مشروح سخنرانی تاریخی دکتر آلخو ویدال کوادراس در اولین کنفرانس مطبوعاتی بعد از سوءقصد تروریستی در مادرید

 

مشروح سخنرانی تاریخی دکتر آلخو ویدال کوادراس

نایب‌رئیس پیشین پارلمان اروپا

در اولین کنفرانس مطبوعاتی بعد از سوءقصد تروریستی در مادرید

با حضور انبوه خبرنگاران اسپانیایی و بین‌المللی

کلوپ مطبوعات مادرید – ۴ اسفند ۱۴۰۲

 

شکی ندارم که این کار رژیم ایران بوده است

چرا که طی ۱۵سالی که نایب‌رئیس پارلمان اروپا بودم و بعد هم

به‌طور علنی و خیلی فعال و آشکار از شورای ملی مقاومت ایران

که مخالف دیکتاتوری مذهبی حاکم بر ایران است حمایت کردم

 

می‌خواهم به‌روشنی بگویم که اتحادیه اروپا

باید یک موضع قاطع علنی علیه دیکتاتوری مذهبی در ایران اتخاذ کند

مماشات، دیالوگ و توافق به‌جایی نمی‌رسد زمان، زمان تغییر سیاست است

 

باید تمامی سفارتهای رژیم ایران در اروپا بسته شوند

باید تمامی این دیپلمات‌های قلابی

که کارشان طراحی اقدامات خصمانه علیه اروپا و اروپاییان است

اخراج بشوند

 

باید از اپوزیسیون دموکراتیک ایران

از شورای ملی مقاومت ایران و از مردم ایران حمایت کرد

که در داخل بسیاری یگانهای مقاومت را در تلاش برای تغییر رژیم

و برقراری دموکراسی تشکیل و سازمان می‌دهند

 

حال که به هدفشان نرسیدند و به‌طور معجزه‌آسایی نجات یافتم

قصد دارم این مبارزه را برای دموکراسی و آزادی و حقوق‌بشر در ایران

تا پایان عمر ادامه بدهم

به‌خصوص این‌بار با انگیزه، انرژی، اراده و تعهد بیشتر

نسبت به آنچه تا الآن داشتم که البته کم هم نبوده است

 

کنفرانس مطبوعاتی دکتر آلخو ویدال کوادراس بعد از سوءقصد تروریستی در مادرید

سلام به همگی. ببخشید که صدایم هنوز کامل خوب نیست و از عواقب حمله و شلیکی که بهم شده کامل بهبود نیافته؛ ولی در هفته‌های اخیر خیلی بهتر شده. علاوه بر این هنوز در حال بهبود بافت‌های عضلانی صورت هستم که هم‌چنان زمان می‌برد و این، صحبت‌کردن را کمی دشوارتر می‌کند.

قبل از هر چیز می‌خواهم از شما بسیار تشکر کنم به‌خاطر شرکت در این کنفرانس مطبوعاتی. من تصمیم داشتم در اولین فرصتی که امکانش را بیابم، این کنفرانس را برگزار کنم و واقعیت این بود که زمان زیادی نیاز داشتم تا این توان را کسب کنم و در شرایطی باشم که بتوانم به سؤال‌های شما پاسخ بدهم.

هم‌چنین می‌خواهم تشکر کنم از آقای میگل آنخل و کلوپ خبرنگاری مادرید که این فرصت را برای ما ایجاد کردند و اجازه دادند از امکانات آنها برای این جلسه استفاده کنیم.

تشکر می‌کنم از آقای خوسه لوئیس (مدیر جلسه) و خانم کارمن (وکیل) که کنارم نشسته‌اند.

تمام آنچه خواهم گفت دیدگاهها و برداشت‌های شخصی خودم و تجارب خودم است. یعنی این پرونده‌یی است که در دست دادگاه ملی است و هنوز تحت روند محرمانه قرار دارد. بنابراین تمام آنچه من اینجا خواهم گفت تماماً و منحصراً مسئولیت خودم است، از این بابت که روند قضایی مسیر خودش را طی می‌کند و تحقیقات پلیس تحت‌نظر قاضی پرونده ادامه دارد.

همان‌طور که می‌دانید چند نفر دستگیر شده‌اند. یکی هم آن‌طرف آتلانتیک در مرز بین کلمبیا و ونزوئلا دستگیر شد و همه اینها تا الآن در مطبوعات بحث شده است.

آنچه من امروز اینجا تلاش خواهم کرد، ارائه تصویری به شما در رابطه با شرایط حمله به خودم در موقعیت سیاسی فعلی است و این‌که چه چیزی انگیزه پشت این حمله تروریستی علیه شخص من بوده است. صحبت‌های من ۲ قسمت دارد:

اول توضیح خواهم داد که تاریخچه تروریسم خارج مرزی رژیم ایران چیست، یعنی تاریخچه تروریسم آشکار و ثابت‌شدهٔ آخوندهای حاکم بر ایران و بخش دوم روی این تمرکز خواهم کرد که مشخصاً چرا من هدف این سوءقصد قرار گرفتم.

رژیم ایران، رژیم دیکتاتوری مذهبی حاکم بر ایران، از همان ابتدای تأسیسش بیش از ۴۰سال پیش، به‌طور فعال در تروریسم شرکت داشته است؛ چه علیه شهروندان ایرانی چه علیه مخالفان خارجی‌اش. این جدای از سرکوب شدید و به‌غایت وحشتناک در داخل کشور است. این قتل‌های خارج کشوری، عددش فوق‌العاده بالاست. علاوه بر این‌که در اروپا این کار را می‌کنند، در آمریکا هم تلاش کرده‌اند و در طول این ۴دهه ادامه داشته است.

یک تغییر روش از یک نقطه مشخص وجود داشته. تا زمان قتل مخالفان کرد در یک رستوران در برلین، رژیم از افراد خودش برای این کارها استفاده می‌کرد. یعنی افراد سرویس‌های اطلاعات و نیروهای ویژه امنیتی که به کشور مورد هدف سفر می‌کردند و قتل را انجام می‌دادند و بعد اگر موفق می‌شدند دوباره به ایران بر می‌گشتند. از بعد از قتل مخالفان کرد در رستوران برلین، روششان را تغییر دادند. شروع کردند به استفاده از باندهای مافیای بین‌المللی و جنایتکاران و قاچاقچیان مواد مخدر؛ با آنها قرارداد می‌بستند که قتل را انجام بدهند، در عین این‌که رابطه مستقیم با رژیم نداشته باشند. یعنی ما دو مرحله مختلف داریم: یکی تا زمان قتل‌های برلین و مرحله‌یی که بعدش انجام دادند. البته که شما همه یک پوشه حاوی اسناد دارید که در آن با جزئیات این موضوعات توضیح داده شده. من فقط به بخشی از آن گذرا اشاره می‌کنم.

شاید بشود گفت که قابل توجه‌ترین قتلی که رژیم انجام داد مربوط به پروفسور کاظم رجوی بود که در آوریل ۱۹۹۰ در ژنو انجام شد. کاظم رجوی یک دیپلمات برجسته ایرانی و اولین سفیر ایران در سازمان ملل بعد از انقلاب بود که از رژیم جدا شد و به مقاومت پیوست. سپس یک گروه کماندو ۱۳نفره که از تهران آمده بودند، همه با پاسپورت‌های دیپلماتیک، یعنی با پوشش دیپلماتیک، او را در خیابان به‌قتل رساندند، آن‌هم با به رگبار بستن ماشینش. در پوشه‌هایی که در دست دارید اطلاعیه مقامات سوئیسی هست که این قتل را به رژیم ایران نسبت می‌دهند.

این قتل‌ها در طی دههٔ ۹۰ میلادی ادامه داشت، به‌عنوان مثال نخست‌وزیر سابق ایران، شاپور بختیار در پاریس در سال۱۹۹۱ به‌قتل رسید یا مخالف دیگر عبدالرحمان قاسملو در وین در سال۱۹۸۹ به‌قتل رسید و دیپلمات مخالف ایرانی و نماینده شورای ملی مقاومت ایران در ایتالیا، محمد حسین نقدی در سال۱۹۹۳ در روز روشن توسط یک موتورسوار در ۱۰۰متری دفترش در رم به‌قتل رسید.

و بعد احتمالاً خیلی از شما مثل آقای خوزه ماریا، حمله وحشتناک به انجمن یهودیان (آمیا) در بوئنوس‌آیرس را به‌یاد دارید که دهها قربانی بر جای گذاشت، در سال ۱۹۹۴.

تمام این قتل‌هایی که نقش رژیم در آن ثابت شد و عاملان آن شناسایی و اعلام شدند منجر به این شد که در سال ۱۹۹۷ اتحادیه اروپا واکنش نشان داد و یک اطلاعیه در ۱۰آوریل ۱۹۹۷ وجود داشت از جانب شورای اتحادیه اروپا، ریاست شورای وزیران اتحادیه اروپا که این از بعد از قتل کردها در رستوران میکونوس برلین بود که الآن توضیح دادم.

شورا قتل‌های صورت گرفته توسط رژیم ایران را محکوم کرده و ابراز تأسف کرد که به‌رغم این‌که تلاش کرده بود یک رابطه سازنده با رژیم ایران داشته باشند، ادامه چنین رابطه‌یی چنان‌چه رژیم به این نوع اقدامات تروریستی در خاک اروپا ادامه بدهد ممکن نخواهد بود. سپس اتحادیه اروپا از تمام کشورهای عضو خود خواست سفرای خود را از ایران خارج کنند. بعد در ۲۹آوریل همان سال، اتحادیه اروپا یک گام از این هم فراتر رفت و دیالوگ انتقادی با رژیم ایران را لغو کرد، تمامی بازدیدهای دوجانبه و رسمی را معلق کرد، یک تحریم تسلیحاتی اعمال کرد. تمام ویزاهای مربوط به ایرانیانی را که با سرویس‌های اطلاعات و نیروهای امنیتی رژیم ایران مرتبط بودند لغو کرد و تمامی مأموران اطلاعات رژیم ایران را که در اروپا بودند اخراج کردند.

یعنی یک واکنش بسیار شدید از جانب اتحادیه اروپا وجود داشت که بر پایه جنایتی بود که در رستوران میکونوس در برلین رخ داده بود. از بعد از توافق اتمی و تجدید رابطه اروپا با (رژیم) ایران دوباره این موضوع شروع شد و یک مخالف عرب ایرانی در شهر لاهه (هلند) در سال ۲۰۱۷ به‌قتل رسید که در نتیجه، هلند دو دیپلمات (رژیم) ایران را اخراج کرد و آنها را به برنامه‌ریزی این قتل متهم کردند و در اینجا از باندهای خلاف‌کار و مجرمین عادی استفاده شده بود، به‌جای مأموران خودشان که تا قبل از این از آنها استفاده می‌کردند. از اینجا دیگر قاتلان حرفه‌یی را اجیر می‌کردند که کار را انجام بدهند. هم‌چنین پلیس آلبانی تلاش‌هایی را برای حمله به اماکن شورای ملی مقاومت ایران در سال‌های ۲۰۱۸ و ۲۰۱۹ ثبت کرد و در اکتبر۲۰۱۹ پلیس آلبانی گزارشی با جزییات بسیار زیاد منتشر کرد در مورد یک شبکه رژیم ایران که مجرمین ترک‌تبار، باندهای تبهکار را در ترکیه اجیر کرده بودند تا به مخالفانی که امروز در آلبانی زندگی می‌کنند حمله کنند.

یک تلاش به سوءقصد وجود داشت که خوشبختانه شکست خوردند که مقداری باعث ایجاد تعجب شد؛ چرا که نشان می‌داد رژیم تا چه حد حاضر است پیش برود. همه‌ساله در روزهای می و ژوئن، مقاومت ایران یک برنامه بزرگ همه‌جانبه سازمان‌دهی می‌کند، همهٔ سال‌ها البته تا زمان شروع کووید؛ در یک سالن سرپوشیده که در حومهٔ پاریس قرار داشت به‌اسم ویلپنت. من بارها در این اجلاس شرکت کرده‌ام که در آن ۸۰-۹۰هزار ایرانی جمع می‌شوند که از همه اروپا می‌آیند و در این برنامه گردهم می‌آیند و البته یک اجلاس فوق‌العاده است با ۸۰-۹۰ هزار نفر. من یک‌بار شمردم و دیدم که فقط ۶۰۰اتوبوس به این گردهمایی آمده بود و البته خیلی‌ها هم با ماشین شخصی یا به‌طرق دیگر خودشان را به این برنامه می‌رساندند. به‌همین مناسبت صدها مهمان خارجی هم به این جلسه دعوت می‌شوند. پارلمانترهای انگلیسی، آلمانی، ایتالیایی، بلژیکی، اسپانیایی و دیگران. به‌عنوان مثال در دو نوبت در این برنامه یکی از میهمانان خوزه لوئیس رودریگز زاپاترو (نخست‌وزیر پیشین سوسیالیست اسپانیا) شرکت و سخنرانی کرد. یک‌بار دیگر خوزه ماریا ازنار (نخست‌وزیر پیشین محافظه‌کار اسپانیا) دعوت شده بود؛ در یک نوبت دیگر در بین صدها مهمان خارجی سطح بسیار بالا، ماریا ترسا فرنادنس د لا وگا (از وزرای معروف پیشین سوسیالیست اسپانیا) حضور داشت. یعنی این صدها شخصیت خارجی شامل نمایندگان، نمایندگان پیشین، شهرداران، وزرای پیشین هستند که در بین آنها تعدادی رئیس پیشین کشور هم وجود داشت؛ نظامیان بازنشسته و بعضاً ژنرال‌های چهار ستاره آمریکایی در بین آنها دیده می‌شدند. یعنی یک حمایت بین‌المللی در بالاترین سطح وجود دارد. حال یک دیپلمات (رژیم) ایران که در وین مشغول خدمت بود و اسمش اسدالله اسدی بود، یک بمب را در یک چمدان دیپلماتیک از تهران با خود به اروپا آورد و چند بلژیکی را که اصلیت ایرانی داشتند به‌خدمت گرفت تا این بمب را در محل جلسه در نزدیکی محل نشستن خانم مریم رجوی قرار بدهند که پرزیدنت شورای ملی مقاومت ایران است. یک مقداری به داستان عملیات والکوره شباهت دارد، نه؟ آن‌که می‌گفتند بمب را باید نزدیک نفری قرار بدهند که می‌خواستند او را به‌قتل برسانند. و البته خانم رجوی در کنارش در فاصله‌یی که خیلی کمتر از این فاصله‌یی هست که خوزه لوئیس و کارمن دو طرف من نشسته‌اند، کسانی مانند پاتریک کندی، اینگرید بتانکور، نخست‌وزیر پیشین کانادا و دیگران بودند. یعنی اگر موفق می‌شدند این بمب را منفجر کنند می‌توانست بسیاری از رهبران سیاسی بین‌المللی غربی را، دست‌کم ۱۵-۲۰ تن از آنها را از بین ببرد؛ به‌خصوص که این بمب یک بمب قوی بود. خوشبختانه سرویس‌های اطلاعات فرانسوی، آلمانی و بلژیکی این طرح را کشف کردند و این دیپلمات را زیر نظر داشتند تا این‌که او را در آلمان دستگیر کردند و بعد این دیپلمات و همدستانش را در دادگاه شهر آنتورپ بلژیک محاکمه و محکوم کردند. این دیپلمات به ۲۰سال زندان محکوم شد و هم‌دستان وی به ۱۷ و ۱۸سال زندان محکوم شدند.

متأسفانه بعد از آن رژیم ایران یک بلژیکی را به‌گروگان گرفت و او را با اسدالله اسدی تبادل کرد که در حال گذراندن حکم ۲۰ ساله خود در بلژیک بود. هم‌چنین اطلاعات اخیر از آمریکا و انگلستان وجود دارد در مورد طرح‌های قتل مخالفان یا شخصیت‌های خارجی که از اپوزیسیون حمایت می‌کنند. برخی از این موارد در پوشه‌هایی که دستتان هست آمده است. فقط می‌خواهم یک مورد را بگویم که چند وقت پیش اف.بی.آی در آمریکا یک طرح با جزئیات بسیار زیاد را کشف کردند برای قتل جان بولتون سفیر پیشین آمریکا در سازمان ملل و مشاور امنیت ملی پیشین آمریکا در دوران ریاست‌جمهوری ترامپ. همهٔ این برنامه‌ریزی کامل صورت گرفته بود برای کشتن او که خوشبختانه اف.بی.آی موفق شد به‌موقع آن‌را خنثی کند. تمام این اقدامات را سپاه پاسداران رژیم ایران برنامه‌ریزی می‌کرد (و). وزارت اطلاعات رژیم ایران، با حمایت وزارت‌خارجه این رژیم که از سفارتها به‌عنوان مراکز عملیاتی برای چنین اقداماتی استفاده می‌کردند.

حال که از قاتلان حرفه‌یی استفاده می‌کنند، طبعاً هر وقت پلیس این قاتلان را دستگیر می‌کند همه همان حرف را به پلیس کشوری که آنها را دستگیر می‌کند می‌زنند. به‌عنوان مثال در برخی از مواردی که الآن اشاره خواهم کرد می‌گویند نمی‌توانیم صحبت کنیم، نمی‌توانیم به شما چیزی بگوییم؛ چرا که اگر به شما کم‌ترین حرفی بزنیم، خود ما را خواهند کشت. یعنی این‌که حاضر به حرف‌زدن نمی‌شوند و حرف نمی‌زنند.

به‌تازگی در ماه می و ژوئن ۲۰۲۳، یک ساختمان متعلق به مقاومت ایران در شمال پاریس مورد حمله با شلیک گلوله و بعد آتش‌سوزی قرار گرفت. مسئولان آن دستگیر شدند و همه، افراد حرفه‌یی بودند که اجیرشده بودند و حاضر به صحبت نشدند، با این استدلال که اگر صحبت کنند جانشان در خطر خواهد بود. در دسامبر۲۰۲۳ دفتر دیگر شورای ملی مقاومت در برلین مورد آتش‌سوزی قرار گرفت. تحقیقات حول این حمله هم‌چنان ادامه دارد.

حال با این توضیحات مختصر در مورد اقدامات مختلف تروریستی رژیم در خارج ایران علیه مخالفان و یا علیه خارجیانی که از مقاومت حمایت می‌کنند، من چه چیزی را می‌خواهم بگویم؟ اول این‌که این رژیم تاریخچه‌یی از فعالیت‌های تروریستی در خارج از مرزهای خود دارد. طبعاً جزییات بیشتر وجود دارد که فرصت نیست اینجا به آن بپردازیم، ولی در این پوشه‌ها بسیاری از نمونه‌های آن ذکر شده است. اما ایده اصلی این است: با رژیمی طرف هستیم که از زمانی که در ایران روی کار آمد، با یک دوره توقف موقت که الآن اشاره کردم که از بعد از واکنش اتحادیه اروپا بود، تروریسم را به‌کار می‌برده و الآن با استفاده از مجرمین حرفه‌یی این کار را پیش می‌برد و هدف این حملات و اعمال تروریستی، مخالفان و خارجیانی هستند که از مخالفان رژیم حمایت می‌کنند.

خب حالا می‌پردازم به مورد خودم. مورد شخصی خودم. من در پیاده‌روی از پارک «رتیرو» برمی‌گشتم که در واقع این فعالیتی است که به توصیه‌های پزشکی به‌طور منظم انجام می‌دهم که به همه شما افراد کهنه‌کار که اینجا هستید هم توصیه می‌کنم که حتماً پیاده‌روی بکنید؛ حداقل روزی سه ربع پیاده‌روی کنید. خب من داشتم از پارک بر می‌گشتم و وقتی به نزدیکی خانه‌ام رسیدم، صدایی را از پشت سرم شنیدم که گفت: «سلام آقا». این صدا خیلی نزدیک پشت سر من بود، من هم سرم را حرکت دادم که بعداً همه‌جا در مطبوعات هم درباره‌اش نوشتند که باعث شد گلوله‌یی که قرار بود من را بکشد این کار را نکرد. یعنی در واقع یک معجزه بود. تصور کنید صدای یک نفر را شنیدم سرم را این‌طور کمی تکان دادم و باعث شد سرم به‌سمت راست کمی به پایین حرکت کند؛ نتیجه این‌که گلوله‌یی که قرار بود به سرم شلیک شود، از اینجا بالای فکم وارد شد و از پایین آن طرف صورت خارج شد، به این شکل. خب من دچار یک شوک آنی شدم، یک صدای مهیب انفجار در سرم پیچید که به‌خاطر آن الآن گوش سمت راستم خوب نمی‌شنود و بعد خون شروع به ریختن روی زمین کرد. خب این تجربه‌یی نبود که من هر روز با آن مواجه باشم و لذا بلافاصله فکر کردم که این کار رژیم ایران است. تقریباً خودکار این به ذهنم زد و بعد شروع به فکر کردم، چون نمی‌دانستم چه شده ولی متوجه شدم که زنده هستم. بعد یک مرد که اسمش را نمی‌دانستم و کسی است که نمی‌خواهد خیلی علنی بشود، ولی مردی است که من و خانواده‌ام عمیقاً قدردان او هستیم، بلافاصله پیراهن یا شال خودش را درآورد و به این شکل دو طرف صورت من را فشار داد که بی‌وقفه خون از آن می‌بارید، چون روی زمین همه‌جا خون پخش شده بود. لذا به‌خاطر اقدام فوری این مرد، من از خون‌ریزی از دست نرفتم و بعد آمبولانس و پلیس آمد و من را در آمبولانس گذاشتند و به بیمارستان گرگوریو مارانیون فرستادند.

داخل آمبولانس برای پلیس که آنجا بود، چون نمی‌توانستم صحبت کنم با دستم روی تلفن نوشتم: ایران! سپس دیگر در بیمارستان من را عمل کردند و جراحی‌های زیادی کردند و خیلی چیزها را بازسازی کردند؛ طوری که الآن اینجا همه قطعات فلزی کار گذاشته‌اند و من ۲۶روز در بیمارستان بستری بودم که ۴ روز آن به‌طور کامل بی‌هوش بودم و وقتی بیدار شدم فکر کردم هنوز همان روز حمله است، در حالی‌که ۴ روز گذشته بود. از این‌رو به‌لطف کمکهای عالی این گروه فوق‌العاده در بیمارستان گروگوری مارانیون، از پرستاران گرفته تا نفرات خدمات‌دهنده و واقعاً کلامی برای توصیف و قدردانی کافی از کار آنها پیدا نمی‌کنم؛ این دستگاه پزشکی عمومی که با انبوه زحمت، کارشان را پیش می‌برند واقعاً نمونه هستند و من را شامل توجه فوق‌العاده‌یی قرار دادند. سپس بعد از ۲۶روز من به آنچه اسمش «بستری در خانه است» منتقل شدم. به این معنی که شما در خانهٔ خودتان هستید، ولی هر روز یک یا دو بار دکتر یا پرستاران می‌آیند و سر می‌زنند و همه اقدامات پزشکی و رسیدگی‌های لازم را در منزل انجام می‌دهند.

چون من این جراحت بزرگ را در محل خروج گلوله داشتم، خیلی نگران بودند که عفونت کند. از این‌رو تحت درمان آنتی‌بیوتیک شدید بودم که هم بهم تزریق می‌کردند و هم مخزن آن‌را به بدنم چسبانده بودند که مستمر خودش تزریق می‌شد. دورهٔ بسیار سختی بود که برای هیچ‌کس آن‌را آرزو نمی‌کنم. ولی به‌لطف کمکهای خانواده‌ام که همواره کنارم بودند و هم‌چنین کارکنان فوق‌العاده بهداشت و درمان، امروز این امکان را دارم که اینجا با شما باشم و این‌طور بگویم که شرایط عالی بی‌نقصی نیست، ولی خب در حدی هست که توان صحبت و توضیح آنچه می‌خواهم برای شما توضیح بدهم را داشته باشم.

خب حالا این سؤال که چرا رژیم ایران من را هدف قرار داد. من هیچ شکی ندارم که کار رژیم ایران بوده است؛ حال این‌که روند تحقیقات به‌طور محرمانه ادامه دارد، پلیس کارش را می‌کند، قضات و بقیهٔ دستگاههای امنیتی و حقوقی همه درگیر پیشبرد این موضوع هستند؛ ولی من از جانب خودم می‌توانم بگویم. از تجربه خودم و از برداشت‌های خودم. من شکی ندارم که این کار رژیم ایران بوده است. چرا که طی ۱۵سالی که نایب‌رئیس پارلمان اروپا بودم و بعد هم‌چنین به‌طور علنی و به‌طور خیلی فعال و آشکار از شورای ملی مقاومت ایران حمایت کردم که مخالف دیکتاتوری مذهبی حاکم بر ایران است. به‌طور علنی، آشکار، با علاقه بسیار و به این موضوع شناخته می‌شدم و شهرت پیدا کردم.

در اکتبر سال۲۰۲۲، رژیم یک لیست سیاه از دشمانش در غرب را منتشر کرد. حتماً که خیلی از شما آن‌را دیده‌اید. این لیست شامل حدود ۳۰شخصیت بود و هم‌چنین شامل تعدادی سازمان می‌شد. اولین شخص روی این لیست: آلخو ویدال کوادراس بود. خب من وقتی این لیست را دیدم، با خودم گفتم اگه یک لیست سیاه در بیاید و اسم تو به‌عنوان دشمن علنی شماره یک در آن آمده باشد، چه چیز آرامش‌بخشی است، این‌طور نیست؟ چون تو که در لیست تاریخی این آقایان عمامه به‌سر نیستی، نه؟ البته که آرامش‌بخش نیست. اسپانیایی‌های دیگری هم در این لیست بودند و تعدادی نمایندگان فعلی هم بودند، کسانی مثل دوست خوب من و نماینده پیشین پارلمان اروپا از اسکاتلند استرون استیونسون، نماینده سوسیالیست پیشین پرتغالی پائولو کازاکا در آن هستند و تعدادی دیگر. بعد هم اسامی سازمانها بود و سازمانی که من ریاست آن را به‌عهده داشتم هم در بالای این لیست بود که اسم آن کمیتهٔ بین‌المللی در جستجوی عدالت ISJ است که در سال۲۰۰۸ تأسیس کردم، برای حمایت از مقاومت ایران و بعد از این‌که سومین دوره پارلمان را تمام کردم آن‌را به همراه ۲نمایندهٔ وقت پارلمان اروپا یکی از استونی و یکی از بلژیک آن‌را به‌عنوان یک انجمن غیرانتفاعی ثبت کردیم، در سال ۲۰۱۴ که از آن موقع مشغول تهیه و ارائه گزارشهای علنی است و برخی از گزارشهای آن خیلی به رژیم آسیب می‌رسانند. مانند آنچه در بروکسل در رابطه با برنامهٔ اتمی آنها منتشر می‌کردیم که نشان می‌داد این یک برنامه نظامی است. از این‌رو اعتقاد کامل من این است که آخوندهای حاکم بر ایران تلاش کردند من را بکشند. برای من هیچ تردیدی وجود ندارد. حال این‌که پلیس و دستگاه قضایی تحقیق می‌کنند، یک موضوع دیگر است. من از جانب خودم صحبت می‌کنم.

شش روز قبل از حمله به من، تلویزیون اسپانیایی‌زبان رژیم به‌اسم هیسپان‌تی‌. وی به من اشاره کرد به‌عنوان: «طرفدار اشغال استعماری صهیونیسم!» و «طرفدار نژادپرستی و نسل‌کشی در غزه». اتهامات تماماً گمراه‌کننده برای کسانی که من را می‌شناسند و در شبکه‌های اجتماعی دنبال می‌کنند. بعد هم همان روز حمله به من، سفارت رژیم ایران یک توئیت کرد و تروریسم را محکوم کردند، بدون این‌که اصلاً به من اشاره‌یی بکنند.

پس اینها وقایع هستند و اینها اعتقادات من هستند در رابطه با حمله به من و این‌که چه کسانی پشت آن بودند.

در پایان می‌خواستم چند موضوع را روشن بکنم: از بعد از حمله تمام وقایعی که بوده، از دستگیریهایی که شده، اسامی‌یی که درج شده، یک مراکشی، یک ونزوئلایی و یک اسپانیایی، خود ضارب هم شناسایی شده است. یک فرانسوی–تونسی بوده که تحت تعقیب است؛ تمام اینها بر نظریهٔ من صحه می‌گذارد که از قاتلان و مجرمان حرفه‌یی استفاده کرده‌اند برای تلاش به‌قتل من. این برنامه، بسیار با جزئیات طراحی شده بود، از ماهها قبل روی آن کار می‌شد و من را زیر نظر داشتند و از روش‌هایی که پیش‌تر توصیف کردم استفاده می‌کردند که به افراد حرفه‌یی واگذار شده بود. از این‌رو من قربانی هیچ گروه مجرم معمولی نبوده‌ام که تنها نقش اجرایی را به‌عهده داشته. بلکه قربانی یک رژیم دیکتاتوری مستبد خودکامه و جنایتکار بوده‌ام. یعنی قربانی یک رژیم سیاسی هستم.

در پایان می‌خواهم به‌روشنی بگویم که اتحادیه اروپا می‌باید یک موضع قاطع علنی علیه دیکتاتوری مذهبی در ایران اتخاذ کند. نمی‌شود که ما اینجا یک سفارت داشته باشیم که فعال باشد و به‌احتمال قوی مرکز اطلاعات و طراحی اقدامات تروریستی باشد، همان‌طور که در بسیاری دیگر در اروپا این کار را کرده‌اند. اتحادیه اروپا باید کاملاً سیاستش در رابطه با ایران تغییر بدهد. مماشات، دیالوگ و توافق به‌جایی نمی‌رسد، چرا که آنها با این کشتار وحشتناک که در داخل کشور به آن ادامه می‌دهند و در عین‌حال با فعالیت‌های تروریستی در عراق، سوریه، سومالی، یمن، با حزب‌الله، با حوثی‌ها که توسط آنها تأمین مالی شده و آموزش می‌بینند و سازمان‌دهی می‌شوند.

از این‌رو زمان، زمان تغییر سیاست است. باید تمامی سفارتهای رژیم ایران در اروپا بسته شوند. باید تمامی این دیپلمات‌های قلابی اخراج بشوند که کارشان طراحی اقدامات خصمانه علیه اروپا و اروپاییان است. باید تحریم‌ها را شدیدتر کرد و باید از اپوزیسیون دموکراتیک ایران، از شورای ملی مقاومت ایران، حمایت کرد و از مردم ایران که در داخل بسیاری یگانهای مقاومت را تشکیل و سازمان می‌دهند در تلاش برای تغییر رژیم و برقراری یک دموکراسی با برابری بین زن و مرد، با انتخابات آزاد، با احترام به همهٔ گرایش‌ها و دیدگاهها و رابطه دوستانه با غرب؛ و باید از آنها حمایت کرد. باید از آنها در مبارزه‌شان حمایت کرد. چرا که حتی در اعلامیهٔ جهان‌شمول حقوق‌بشر سازمان ملل هم نوشته شده که خلقی که تحت سرکوب و استبداد است حق دارد در پی آزادی و دموکراسی قیام کند.

هدف برای قتل ابتدا خلاص‌شدن از دست یک دشمن خیلی «مزاحم» مثل من بود و در قدم بعد ایجاد رعب و ترس در بین هزاران سیاست‌مدار و شخصیت اروپایی و آمریکایی که از مقاومت ایران حمایت می‌کنند.

می‌خواهم سخنرانی‌ام را این‌طور به‌پایان ببرم، چرا که در تهران الآن دارند من را می‌شنوند: حال که به هدفشان نرسیدند و به‌طور معجزه‌آسایی نجات یافتم، قصد دارم این مبارزه را برای دموکراسی و آزادی و حقوق‌بشر در ایران تا پایان عمر ادامه بدهم، به‌خصوص این بار با انگیزه بیشتر، انرژی بیشتر و اراده بیشتر و تعهد بیشتر نسبت به آنچه تا الآن داشتم که البته کم هم نبوده است.

خیلی ممنون بابت توجهتان.