینی و فرانکو و امپراطوری ژاپن، این اتحاد  فاجعه بار در تاریخ بشر، به همت آزادیخواهان، کشورهای اشغال شده با پرداخت هزینه بسیار سنگین انسانی و مالی آزاد شدند.

 دولت شوروی، در اتحاد با کشورهای تحت اشغال درغرب، به جنبش جهانی علیه آن اتحاد شوم پیوسته بود. بعد از پیروزی بر متفقین، کار به تقسیم غنایم کشید و در نتیجه بخشی از اروپای شرقی به زیر چتر اتحاد جماهیرشوروی رفت. کشور فنلاند در شمال اروپا که اخیرا سی‌ویکمین کشور عضو ناتو شد، ۱۳۴۰ کیلومتر مرز مشترک با روسیه «اتحاد جماهیر شوروی پیشین» دارد. رهبران وقت شوروی حتی شش سال پیش از شکست نازی‌ها و فاشیست ها قصد ضمیمه کردن فنلاند به خاک خود را داشتند. 

بخش شمالی فنلاند توسط ارتش شوروی اشغال می‌شود. ملت آزادیخواه این کشور مستقل، دست به تشکیل یک مقاومت مسلحانه می‌زنند، که فنلاندی‌ها  به آن  «جنگ زمستان» می‌گویند زیرا این مقاومت در سرمای زیر صفر و یخبندان این کشور سردسیر به جریان افتاد.

مقاومت فنلاند از سازماندهی بسیار محکم و آهنینی برخوردار بود. تبلیغات دشمن به آنها چیزی شبیه سکت لقب داده بود که از کشورهای غربی پول می‌گیرند و همسر و فرزندان خود را رها کرده‌اند. درست همان برچسب‌هایی که امروزه رژیم و مزدورانش به مقاومت ایران می‌زنند.

برای پیش بردن این مقاومت هزاران زوج از هم جدا شدند. مردان تا پیروزی زن و فرزندان خود را ندیدند. زنان فنلاند در پشت جبهه، به مقاومت در خط اول جبهه کمک لجستیکی می‌کردند. خانم مریم رجوی در سفر رسمی خود به فنلاند در اسفند سال ۱۳۸۸ در ملاقات با تعدادی از اعضای سابق مقاومت و وزیر دادگستری وقت فنلاند خانم توئیا براکس گفتگو کردند و اینان همگی شباهت بین مقاومت ایران و فنلاند را تحسین کردند. خانم مریم رجوی در این سفر از موزه مارشال مانرهایم، قهرمان ملی مقاومت فنلاند در هلسینکی بازدید به‌عمل آورد؛ و طی آن از مقاومت مردم فنلاند برای حفظ استقلال و آزادی خود تجلیل کرده و دفتر یادبود این موزه را با ادای احترام به مارشال مانرهایم امضا کرد.

 

نگهداری فرزندان در پشت جبهه بسیار دشوار بود

در جریان جنگ آزادیبخش فنلاند رزمندگان مقاومت بناچار حدود هشتاد هزار نفر از فرزندانشان و حتی نوزدان را با کشتی هایی فاقد تجهیزات زمستانی به کشور همسایه جنوبی فنلاند یعنی سوئد فرستادند و مردم این کشور هم پذیرای آنان شدند.

اما صدها نفر از این فرزندان دلبند در اثر سرمای شدید آن ناحیه در آن کشتی ها یخ زدند و جان باختند که یکی از فجایع بزرگ تاریخ است. اما بقیه نجات یافته و به فرزند خواندگی سوئدی ها درآمدند.

درست مانند اشرف یک در عراق که در آستانه حمله آمریکا به عراق و بمبارانهای مهیب این کشور، رزمندگان ارتش آزادیبخش و اشرفیان قهرمان نیز فرزندان خود را  توسط مقاومت به کشورهای خارجی منتقل کردند.

در آن زمان نیز مزدوران دشمن به مقاومت فنلاند اتهام فرقه می‌زدند و می‌گفتند که این فرقه همسران و بچه‌های خود را ول کرده و به کشتن داده‌اند.

چند سال پیش که در جریان یک ماموریت با کشتی از فنلاند به سوئد می‌رفتم مردی را ملاقات کردم و برایش شرح حال مقاومت و فرزندان نجات یافته اعضای مجاهدین و مقاومت را گفتم. این مرد هفتاد ساله، ناگهان مرا در بغل گرفت و گفت من یکی از آن بچه های فنلاند هستم که یخ نزدم و به سوئد آمدم. او بعدها کتابی را که به سوئدی در باره سرنوشت خودش نوشته است را امضا و بمن هدیه کرد که زینت بخش کتابخانه من است.