با نزدیک شدن به سالروز قتل ناجوانمردانه مهسا امینی و به تبع آن راه افتادن سیل بنیان کن قیام در شهرهای کشور، اکنون روزی نیست تا فرماندهان سرکوبگر سپاه، بسیج و یا نیروی انتظامی دست به عربده کشی علیه جامعه دردمند ایران با هدف ارعاب و تهدید نزنند.
به یقین این وضعیت لرزان برای خامنه ای کودک کش ریشه در سه عامل مهم دارد.
نخست وجود یک نیروی پیشتاز سازمان یافته در هیبت کانون های شورشی و دیگر نفرت عمومی از رژیم آخوندی و نیز وجود پتانسیل بالای انقلابی در میان جوانان و زنان میهنمان .
یک نمونه برای این واقعیت را اکنون میتوان در رشد مقاومت های مردمی علیه نیروهای سرکوبگر بسیج، سپاه، مزدوران نیروی انتظامی حکومت در کوچه و خیابان ها و یا اوجگیری حملات مسلحانه به کلانتریها و مراکز انتظامی و نظامی رژیم مشاهده نمود.
دراین راستا کافی است نیم نگاهی به رسانههای حکومتی انداخته تا به عمق این واقعیت که به چه میزان جامعه دردمند ایران در حال شکل دادن به شیوههای نوین و انقلابی میباشد، رسید.
بدین سان خامنهای درمانده اکنون ثمرات سیاست سرکوب خونین با راه اندازی موج اعدام، دستگیری و صدور احکام زندان را به عینه لمس میکند.
به یقین این همان پاشنه آشیل برای یک دیکتاتوری خودکامه میباشد که اکنون بدلیل سرکوب عریان، جامعه را به مداری بس بالاتر برای گرفتن حقوق اولیه خود سوق داده است.
دراین راستا نیز تمامی علائم و دادههای میدانی سخن از آن دارند که از فردای شروع قیامها در شهریور گذشته صبر و بردباری جامعه برای هرگونه تعامل با دیکتاتوری ولی فقیه به نقطه پایانی خود رسیده است.
خامنهای با راه انداختن حمام خون، کشتار بیش از ۷۵۰ معترض و یا صدور احکام فلهیی اعدام آنچنان دنائت و رذالتی علیه مردم دردمند ایران بخرج داده است که به یقین با هیچ مرحم و یا لطایف الحیلی قابل درمان و ترمیم نمی باشد.
این همان منطق انقلاب علیه تمامی دیکتاتورها میباشد که جامعه در روند طبیعی خود، تنها راه حل ممکن را نه در عجز و التماس برای ساده ترین حقوق طبیعی خود، بلکه در شیوه های انقلابی جستجو می نماید.
برای نمونه سخن از درگیری های مسلحانه دربسیاری از مناطق کشور، انتقام ازعوامل سرکوب و شکنجه، قضات خون ریز حکومتی و یا تشکیل هسته های مقاومت و سازماندهی جوانان و زنان از سوی جامعه میباشد که اکنون به هراسی وصف ناپذیر در میان سران و متولیان حکومت تبدیل گردیده است.
ابعاد این روند منطقی و هراس حکومت از رشد آن بحدی است که برای نمونه پاسدار جنایت پیشه رادان، فرمانده نیروی انتظامی و از آمران و عاملان کشتار مردم در قیام های سال ۱۳۸۸، طی سخنانی ضمن عربده کشی های متداول، اینگونه نسبت به وجود آن واکنش نشان میدهد : « اگر کسی به ماموری تعرض کرد، کمترین کار گذشتن از جنازهاش است». (سایت حکومتی شرق ۳ مرداد ۱۴۰۲)
بدین سان وی ناخواسته به وجود بستری گسترده از مقاومت های مردمی در مقابل نیروهای وحشی و سرکوبگر رژیم و ابعاد درگیری میان مردم و حاکمیت با انواع شیوهها و اسلوبهای مبارزاتی اعتراف کرده است.
وی در ادامه با اعتراف به نبود هرگونه راه حل مسالمت آمیز از سوی حکومت، می افزاید: « نکته مهم اینکه ما در مسیری که قرار گرفته ایم هیچ عقب نشینی نداریم».
بدین سان مشخص میشود که خامنه ای با گسیل این عنصر سرکوبگر و سابقه دار در زمینه قتل، شکنجه و کشتار مخالفان، یکبار دیگر برای تودههای بجان آمده پیام مرگ و نیستی ارسال کرده و کمربندهای خود را برای تداوم بکارگیری خشونت و سرکوب محکم بسته است.