حسین پهلوان:‌ دوران گذار ازکهنه به نو

 

 درروزهای نخست ورود خمینی به ایران با خورجینی از  وعده ها  به غرب، در فرصت کوتاهی که تا 22 بهمن داشت، پس ازدریافت گزارش از  آخوندهای تشنه به  خون و  قدرت، عمق استراتژِی روند انقلاب را بخوبی درک کرده بود که او برای" استقلال و آزادی و جمهوری " که توده مردم برای انقلاب شعار میدادند ساخته و پرداخته نشده بود. باهمان جمعبندی بود که اطرافیانش در اوج اعتراضات مردم که شعار میدادند" رهبران ما را مسلح کنید " میگفتند " امام هنوز اعلام جهاد نداده است".

 خمینی خوب میدانست که  بعد از یک قیام مسلحانه  رهبری و روند  انقلاب در مسیری نخواهد رفت  که او قولش را در پاریس به اروپا و امریکا در  پشت پرده داده بود  و آقای  هنری کسینجر استراتژیست و وزیر خارجه  آمریکا  سالها بعد در مستندی تلویزیونی اقرار کرد  که  "..ما خمینی را برای  از بین بردن کمونیستها .. " پذیرفتیم . 

وعده های مطبوعاتی خمینی در پاریس آن چیزیست که او آنرا خدعه خوانده است. 

آنچه که مردم را  به این  باور رسانده بود که خمینی حداقل  بهتر از شاه  خواهد بود، اولا فقدان یک آلترناتیودموکراتیک بود چون که در زمان شاه همه سازمانها و احزاب را قلع  قمع کرده بود و ثانیا  فشارهای ناشی از  فساد اداری و حفقان سیاسی و  ظلم بی حد و حصر ساواک شاه  در جامعه  طبقاتی و اشرافی،  وابستگی اقتصادی و سیاسی و فقدان آزادیهای رایج و نقض مستمر حقوق بشر و شکنجه و اعدام  بود که مردم فقیر  هر روز فقیر تر و اغنیا ثروتمند تر میشدند. آزادی های  اساسی  برای مردم محدودتر، اما برای  مقربان دربار وعمال شاه  برای سرکوب مردم بیشتر می‌شد.    

 اما خمینی بهتر از هرکسی می‌دانست که او  فرد مناسبی برای  دوران گذار از دیکتاتوری سلطنتی به جمهوری دموکراتیک نبوده و نیست، او کاملا واقف بود  در صورت انتخاب چنین بدیلی، قلمروفکری او و  آخوند های  وابسته  هرگز بزرگتر  از گستره  واتیکان نخواهد بود.

ولایت مطلقه دینی همان ساختاری بود که اهداف آقای هنری کسینجر یعنی بلوک غرب  را  در آن روزگار دو قطبی تامین می‌کرد.  طبیعی بود چنانچه خمینی به وعده های مطبوعاتی خود  در  پاریس  وفادار می‌ماند، می‌توانست بعنوان یک راهب  دینی نه رهبر سیاسی در تاریخ ایران باقی باشد. هرچند  او بعد ها  خود اقرار کرده است که در خارج "خدعه" کرده بود. در واقع خمینی  نسبت به آرمان ملت ( آزادی و حاکمیت ملی ) خدعه کرد. اوهرگز به  اهداف  بلوک غرب مبنی بر  از بین بردن نیروهای ملی و دموکرات و وطن پرست و برابری طلب  و آزادیخواه  خدعه که آقای هنری کسینجر آنرا  "کمونیست "  می‌خواند،  نکرد.   روشن است که او بین حلاوت  قدرت و" اقامت در تهران مرکز سیاست " و یا "رفتن به قم بعنوان یک طلبه  برای تدریس و ریاضت" که قولش را در پاریس داده بود، اولی  را  انتخاب کرد.  

 قرار گرفتن فردی با اندیشه از قرون و اعصار گذشته و فاقد تجربه مدیریت  در  امور  سیاسی و قضایی و اجرایی، با خلق و خوی حیوانی و خونریز  ..  در راس انقلاب  خونین 57  ضایعات عمیق و گسترده  و جبران ناپذیری برای کشورمان و منطقه خاورمیانه و صلح و ثبات  جهانی  پدید آورده است، این واقعه را نه فقط یک خاطره تلخ با صد ها" افسوس  و دریغ " در تاریخ  کشورمان  بلکه بعنوان تجربه ای  تلخ  برای انقلاب دموکراتیک  جاری بکار گیریم. 

پس از قتل وحشتناک مهسا  امینی دختر کرد ایرانی  توسط دستگاه تفتیش عقاید گشت ارشاد؛ قیامی سراسری اما سازمان یافته در کشور آغاز شد. رسانه های استعماری و جبهه مماشات که از قیام 98 با شعار " رضا شاه روحت شاد" طرفی  نبسته بودند و از فعالیتهای روزانه  کانون های شورشی  منتظر سونامی قیام بودند؛ با  تبانی  با سپاه پاسداران  با هدف  شکاف در صفوف انقلابیون و بر اندازان، بسیج همه جانبه‌ای در فرنگ را  آغاز کردند.

رسانه های  فارسی زبان وابسته و استعماری متحدا  تلاش کردند شعارهای رادیکال جنبش دموکراسی خواهی  در داخل  از جمله " نه شاه و نه شیخ"  را سانسور و جای آن را  به "زن/ زندگی/ آزادی  " منتسب به  انقلاب  مخملی را  در زرورق  " انقلاب مهسا "  به جای انقلاب دموکراتیک  و سکولار بر مبنای  جدائی دین و دولت   که  40 سال است  ادامه دارد و خون ده هاهزار  ایرانی  به پایش ریخته است  که عمدتا ازاعضای  سازمان مجاهدین خلق  بودند را " خود بخودی " بنامند.

یعنی انقلاب " رهبری ندارد" ! تا   بتوانند آلترناتیوی استعماری از افرادی بی صلاحیت  و عمدتا مزدور زیر چتر پسر دزد و کودن شاه  بعنوان ولی فقیه نوین که سالهاست در آمریکا در پولهای  میلیاردی ملت غلت میزند، انقلاب دموکراتیک مردم ایران  را مصادره کنند.

با نزدیک شدن  سالگرد مهسا امینی  در جامعه ای  انفجاری تر از  سال گذشته  توطئه‌های مشترک ارتجاع و استعمار  در دو جبهه خارج  مثل حمله  به محل استقرار  مجاهدین  در آلبانی و تلاش برای ممنوع کردن   تظاهرات  شورای ملی مقاومت در پاریس  و هجوم سگهای هار گشت ارشاد به بانوان و تشدید اعدامها و دستگیری ها  در ایران  که هدفی جز جلوگیری از  شعله ور شدن شعله قیام در شهرها را ندارند؛  آغاز شد. هرچند جبهه مشترک  ارتجاع و استعمار با هوشیاری  انقلابی  موفق به ربودن انقلاب نشدند  اما با طرح شعارهای  انحرافی  مثل" حجاب " و" آلترناتیو فیک  سلطنت "  در حنجال جار چی های فارسی زبان  توانستند  قیام را کند کنند.

با این مقدمه،  رهبری قیام ،  با درنظر گرفتن  روند  صحنه سیاسی کشور  و تعادل قوا  و ترکیب نیروهای صحنه و آپشن های در دسترس، بایستی  تا  پیروزی انقلاب و تثبیت آن برای برگزاری انتخابات مجلس موسسان،  به آلتر ناتیوی سپرده شود  که تجربه انقلاب را در خورجین خود دارند و  برای جیب خود کیسه گشاد ندوخته اند.  

 جریانات عوامفریب و فرصت طلب که هم از توبره شیخ میخورند  و هم از آخور استعمار  که با یک مویز گرمی و یا با یک غوره  سردی میکنند  را باید افشا و از صف آلترناتیو  تصفیه کرد  تا  سرنگونی محقق شود .

 دوران گذار از کهنه به نو ، یعنی (ریشه کنی  بنیاد گرایی) با احترام به اعتقادات  دینی  مردم   میتواند از تجربه کشیش آلمانی مارتین  لوتر تجربه  بگیرد  تا قدرت عوامفریبانه  آخوند های رمال که سالها بر موج نا آگاهی ملت  مفت خوری کردند  را از سینه تاریخ ایران ریشه کن کنند.  این کار خطیر عمدتا از عهده  رهبران سازمان مجاهدین بر می‌آید که تاکنون در افشای ارتجاع  دینی نقش اساسی داشته اند  و خمینی را البته  به بهای گران از ماه به چاه کشاندند.  تا حل مسائل پیچیده  و چالش بر انگیز دینی ومطالبات ملیتها برای دوران گذار ازدیکتاتوری ولایت فقیه  به حکومت دموکراتیک و سکولار  بدون چالش فیزیکی به جامعه ای تحمل گرا  تحول یابد.

رهبری کردن انقلاب ازدوران دیکتاتوری به  دموکراسی بسیار افتخار آفرین و شور انگیز است؛ در صورتیکه  نقاب  از چهره  برداریم نسبت  به توانائی نرم و سخت افزاری  و نیروهای فداکار خود واقع بین باشیم

 

 چه باید کرد و  چگونه این توطئه را در هم بشکنیم ؟

- اگر بخواهیم   تهدید اصلی رژیم  را از زبان خود آنها   در جریانات اپوزیسیون جستجو کنیم همه نشانه ها  و آدرس ها که خامنه ای آنرا " دشمن ، گروهک ، منافقین ،  فرقه، مزدوران آمریکا.. " مینامد منظورش همان دشمن اصلی یعنی  سازمان مجاهدین  خلق است.  این را رژیم با زبان  الکن خود  چهل سال است در بوق و کرنا کرده است. . 

- این سازمان و همپیمانان سیاسی او در شورای ملی مقاومت  بگفته آگاهان سیاسی  سازمان یافته ترین نیروی سراسری  از نظر تشکیلاتی  و نظامی و سیاسی است  که با هزاران  کانون شورشی  در داخل کشور بخاطر مقاومت مستمر و رزم بی امان از مشروعیت برخوردار و دارای  حمایت گسترده  بین المللی است  که قدرت نمائی اخیر انها در " کهکشان" اول ژوئیه  پاریس گواه آن می‌باشد. 

- تقریبا  دوماه  تا سالگرد مهسا برای پاسداشت شهدای قیام سراسری   فرصت هست .  وحدت نیروها و سازمان‌ها و احزاب دموکراتیک  و ملیت‌های کرد و بلوچ و عرب  و آذری..بر مبنای  "نه شاه و نه شیخ  "  در چارچوب  آزادی برای ایران و خود مختاری برای  ملیت ها  امری ضروری  بلکه  بسیار حیاتی  می‌باشد. 

-- مسلما  پیوستن  به نیروی محوری  انقلاب  که هم سازمان و تشکیلات و هم برنامه کامل  برای دوران گذار و حمایت توده ای  و هم هزاران کانون شورشی فعال دارد ، بهای سنگینی میطلبد،  اما   منافع  تمامی جبهه خلق در گرو آزادی ایران از طریق براندازی  همین رژیم سرکوبگر است . اگر  امروز  این بها  توسط ما پرداخت نشود ؛ در  فردای ایران فرزندان ما در این آب و خاک  باید با بهره   دوچندان بپردازند.

 شعار بیش از ۷۰۰ جوان خفته  بخون خفته  در قیام اخیر  وده ها هزار  جوان در بند و متجاوز از ۱۲۰ هزار مجاهد و مبارز ایرانی  از همه ملیت ها  پس از ۳۰ خرداد ۶۰،   بر شانه های  هر ایرانی این بود  " قسم بخون یاران؛ ایستاده ایم تا پایان  " . شکی نیست ملت تشنه دموکراسی و آزادی  هرگز به آرمان شهدا  و خانواده های داغدار خیانت نمیکنند.

حسین پهلوان