... اوّل مهر رسید
کودکی های هزاران رنگم
همه زیبا، همه شیرین
دَر دلم شعله زدند!
اوّل مِهر رسید.
تا گشایم پَر وُ بال
تا نشینم به چکاد البرز،
با هزاران امّید
دست در دامن سیمرغ زدم
کودکی رفت وُ ندانم کِی رفت؟
و انار دل من خورد تَرک
من تهی گشتم از زال
گشت خالی افقم از سیمرغ
اینک، اینجا منم وُ
چشم پُر از پاییزم!
با هزاران امّید!