با گذشت بیش از یک سال از قیام ۱۴۰۱ که جرقه آن با قتل دهشتناک مهسا - ژینا امینی زده شد و با سرعت به تمامی گستره ایران زمین رسید، نقش زنان در این قیام بیش از پیش بر همگان روشن شد. بدون شک قیام ۱۴۰۱ دست آوردهای بسیار زیادی برای مردم ایران داشته است که باید تجارب آن را مورد بررسی قرار داد. نقاط ضعف و قوت آن را بازبینی کرد و آن را توشه راه قیامهای پیش رو نمود. یکی از دست آوردهای بزرگ این قیام خواست مردم برای سرنگونی تمامیت رژیم فاشیستی مذهبی حاکم بر ایران بود.
واضح و روشن است که این قیام نقطه صفر نبود، بلکه ادامه قیام های گذشته نه تنها پس از سرنگونی حکومت پهلوی بلکه بیش از صد سال مبارزه مردم ایران برای رسیدن به آزادی و مشارکت در امور جامعه و حق تعیین سرنوشت که به زبانی به آن دمکراسی نام نهادهاند، بود. به این مفهوم که با شناخت دقیق تحولات گذشته نمیتوان نگاه و شناخت دقیقی از آینده داشت. نگاه به آینده در گرو بررسی موانع راه و عوامل پیشرفت در گذشته هست.
تمام تغییرات و انقلابهای گذشته با تکیه به فکر و ایدهای جدید و نوین شروع شده است که فردی با دیدی روشن برنامهای نو ارائه کرده است و سپس این ایده به راهکار تبدیل شده است و حامیان خود را در جامعه یافته است.
در بستر تاریخی ایران، بدون ارزیابی و شناخت از عبارت روشنفکر نمیتوان تحولات اجتماعی را مورد بازبینی قرار داد و در نهایت به خواست تغییر شرایط حاکم در جامعه جامه عمل پوشاند.
مریم رجوی جنبشی را رهبری میکند که مشخصات پیچیده ترین مبارزات عصر حاضر در جهان را دارد. این جنبش هم زمان مسئولیت دو مبارزه خطیر را به دوش گرفته است. اول نبرد با دیو بینادگرائی اسلامی که در هیئت ولی فقیه و ام القرای اسلامی تعریف میشود، که بیشتر به رنسانسی در اسلام و همسنگ مبارزه مردم اروپا بر علیه استبداد مذهبی کلیسای دوران میانه است. و دوم مبارزه با تبعیض جنسیتی برای احیای حقوق زنان و برابری اجتماعی و سیاسی.
باید به این پرسش پاسخ داد که چگونه جنبش مقاومت ایران به این جمع بندی رسید که این دو مبارزه نه تنها نافی هم نیستند بلکه باید هر دو را به موازات هم به پیش برد. به این مفهوم که مبارزه با بینادگرائی اسلامی جدا از مبارزه با تبعیض جنسیتی علیه زنان نیست. چه شناخت و آگاهی نسبت به مسائل اجتماعی ایران وجود دارد که مریم رجوی را به این باور میرساند و این حقیقت را کشف میکند و به این نکته بسیار مهم، کلیدی و اساسی اشاره میکند.
مریم رجوی در یکی از سخنرانی هایش به این نکته اشاره میکند:
زنان فراتر از کسب برابری، رسالت تغییر جوامع کنونی به سوی آزادی را بر دوش دارند و زنان نیروی تغییر جوامع امروز به شمار میروند. وی این رسالت را نه آرمانی برای افق های دوردست زندگی بشری، بلکه نیاز و ضرورت مبرم امروز جهان میداند.
دیدگاهها و راه کارهای مریم رجوی به عنوان بدیل و آلترناتیو شناخته شده در تمامی جریان های فکری و سیاسی مورد بحث و چالش قرار گرفته است. از سوی رژیم و همگنانش به عنوان تهدید و از سوی مقاومت و زنان و مردان آزاده به عنوان راه اصلی برای تغییر عمیق در جامعه ایران و انقلابی نوین شناخته می شود.
مریم رجوی با تکیه به مبارزات تاریخی و اجتماعی ایران و بهره بردن از تجربیات تشکیلاتی سازمان مجاهدین و شناخت دقیق و تحلیل مبنی بر واقعیات عینی ایدئولوژی فاشیسم مذهبی، تضاد اصلی دوران کنونی را شناخته و برای معرفی و اجرای برنامه هایش، وارد میدان عمل میشود.
مریم رجوی گفتمانی را معرفی کرده است که مشخصات آن نوگرائی، تجددخواهی، و تحقق خردگرائی در بستر مدرنیته است و نمایانگر یک روشنفکر مبارز در میدان عمل روزانه است.
استقلال، استدلال و استمرار نظرات مریم رجوی محدود به زمان و مکان نیست. در همین مورد مریم رجوی در سخنرانی سال ۸۹ در مورد بنیادگرائی اسلامی میگوید: اگرچه در پرتو مبارزات زنان در قرن گذشته، دستاوردهای بسیاری به دست آمده، اما در این زمینه، هیچ دستاوردی دائمی نیست. هیچ پیشرفت اجتماعی حتی وقتی که به صورت قانون تدوین شده باشد، امری قطعی محسوب نمیشود. زیرا در تمام جهان هنوز تبعیض و ستم است که علیه زنان حکم میراند و این فرهنگ حاکم است.
با تکیه به روشهای تجربی و معرفت، راهکارهای جدید را معرفی میکند. نوآور است! با شناخت واقعی از شرایط اجتماعی عباراتی را کشف کرده و آنها را معرض عموم قرار داده است که پس از سالیان از سوی برخی به اصطلاح فعالین مسائل زنان بدون ذکر نام او مورد استفاده قرار میگیرد. تبعیض جنسیتی (آپارتاید جنسی)، زن ستیزی، زنان نیروی تغییر از جمله این عبارات هستند. درراستای این نوآوری است که مبارزه برای آزادی زنان را ارتقاء میبخشد و آن را به عنوان یک معضل بین المللی معرفی میکند. راهکار مریم رجوی برای آینده زنان محدود به مبارزه برای انتخاب لباس و یا مبارزه برای آزادی سقط جنین محدود نمیشود و در این راستا جامعه جهانی را برای مبارزه با بنیادگرائی مذهبی فرامیخواند. او خطر بینادگرائی مذهبی را بالاتر از وقوع یک جنگ اتمی میداند و آن را به عنوان چالشی ترین معضل جهانی معرفی میکند.
به نظرمریم رجوی این قانونمندی مهمی است که از روی آن میشود به تأثیر عقب برنده و ارتجاعی بنیادگرائی اسلامی بر جنبش برابری زنان در کل دنیا پیبرد. به علاوه باید به این واقعیت توجه داشت که بنیادگرائی در جوامع مسلمان کشورهای غربی پدیدهای جدید است که در سالهای اخیر به چالشی تبدیل شده که دامنه آن روز به روز آشکارتر میشود. این مباحث دونکته اساسی را به عنوان راهکار پیش روی ما میگذارد:
نخست اینکه، درگیر شدن زنان در مبارزه حاد سیاسی برای کنار زدن موانع برابری یک ضرورت غیرقابل چشم پوشی است.
دیگر اینکه،، موضوع این مبارزه، ایستادگی در برابر موج بنیادگرایی است که در خاورمیانه و به تبع آن در جهان بیداد میکند
حال آیا جنبش برابری آنچه را که ضروری است در مبارزه با بنیادگرایی انجام داده؟ آیا پیشتاز مسئولیت خود را برعهده گرفته است؟
نکاتی که مریم رجوی در مورد چالش جنبش آزادیخواهی بر آن تأکید میکند جای درنگ و تأمل دارد. او با آگاهی دست به انتخاب میزند و راه حل هائی را که ارائه میکند در حالیکه معطوف به شرایط کنونی جامعه است، همزمان پویا و زنده است و در پیش بردن جامعه به سوی مقصد کارائی دارد. او توانسته است به وضوح و روشنی آلترناتیوی را معرفی و رهبری کند که ماهیت سیاسی – اجتماعی دارد. به این معنا که به آنچه در جامعه وجود دارد و موانع رشد را در بر میگیرد، اشراف دارد که لازمه آن خلاقیت و شناخت دقیق از جامعه است.
گفتمان و یا اندیشه مریم رجوی جهت دار است. وقتی می بیند که نیروی ارتجاعی حاکم باعث میشود که جامعه امیدش را به آینده از دست دهد، اندیشه هایش در صحنه عمل روزانه، خود را نشان میدهند و این دگرگونی را محدود به فرد خود نمیکند و راه را برای مبارزه با دیو بنیادگرائی و از بین بردن تبعیض جنسیتی قبل از همه در تشکیلات و سازمان خود عملیاتی میکند. به همین علت به جرأت میتوان گفت که حضور زنان در نقاط حساس تصمیمگیری نه تصادفی است و نه نمایش، بلکه زنان مقاومت با داشتن راهکار مشخص و الگوی واقعی وارد میدان عمل شدهاند. عمل و برنامه مریم رجوی پیکان و جهت تغییر را نشانه میگیرد و حاکمیت را که هم قدرت دارد و هم ثروت را به چالش میکشد و به این ترتیب برای حاکمیت تهدید شناخته میشود.
این نگرش فراسوی جنسیت، ملیت و مذهب عمل میکند و آزادیخواهان را از سراسر جهان گرد هم میآورد که در هر ساله در برگزاری روز ۸ مارس شاهد بودهایم.
در مراسم روز زن در اواخر سال گذشته مریم رجوی در سخنرانی خود نکات مهمی را برجسته کرد از آن جمله با اطمینان از مشخصات صحنه سیاسی ایران سخن میگوید که رهبری زنان نیروی شکست استبداد دینی است و این توانایی و صلاحیت را در عبور از زندان و شکنجه و بهویژه میدانهای نبرد سیاسی، نظامی و ایدئولوژیک به دست آورده است.
او اضافه میکند که: درافتادن با استبداد دینی بدون آزاد کردن انرژی عظیم زنان و مردان پیشتاز غیرممکن است.
یک جنبش ترقیخواه که میخواهد با استبداد دینی بجنگد باید با ایدئولوژی ارتجاعی بنا شده بر جنسیت و فردیت فروبرنده دربیفتد. نمیتواند رگهها و عناصری از آن را در اندیشه و مناسباتش داشته باشد.
لازمه برابری، کنار زدن نگرش ارتجاعی و کالایی نسبت به زن است. بهجای آن باید فرهنگ و مناسباتی برقرار شود که در آن زن وابسته به دیگری نباشد؛ موضوع مالکیت نباشد؛ بلکه یک انسان انتخابگر و مستقل باشد که میتواند سرنوشت خود را بهدست بگیرد و جهان امروز را بهسوی جهانی بهتر رهبری کند.
همانطور که قبلا اشاره شد،اندیشه و گفتمان مریم رجوی فراسوی جنسیت، ملیت، دین و دیدگاههای سیاسی به یک راهکار مورد تأئید بینالمللی تبدیل میشود که این تأئید و پذیرش گفتمان را در سخنرانی ها و حمایت های شخصیتهای شناخت شده بینالمللی، برندگان جایزه نوبل و نمایندگان مجالس کشورهای مختلف اعم از زن و مرد مورد توجه قرار میگیرد.
این نکته روشن است که گفتمان مریم رجوی در صحنه عمل با عبور از سختیها و چالشهای بی شمار راه خود به سوی آینده ای روشن باز کرده است و این درست همان انقلابی است که او در سال ۷۵ در سخنرانی اش اعلام کرد:
شما هر چه از تحقیر، ستم، سرکوب، شکنجه و کشتار در چنته داشتید، علیه زن ایرانی بهکار گرفتید، اما مطمئن باشید که ضربه مهلک را از همان جایی خواهید خورد که اصلاً به حسابش نمیآورید و البته ماهیت ارتجاعی شما اجازه نمیدهد که آنها را به حساب بیاورید ولی مطمئن باشید که به دست همین زنان آگاه، آزاد و رها بساط ستم شما در همه جا برچیده خواهد شد.