پس از عاشورا:
میگفتند مردم ایران دین گریز شدهاند. ادعا میکردند که پایان فاشیسم مذهبی آخوندها برابر است با پایان عقاید دینی در ایران و از همین حالا بر هر آنچه که صبغه مذهبی دارد، خط بطلان کشیده شده است.
محرم ماه حسین بن علی که آمد، تمامی این ادعاها رنگ باختند. جوانان از محلههای مختلف در شهرهای کوچک و بزرگ، طبلها و سنج ها و عَلمها را برداشتند، بیرق سرخ حسین را بر سر دست گرفتند و عجبا! که امسال حسینیتر از هر زمان دیگر، بر علیه یزیدیانِ حاکم بر میهنمان شوریدند.
نوحههای آخوندساخته عزا و ماتم و توی سر زدنهایی که هیچ ربطی به رشادتها و شهامت ها و از خود گذشتگیهای حسین و یارانش نداشتند، بهسرعت رنگ باختند.
مداحانِ جوان از "سکوت"بهعنوان عامل اصلی"آغاز بیداد" نام بردند و فریاد کردند که:
"وقتی زر و سیم هم خانه فتوا شد
تا شاه با شیخ همراه و هم آوا شد
باید با خون وضو سازیم
سر در راه خدا بازیم... ".
شعبه حاکمیتِ منفور یزید که در سرزمین ما، پس از سرقت انقلاب ضدسلطنتی، بیش از ۴۰ سال با لباس پیامبر بر تن، بوزینهوار از منابر او بالا رفته و به فریب و ریاکاری و دغلبازی مشغول است، تا به خود آمد، متوجه شد که قافیه را بدجوری باخته است. همه انگشتهای اتهام به سوی قاتلانِ سفاک وارثان حکومت "اموی" نشانه رفته بودند.
وقتی سخن از تقابل انسان با هیولای آدمخواری به نام ولیفقیه است، مگر میشود در ماه حسین، جنایات هیولا را نادیده گرفت؟! "از خون جوانان وطن لاله دمیده".
نقل است که مقام و رتبه روضهخوانها و میزان جیره مواجب آنها، از همان قدیم بر اساس میزان گریاندنِ مردم تعیین و پرداخت میشده است. یعنی هر کدام از اینها که بر سر منبر موفق میشدند خلایق را بیشتر به گریه و ناله و زاری بیاندازند، قیمتشان بالاتر از بقیه بود.
بر همین اساس آنچه که در روضهخوانی آنها نشانی از آن نبود، عبارت بود از فلسفه اصلی عاشورا که به جای اشک و ماتم، شورش و طغیان بر علیه ظلم و ظالم تحت هر شرایطی بدون توجه به محاسبات معمول عددی و چرتکه اندازیهای فرصتطلبانه را تبلیغ و تبیین میکرد.
اما آنچه که در روضهخوانیهای آخوندها به وفور یافت میشد، عربدههای دهشتناکی بودند که "تشریح" بدنهای پاک شهدایکربلا توسط یزیدیان را برای هر چه بیشتر گریاندن مستعمین در پای منابر، به رقت انگیزترین وجه ممکن، در دستور کار قرار میدادند. هر چه اشک و ناله و فغان از سوی مردم بیشتر، عایدی آنها نیز افزونتر. ننگ بر کاسبان فرو مایه دین.
حالا قضاوت کنید، این جماعت که از گریاندنِ مردم قرنهاست در سرزمین ما بهرهها بردهاند و بر سر سفرههای رنگارنگ نشستهاند، نباید در مقابل شادی و خوشحالی مردم، نگرانِ کساد شدنِ بازار خود باشند؟!
آیا امروز اگر آخوندها از فلسفه قیام و رستخیز عظیم انسانی حسین که همانا ایستادگی در مقابل ظلم و یزیدهای دوران است، چیزی بگویند، راه سرنگونی خودشان به دست خلق را هموارتر نکردهاند؟!
با این همه مردم و بهویژه جوانان، در عاشورایی که گذشت، نشان دادند که راه را یافتهاند. حسین هیچ نیازی به انسانهایی که بهخاطر جراحتها و شهادتهای خود و یارانش، بر سر و سینه میکوبند و اشک میریزند، ندارد.
سردار آزادی و آزادگی "پیرو"میخواهد. انسان آزاده میطلبد تا پاسخگوی فریاد"هل من ناصرا ینصرنی" او در صبحِ عاشورا بر علیه ستمگران و غاصبان حق حاکمیت مردم در تمامی طول تاریخ انسان باشد.
امروز ملت ایران وبهویژه نسل جوان و آزاده میهن، پیام سرخ حسین بن علی را که همانا شورش و طغیان بر علیه ظلم و ظالم است، شنیده و قدم به میدان نبرد گذاشته است.
ترس و هراس یزید دوران، سید علی بن یزید بن معاویه، از سرنگونی و سرنوشت شومی که در انتظار حاکمیت سفیانی اوست، دقیقاً از همین جا سرچشمه میگیرد.
باغها در دوران تغییر به گُل نشسته اند:
دوران تغییر که از سال ۲۰۱۵ و پس از عبور ابراهیم وار مجاهدین لیبرتی از میان آتش موشکهای کاتیوشا و خمپارههای سنگین و هزاران توطئه و دسیسه دیگر، با ورود به آلبانی رقم خورد، بیانگر تکرار یک اشتباه مرگبار دیگر برای رژیم بود.
آنها پیشتر وقتی مرتکب یک اشتباه در سال ۱۳۶۵ شدند، که با توسل به تهدید و تطمیع دولت وقت فرانسه درخواست ممانعت از فعالیتها و حتی عدم حضور مجاهدین در فرانسه را کرده بودند. تصور میکردند میتوانند با این حرکت، بزرگترین خطر حاکمیت جبارانه خود را از میان برداشته و خنثی نمایند!.
اما دیدیم در عمل که بهقول جناب مولانا: "از قضا سرکنجبین، صفرا فزود". نتیجه اینکه ارتش آزادیبخش با سرعت و گستردگی بیشتری شکل گرفت و علاوه بر گِل گرفتن تنورنعرههای "جنگ جنگ"خمینی، در عملیات بزرگ"فروغ جاویدان" چنان لرزه و رعشه سرنگونی به جان رژیم انداخت که حالا هنوز پس از ۳۵ سال نه تنها آنرا فراموش نکردهاند که هر سال در سالگرد این عملیات کبیر در تلویزیون و سایر منابر آخوندی، روضههای شُکر بهدلیل سرنگون نشدن توسط ارتش آزادی به راه میاندازند.
اشتباه مرگبار رژیم در جا به جایی مجاهدین و استقرار آنها در اشرف۳، در ادامه همان اشتباه آخوندها در سال ۱۳۶۵، یک بار دیگر نشان داد که حاکمیت منفور ولایت فقیه، نه تنها از اشتباهات گذشته خود درس نگرفته و تجربه نیاندوخته، بلکه آنگونه که باید و شاید قسم خوردهترین و مصممترین دشمن خود را نیز نشناخته است.
می گفتند که ارتش آزادیبخش زائیده جنگ است و با پایان جنگ دچار فروپاشی شده، تمام و منحل میشود. عجب اشتباه محاسبه احمقانه ای! اتفاقاً حماسیترین رزم و نبرد این ارتش زمانی که سلاحش را گرفته بودند، رقم خورد. یک پایداری جانانه بهرغم تمامی جنایتها و سفاکیهای ارتجاع و استعمار.
تصورشان این بود که جا به جایی از عراق و استقرار در هر کشوری در اروپا، بهمعنای ذوب شدن و وا رفتن تدریجی درتقابل با زرق و برقهای غرب خواهد بود. یک اشتباه مهلک دیگر. نتیجه چه شد؟!
بفرمائید! حالا شعبه جوان و رزمنده همان ارتش را در داخل ایران تحویل بگیرید.
حالا آخوندهای سیلی خورده پاسخ دهند. آیا خروج از عراق و حضور مجاهدین در اشرف۳، در شتاب گرفتنِ "تغییر دوران" تأثیر مستقیم و بلاواسطه نداشته است؟
البته حکومت علی خامنهای در انتهای راه خود، قرار نیست آنچه را که طی ۴۰ سال گذشته درک نکرده و نیاموخته، در این واپسین دم از حیات ننگین خود بیاموزد و به کار گیرد.
مضحکه دادگاه فرمایشی:
درست در همین شرایط است که رژیم دست به یک اقدام مضحک دیگر میزند و تصاویر و اسامی ۱۰۴ نفر از رهبران و اعضای مقاومت و مجاهدین را منتشر میکند و یک ماه برای اعلام وکیل به آنها فرصت میدهد. چرا؟!
نشانههای "تغییر دوران" امروز بیش از هر زمان دیگری برای هر آنکس که دستی بر آتش مبارزه با رژیم آخوندها دارد، بارز و آشکار شدهاند. زنگ خطر سرنگونی برای سردمداران منفورترین حکومت دوران معاصر به صدا در آمده و تبدیل به کابوس شبانهروزیشان شده است.
یک زمان دستور کار برای مجاهدین لیبرتی، حفظ خود برای ادامه مسیر وراه بود. امروز همانها جنگ و مقابله با حکومت "ام القراء" را به خیابانهای تهران و شهرهای سراسر ایران کشاندهاند.
این را از خود خامنهای گرفته تا تمامی مهرههای ریز و درشت، در هر فرصت با مناسبت و بیمناسبت میگویند و تکرار میکنند.
در فروردینماه امسال، سازمان مجاهدین خلق طی اطلاعیهیی اعلام کرد که از ابتدای قیام تا پایان سال ۱۴۰۱ یک قلم ۳۶۲۶ تن از هواداران این سازمان دستگیر یا ناپدید شدهاند و اطلاعی از آنها در دست نیست. بر همین اساس اعلام شد که اسامی و مشخصات همه آنها نیز موجود میباشد.
این عدد و رقم قابل تامل، تنها در مورد مفقودین، بهخوبی از میزان چرخش تعادلقوا در داخل ایران به نفع جنبش سرنگونی طلب پرده بر میدارد.
در خصوص اعتلای مقاومت در سطح بینالمللی نیز رهبر مقاومت در بخشی از پیام ۷ مرداد خود اینگونه به آن اشاره کردهاند:
"تاکنون ۱۲۴ تن از رهبران پیشین جهان موافقت خود را برای قرار دادن مسئولان قتلعام ۳۰ هزار زندانی سیاسی در برابر عدالت و قانون اعلام کردهاند. ۹۰ درصد سربداران از مجاهدین بودند.
همچنین ۳۶۰۰ قانون گذار در ۶۱ پارلمان از ۴۰ کشورجهان، شامل 29 اکثریت پارلمانی خواستار محاکمه و حسابرسی از سردمداران رژیم بهخاطر جنایت علیه بشریت شدهاند"... .
نکات بسیار مهمی که بهطور مشترک در بیانیههای حامیان بینالمللی مقاومت به چشم میخورند، حمایت از طرح ۱۰ مادهای خانم رجوی برای ایرانی آباد و آزاد و همچنین رد هر دو دیکتاتوری سلطنتی و استبداد مذهبی میباشند.
در این شرایط رژیم مفلوک و تو سری خورده، آیا چاره دیگری جز به راهانداختن یک شامورتی بازی با شراکت دلقکهای با عمامه و بیعمامه قضاییه جلادان خود دارد؟!
من نمیدانم طرح و اعلام هیستریک این لیست ۱۰۴ نفره از ذهن علیلِ کدام مقام یا نهاد امنیتی تراوش کرده است، اما بهخوبی میدانم که رادیولوژی این "حرکت انتحاری" شکاف عمیقی را در ستون فقرات رژیم پا به گور ولایت فقیه، در انظار مردم ایران و جهان به نمایش گذاشته است.
درست در شرایطی که تمامی تلاشها برای باد کردن و هوا کردن فیلهای آلترناتیوهای دست ساز، شکستخوردهاند، جوانان میهن حماسه جاودانه حسین را تبدیل به سلاحی بُرنده در تقابل با ظلم و ستم و فریبکاری کردها ند و کانونهای قهرمان شورشی، خواب از چشم سردمداران حکومت یزید دوران ربودهاند، رژیم با زبان الکن خود و با انتشار لیست ۱۰۴ نفره، با صدایی که در ایران و سراسر جهان شنیده شده، نام اصلیترین نیروی سرنگون کننده را بر زبان جاری کرده است.
حالا بهوضوح و به عیان و با چشم غیرمسلح هم میتوان دید که تعادلقوا چه در داخل و چه در سطح بینالمللی به نفع مردم و مقاومتشان چرخیده است. حاصل و نتیجه این چرخش عظیم، جز پیروزی حق بر باطل و طلوع خورشید درخشان آزادی و عدالت در سرزمینِ باستانی ما، پیام دیگری نخواهد داشت.